#اختصاصی
به قلم: جهانگیر کرمی، دانشیار دانشگاه تهران و عضور شورای علمی ایراس
تجاوز اسرائیل و امریکا به ایران و دفاع نیروهای مسلح کشورمان در برابر این تجاوز مساله تنهایی راهبردی ایران (به تعبیر محی الدین مصباحی استاد دانشگاه فلوریدا) را بار دیگر مطرح کرده است. در یک دهه اخیر موضوع سیاست شرقی و توافق های بلند مدت و راهبردی با کشورهایی مانند چین و روسیه و عضویت در نهادهایی چون سازمان همکاری شانگهای و بریکس و روند شکل گیری تدریجی نظام چندقطبی بین المللی، این بحث را مطرح کرده که آیا در شرائط خطر و تهدید بالفعل امنیتی، امکان هایی عملیاتی برای کمک نظامی موثر از سوی کشورهایی که هم سویی سیاسی مهمی با کشورمان دارند وجود دارد یا خیر؟ در این یادداشت کوتاه تلاش خواهم کرد تا این موضوع را با بحثی در مفاد سند معاهده مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه در دی ماه ۱۴۰۳ مورد بررسی قرار دهم. ایده اصلی این نوشته آن است که اگر چه معاهده مشارکت جامع راهبردی یک اتحاد نظامی نیست، اما در متن آن بندهایی برای برخی همکاری های نظامی مطرح شده که اجرای آن به نگرش هر یک از دو دولت و تابع منافع و مصالح سیاسی بر حسب وضعیت طرف تهدید کننده واگذار شده است.
روسیه پیش از جنگ اسراییل و امریکا علیه ایران که مقدمات آن را قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای در ۲۱ خرداد ماه فراهم کرده بود در کنار بورکینافاسو به آن رای منفی داده بود. از زمان آغاز تجاوزات نظامی نیز با محکوم کردن صریح آنها در دو مرحله در شورای امنیت به دفاع از ایران از نظر دیپلماتیک پرداخته است. پیش از این در زمان آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ ایران ضمن محکوم کردن سیاست غرب در محاصره ژئوپلیتیک روسیه، همکاری های مهمی با روسیه داشته است. آن زمان بسیاری از کارشناسان به نقد چنین تعاملی با روسیه پرداختند اما طرفداران سیاست شرقی در ایران آن را در راستای مقابله با سیاست سلطه گرانه مجموعه غرب توجیه می کردند. همین موضوع طبیعتا انتظاراتی را در دو هفته اخیر دامن زده است که در ادامه به آن می پردازیم.
جمهوری اسلامی ایران در دو سه دهه اخیر با توجه به شکل گیری نظام بین المللی تک قطبی از سال ۱۹۹۱ و تحولات پس از آن در فشار ساختاری قرار داشته و بنابه استقلال عملش در سیاست خارجی تلاش کرده است تا همکاران و متحدانی خارج از مجموعه غرب بیابد. در این چارچوب کشورهای ناراضی از هژمونی امریکا با درجات متفاوت نارضایتی از اهمیت زیادی برخوردار بوده اند. در این میان کشورهایی چون روسیه و چین از اواخر دهه ۱۹۹۰ از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند.
سیاست شرقی که عمدتا به همکاری با کشورهایی چون روسیه، چین، هند و دیگر ممالک این منطقه و به تعبیری، حتی کشورهای جنوب جهانی اشاره دارد، بیشتر یک جهت گیری کلان برای تکثر و چند قطبی شدن نظام بین المللی تلقی می شود. در این روند، آنچه که اهمیت دارد عدم همراهی و مخالفت این کشورها با سیاست های یکجانبه امریکا و به طور کلی غرب جمعی برای تحریم یکجانبه کشورها همانند تحریم ایران و روسیه می باشد. در عرصه سیاسی نیز بیشتر این کشورها مخالف فشارهای سیاسی غرب علیه ممالک جنوب جهانی هستند و در رای گیری در مجامع بین المللی معمولا پشتیبان این کشورها هستند. اما در عرصه نظامی و امنیتی هنوز هیچ سازوکار روشنی برای همکاری وجود ندارد و نهادهای موجود نیز حداکثر در مقابل تهدیدهایی مانند تروریسم امکان همکاری دولت ها را فراهم کرده اند.
