#اختصاصی
به قلم: فرشته آب نیکی، دانشجوی دکتری مطالعات روسیه دانشگاه تهران
مقدمه
مقاله اشتفان مایستر با عنوان «چرا اروپا اکنون به استراتژی در برابر روسیه نیاز دارد»[۱] که در بهار ۲۰۲۵ در نشریه German Council on Foreign Relations منتشر شده، تلاش دارد تا با نگاهی واقعگرایانه، فضای امنیتی اروپا را در سایه دو تحول کلیدی- جنگ اوکراین و بازگشت ترامپ به قدرت- مورد بررسی قرار دهد. مایستر با صراحت از «تهدید دائمی روسیه پوتینی» سخن میگوید و ضعف اروپا در تدوین یک سیاست منسجم در برابر این تهدید را برجسته میسازد.
این مقاله، تصویری واضح از یک پارادایم در حال تغییر در نظم امنیتی اروپا ارائه میدهد. نویسنده، نظام حاکم در روسیه را نهتنها یک قدرت تجدیدنظرطلب میداند، بلکه آن را معلول ضعف ساختاری، بحران مشروعیت، و نیاز مداوم به مشروعیتسازی از طریق تقابل با غرب تحلیل میکند. بر این اساس، استراتژی اروپا نباید صرفاً مبتنی بر بازدارندگی یا تحریم باشد، بلکه باید هدفمندانه به تضعیف بلندمدت بنیادهای ایدئولوژیک و اقتصادی دولت پوتین بپردازد.
از نگاه نویسنده این یادداشت که تحولات روسیه و اروپا را بهطور خاص دنبال میکند، این مقاله سه محور تحلیلی برجسته دارد:
۱. واگرایی راهبردی اروپا از ایالات متحده: فرصتها و چالشها برای ایران
بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و شکاف روزافزون میان اروپا و آمریکا، نشانهای روشن از افول اعتماد متقابل در درون نهادهای سنتی غربی، از جمله ناتو است. مقاله مایستر بهدرستی بر این نکته تأکید میکند که اروپا دیگر نمیتواند به شکل پیشین بر «چتر امنیتی آمریکا» تکیه کند. ترامپ آشکارا رویکرد هزینهمحور به امنیت جمعی دارد و از کشورهای اروپایی میخواهد که بیشتر هزینه کنند یا با کاهش تعهدات واشنگتن مواجه شوند.
این تحولات از نگاه ایران، که خود یکی از اصلیترین قربانیان سیاست خارجی یکجانبهگرای آمریکا در دهههای اخیر بوده، میتواند حامل فرصتهایی راهبردی باشد. هرچند جمهوری اسلامی ایران از لحاظ امنیتی عضو هیچ ائتلاف بزرگی نیست، اما در سطح دیپلماسی چندجانبه، میتواند از فضای جدید برای گفتوگوهای مستقل با اروپا بهرهبرداری کند. بهویژه در حوزههایی نظیر انرژی، مبارزه با تروریسم، یا ثبات منطقهای، اروپا ممکن است مایل باشد تا در صورت فاصله گرفتن از آمریکا، رویکرد مستقلتری نسبت به ایران اتخاذ کند. از سوی دیگر، این واگرایی میتواند در بلندمدت الگوهایی را برای استقلال راهبردی سایر مناطق جهان نیز، بهویژه در جهان جنوب، الهام بخشد.
۲. روسیه بهمثابه بازیگر واگرای اوراسیایی: افول یک قدرت، نه صعود آن
در این مقاله، استفان مایستر تصویری از روسیه ترسیم میکند که بیش از آنکه یک قدرت رو به رشد باشد، در حال افول تدریجی است و برای پنهان کردن ضعفهای ساختاری خود، به جنگ، سرکوب داخلی و بسیجگری ایدئولوژیک علیه غرب متوسل میشود. این دیدگاه تا حد زیادی با برخی تحلیلهای آکادمیک در فضای پژوهشی ایران همخوان است که روسیه را نه یک قدرت پیشرو، بلکه یک قدرت «واکنشی» میدانند؛ کشوری که در برابر تغییرات ژئوپلیتیکی، نه با نوآوری، بلکه با تلاش برای بازگشت به گذشته امپراتوری واکنش نشان میدهد.
این تصویر از روسیه برای ایران، بهویژه از منظر سیاستگذاری خارجی، نکات مهمی دارد. درک درست از ماهیت قدرت روسیه، میتواند به جلوگیری از وابستگی بیش از حد راهبردی به مسکو منجر شود. همکاری با روسیه باید مبتنی بر تحلیل دقیق از توازن قوا و ظرفیت واقعی روسیه باشد، نه بر پایه فرضهای ایدئولوژیک یا امیدهای بلندمدت. از سوی دیگر، درک افول روسیه میتواند ایران را به استفاده فعالتر از فضای اوراسیا و آسیای مرکزی در تعامل با بازیگران متنوعتر (مانند چین، هند، و کشورهای منطقه) سوق دهد.