در مورد توافقنامه مشارکت جامع راهبردی ایران و روسیه که در دی ماه سال ۱۴۰۳ امضا شد، مجموعه ای از همکاری ها در سطح های دوجانبه، منطقه ای و جهانی مطرح شده است. در اینجا به همکاری های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نمی پردازیم. بلکه صرفا ابعاد امنیتی و نظامی همکاری های دو کشور و به طور مشخص تر موارد مرتبط با امکان ها و محدودیت های همکاری دو کشور در جنگ اخیر اسراییل و امریکا با ایران مد نظر نگارنده خواهد بود.
طبق مفاد معاهده، همکاری های ایران و ورسیه در موضوع های امنیتی در سه سطح دوجانبه، منطقه ای و جهانی ترسیم شده اند. همکاری های دوجانبه که شکل مشخص تری دارند شامل مواردی چون عدم کمک به متجاوز، کمک به حل و فصل اختلافات طرف مقابل در برابر دیگر دولت ها، همکاری نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در تبادل اطلاعات و تجربیات در مقابل تهدیدهای مشترک، همکاری نظامی فنی، آموزشی نظامی و رایزنی و همکاری در مقابله با تهدیدهای نظامی و امنیتی می باشد. در ماده سوم آمده است که: « در صورتی که هر یک از طرفهای متعاهد در معرض تجاوز قرار گیرد، طرف متعاهد دیگر هیچ کمک نظامی یا کمک دیگر را به متجاوز، که به تداوم تجاوز کمک کند، ارائه نخواهد کرد و به حصول اطمینان از اینکه اختلافات بوجود آمده بر اساس منشور ملل متحد و همچنین سایر قواعد قابل اعمال حقوق بینالملل حل و فصل گردد، کمک خواهد نمود».
این بندهای موافقتنامه تعهداتی را برای هر یک از دو دولت در شرائط تهدید از سوی یک کشور ثالث ایجاد می کند. اگر چه اشاره به «تهدید مشترک» در ماده چهارم و بند مربوط به همکاری های اطلاعاتی و امنیتی صرفا مواردی را در بر می گیرد که هر دو طرف اجماعی در مورد تهدید داشته باشند. در بند یکم ماده چهارم اشاره شده که به منظور تقویت امنیت ملی و مقابله با تهدیدات مشترک، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی طرفهای متعاهد به تبادل اطلاعات و تجربیات و ارتقای سطح همکاریهای خود خواهند پرداخت. در بند چهارم ماده پنجم نیز همین موضوع وجود دارد و آمده است که « طرفهای متعاهد در زمینه مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی مشترک دارای ماهیت دوجانبه و منطقهای به رایزنی و همکاری خواهند پرداخت».
اینکه ایران و روسیه درکی متفاوت از اسراییل به عنوان تهدید دارند و لذا تهدید مشترک تلقی نمی شود طبیعتا امکان همکاری را منتفی می کند. یا در مورد نگاه به امریکا نیز همین مشکل هست وعامل روابط سیاسی در اینجا اهمیت دارد. در سند راهبرد امنیت ملی روسیه، ایالات متحده تهدید امنیتی روسیه پنداشته شده، اما شرائط سیاسی روابط دو کشور در شش ماه اخیر در پرتو نگاه ترامپ به جنگ اوکراین درک متفاوتی در روسیه ایجاد کرده است.
از این رو، همکاری روسیه با ایران در جنگ اسراییل و امریکا علیه کشورمان به طور روشنی مشمول این بندهای توافق راهبردی نمی شود. مورد عدم کمک به متجاوز اما تصریح دارد و طبیعتا تعهد مشخصی برای دو دولت ایجاد می کند. در عمل هم هیچ گزارشی دال بر نقض این بند وجود نداشته است. اما در مورد کمک به حل و فصل اختلافات، منظور اتخاذ دیپلماسی میانجی گرانه است که دولت روسیه در این رابطه نقش مبهمی را بازی کرد. ابتدا سخنگوی دولت روسیه از میانجی گری دولتش گفت اما پس از تماس پوتین با ترامپ و استنکاف او از موضوع، دولت روسیه نیز در عمل فعالیتی در این زمینه نداشت و تنها به برخی اظهارات جسته و گریخته و نیز بیان اینکه با دو طرف در حال رایزنی هستیم، بسنده نمود. دولت روسیه در اظهارات مقامات دیپلماتیک و بیانیه های مختلف هشدارهایی به اسراییل و امریکا در مورد استفاده از زور علیه ایران داد.