۳. سیاست فشار هدفمند و سازوکارهای تعامل: الگویی برای مواجهه با قدرتهای بسته
مایستر در مقاله خود تنها بر انزوا و تحریم تأکید نمیکند، بلکه خواهان اتخاذ رویکردی ترکیبی است که در کنار فشار، به تقویت نیروهای تحولخواه در درون روسیه نیز توجه داشته باشد. از جمله پیشنهادهای او، حفظ ارتباط با جامعه مدنی، ارائه مشوق به نخبگان ناراضی، و باز کردن درهای ارتباطی برای مهاجرت یا همکاری نخبگان روس است.
از منظر ایران، این مدل از «فشار هدفمند و تعامل گزینشی» الگویی آشناست. در تجربه جمهوری اسلامی ایران، نیز کشورهای غربی گاه تلاش کردهاند تا تحریمها را با دیپلماسی فرهنگی، آکادمیک یا اقتصادی تلفیق کنند تا از یکسو فشار وارد کنند، و از سوی دیگر پیوندهایی با گروههای خاص جامعه ایرانی حفظ نمایند. اگرچه نتایج این سیاستها در ایران همیشه موفق نبوده، اما توجه به این تجربه میتواند برای ارزیابی راهبرد غرب در قبال روسیه ارزشمند باشد.
بهویژه برای ایران، مطالعه تطبیقی سیاست غرب در قبال روسیه میتواند درسهای مهمی درباره کارایی یا ناکارایی تحریمها، نقش جامعه مدنی در تغییرات سیاسی، و پیچیدگی تعامل با رژیمهای اقتدارگرا فراهم کند. در عین حال، این رویکرد نشان میدهد که اروپا تلاش دارد بر خلاف آمریکا، همچنان بر ظرفیتهای درونی تحول در روسیه حساب باز کند و تنها به سیاست حذف و تقابل اکتفا نکند.
از نگاه نویسنده این یادداشت، این نوع تحلیل میتواند دو آموزه مهم برای فضای فکری و سیاستگذاری منطقهای داشته باشد:
۱. نقش «ضعف درونی» در رفتار تهاجمی قدرتها: تحلیل مقاله مایستر نشان میدهد که روسیه پوتین، برخلاف تصور برخی، نه از موضع قدرت بلکه از موضع اضطرار راهبردی وارد جنگ در اوکراین شده است. این دیدگاه، مشابه دیدگاههایی است که در مورد رفتار ایالات متحده در دوران افول مطرح میشود. در نتیجه، «بازدارندگی صرف» راهحل نیست؛ بلکه باید به «مهندسی تغییر در ساختارهای داخلی» اندیشید.
۲. فرصتهای منطقهای برای اروپا در آسیای مرکزی و قفقاز: مقاله مایستر بر اهمیت «محدودسازی روسیه در محیط پیرامونیاش» تاکید میکند. از نگاه تهران، این نواحی هم محل رقابت و هم محل فرصت هستند. اگر اتحادیه اروپا فعالانه در قفقاز و آسیای مرکزی وارد شود، میتواند با روسیه و چین در این مناطق رقابت کند، اما در عین حال ایران نیز میتواند بهعنوان بازیگری مستقل در معادلات اوراسیایی نقشآفرینی کند.
نقد و تأملی بر مقاله مایستر
نویسنده مقاله تا حد زیادی به گزینه «تغییر رژیم» بهعنوان شرط صلح پایدار در اروپا تکیه میکند، اما درباره چگونگی رسیدن به چنین تحولی در داخل روسیه، یا پیامدهای جانبی آن برای ثبات منطقهای، ابهاماتی وجود دارد. از دید ناظران منطقهای، مسئله «فروپاشی کنترلنشده روسیه» سناریویی پرهزینهتر از تداوم نظم کنونی است. همچنین، تقابل مستقیم با روسیه در حوزههای سایبری و اطلاعاتی میتواند به تشدید فضای جنگ سردی منجر شود که پیامدهای آن از مرزهای اروپا فراتر میرود.
جمعبندی
مقاله مایستر، زنگ خطر مهمی برای اروپا است تا استراتژی واقعی، مستقل و در عین حال تدریجی در برابر روسیه تدوین کند. این استراتژی باید همزمان دو محور را دنبال کند: مهار نرم و بلندمدت قدرت روسیه و آمادهسازی برای نوعی روسیه پس از پوتین. ایران نیز بهعنوان یک بازیگر آسیایی که روابط متقاطع با روسیه، اروپا و کشورهای همسایه دارد، باید این تحولات را با دقت دنبال کرده و سناریوهای متناسب با منافع ملی خود تدوین کند.
[۱]. Why Europe Needs a Russia Strategy Now.Apr 09, 2025