همکاری های امنیتی منطقه ای عمدتا مرتبط با مقابله با تروریسم هستند که در ماده هفتم مورد بحث قرار گرفته اند. در ماده دوازدهم آمده است که « طرفهای متعاهد، تحکیم صلح و امنیت در منطقه خزر، آسیای مرکزی، ماورای قفقاز و خاورمیانه را تسهیل خواهند نمود و به منظور جلوگیری از مداخله در مناطق مذکور و حضور بیثباتکننده دولتهای ثالث در آنجا همکاری خواهند نمود و در مورد وضعیت در سایر مناطق جهان تبادل نظر خواهند کرد»، اما اینکه واقعا چگونه چنین امری قابل تحقق است و با چه سازوکاری قرار است مثلا جلو حضور امریکا را در منطقه بگیرند، مکانیسم مشخصی تعیین نشده است.
اما همکاری در سطح فرامنطقه ای ( جهانی) هم مواردی چون تعقیب سیاست چندجانبه گرایی، نفی وضعیت تک قطبی و سلطه گری را دربر می گیرد که بیشتر از نظر نگرشی، نهادی و هماهنگی های سیاسی قابل تعقیب هستند. در اینجا یکی از بندهای مهم همکاری فرامنطقه ای که وجه مشخص تری دارد به « مقابله با مداخله طرف های ثالث در امور داخلی و خارجی طرف های متعاهد» اشاره دارد که در اینجا نیز ابهام های زیادی مطرح می شود. اینکه آیا اقدام نظامی امریکا در بمباران مراکز هسته ای ایران، مداخله در امور داخلی ایران است و یا حمله اسرائیل به پایگاههای حزب الله در جنوب لبنان مداخله در امور خارجی ایران تلقی می شود، معاهده به طور روشن چیزی ارائه نمی کند. لذا همه چیز در اینجا به تعبیر و تفسیر سیاسی هر یک از طرفین و حسب شرائط و بنابه مصالح و منافع هر یک در نوع رابطه اش با طرف ثالث واگذاشته شده است.
لذا این معاهده را نباید یک اتحاد نظامی، امنیتی و راهبردی دانست. چون اتحاد نظامی تعریف مشخصی دارد و به مقابله با تهدید مشترک اطلاق می شود. در اینجا در مقوله مقابله با تهدیدات صرفا تهدید تروریسم و آن هم در مناطق خاصی ست که ممکن است موضوع همکاری موثری قرار گیرد. کما اینکه در دهه گذشته در مورد سوریه دو کشور همکاری موثری را برای چند سال داشتند و در منطقه آسیای مرکزی به خاطر عضویت دو طرف در سازمان همکاری شانگهای امکان هایی برای همکاری در این حوزه پیش بینی شده است.
واقعیت آنست که هم عصر اتحادهای راهبردی سپری شده (بقای ناتو به عنوان یک اتحاد راهبردی یک استثناست) و هم اینکه روسیه هیچ تعریفی از اتحاد نظامی و راهبردی جز در مورد کشورهای عضو سازمان پیمان امنیت جمعی در دکترین نظامی و امنیتی خود ندارد. در آن مورد هم مساله قره باغ و وضعیت ارمنستان نشان داد که روسیه حتی در چنین موردی هم حسب شرائط و مقتضیات دوره ای و زمانی رفتار می کند. پوتین هم در مورد همکاری دفاعی در معاده گفته است که « در مورد معاهده مشارکت راهبردی هیچ مادهای مربوط به حوزه دفاعی نیست». البته منظور ایشان قاعدتا باید اتحاد دفاعی و نظامی باشد. چون در مورد همکاری نظامی و دفاعی بندهای متعددی در معاهده وجود دارد.
اما اینکه این توافقنامه با صفاتی چون جامع، راهبردی و بلندمدت همراه است بیشتر اشاره به اهمیت، گستره و دامنه همکاری ها در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی و نظامی در یک بازه زمانی طولانی تر در مقایسه با دو سند پیشین دارد. در حقیقت، آنچه که در این سند وجود ندارد، تضمین امنیت طرف مقابل در برابر تهدید خارجی است. انتظار بیشتر تحلیل گرانی که در روزهای اخیر در این رابطه گفته اند و یا نوشته اند، دقیقا همی فقره است. در حالی که چنین مطلبی نه با ماهیت سند ارتباطی دارد و نه با وضعیت سیاست امنیتی روسیه و این موضوع انتظاری بیهوده است که بر یک سند با اهدافی متفاوت بار می شود.
یک نکته مهم در این سند روح کلی حاکم بر متن آن است که بر هم سویی سیاسی بین المللی برای یک نظام بین المللی متکثر؛ همکاری در مقابله با تروریسم و عوامل بی ثبات کننده منطقه ای؛ و همکاری اقتصادی، فنی و حمل و نقلی و برخی حوزه های دیگر اشاره دارد و از این جهت می تواند یک سند راهگشا و موثر باشد و مسیر کلی روابط دو کشور را برای سال های آینده ترسیم نموده و بر گستره و دامنه همکاری های مشترک بیفزاید. فراتر از این نمی توان از این متن انتظار دیگری داشت و از آن به عنوان یک سند اتحاد نظامی یا تضمین امنیتی در برابر تهدید خارجی یاد کرد.
اینکه روسیه و ایران در این زمینه همکاری کنند یا نه بستگی به عوامل دیگری دارد که در این جنگ می توان به اهمیت روابط روسیه با اسرائیل اشاره کرد. به طوری که پوتین در سن پترزبورگ گفته بود که « اسرائیل امروز تقریبا یک کشور روسی زبان است، تعداد زیادی از مردم اتحاد جماهیر شوروی در آنجا زندگی می کنند، مسکو این نکته را نیز در نظر دارد». اما در مورد امریکا نیز دولت روسیه وجود ترامپ را در قطع کمک مالی و نظامی به اوکراین و در فشار قرار دادن آن کشور را یک فرصت برای تحقق اهداف نظامی خود می بیند.
سفر عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به روسیه در دوم تیرماه بر گمانه زنی ها در مورد درخواست همکاری و حمایت نظامی از روسیه در برابر امریکا و اسرائیل دامن زد و اگر چه، رئیس جمهور روسیه نیز با ذکر این جمله که: «تلاش می کنیم از مردم ایران حمایت کنیم» موضوع را به آینده موکول کرد. پیش تر نیز پوتین از آمادگی روسیه برای کمک در زمینه پدافند هوایی و استنکاف ایران سخن گفته بود: «ما یک بار به دوستان ایرانی خود پیشنهاد دادیم که روی سامانه پدافند هوایی کار کنند. شرکای ما در آن زمان علاقه زیادی نشان ندادند. دوستان ایرانی ما در این مورد از ما درخواست نمیکنند».
مدیرعامل خبرگزاری آناتولی پرسید که ایرانیها این سوال را داشته باشند: آیا روسیه از ایران حمایت خواهد کرد؟ و پوتین در پاسخ گفت: « موضع روسیه در بیانیه وزارت امور خارجه این کشور درباره مناقشه اسرائیل و ایران اعلام و مشخص شده است؛ من مطلبی برای اضافه کردن ندار». در بیانیه های وزارت خارجه روسیه بر محکومیت شدید اسراییل و امریکا در نقض حقوق بین الملل و مقررات ان.پی.تی و حق دفاع ایران تاکید شده است. از این رو، حمایت صریح دیپلماتیک روسیه از حقوق هسته ای ایران و یا محکومیت متجاوزان چه قبل از جنگ و چه در حین جنگ هم در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای و در دو مرحله در شورای امنیت سازمان ملل متحد موضوعی ست که از نظر سیاسی و دیپلماتیک اهمیت دارد.
در پایان می توان این استنتاج را ارائه کرد که معاهده مشارکت جامع راهبردی دو کشور از حیث اهمیت همکاری ها و گستره آنهاست که جامع و راهبردی دانسته شده است. لذا صفت راهبردی در اینجا به معنی خاص به کار نرفته است. معمولا در تعاریف دانشگاهی، امر راهبردی را با چهار ویژگی دولتی، بلندمدت، حیاتی و در محیط رقابتی تعریف می کنند. در اینجا حیاتی بودن به مقوله امنیت ملی و آن هم در شرائط و محیط رقابتی و در برابر دولت ها اشاره دارد. در حالی که موافقتنامه مذکور در موضوع های امنیت ملی به مقابله با تهدید کشورهای دیگر اشاره روشنی ندارد. تنها مورد تهدید مشترک که از نظر ایران و آن هم با استناد به سند راهبرد امنیت ملی روسیه در سال ۲۰۲۱ قابل ارجاع است دولت امریکاست که به عنوان « منبع اصلی تهدید امنیتی روسیه» تعریف شده که آن هم در حال حاضر از طرف روسیه به عنوان کشوری است که با توجه به رفتار رییس جمهورش به عنوان فرصت قلمداد می شود.