جنگ در اوکراین چشم اندازهای امنیتی را در فضای پساشوروی بویژه در آسیای مرکزی چگونه تغییر داده است؟ ما شاهد کدام روندهای جدید در حوزه امنیت انرژی هستیم؟ این روندها چگونه منطقه را تغییر می دهند؟ “توماس گریمینگر[۱]”، مدیر مرکز سیاستهای امنیتی ژنو (GCSP) در مصاحبه با دفتر گزارشهای تحلیلی آسیای مرکزی در مورد این مسائل صحبت کرده است.
متن مصاحبه:
_ آسیای مرکزی به لحاظ سنتی مورد توجه قدرتهای بزرگ و در حال توسعه نبوده است بلکه به این منطقه همواره از منشور مشکل افغانستان یا چالشهای دیگر نگریسته میشود. آیا با توجه به علاقه روزافزون چین، روسیه، اتحادیه اروپا، ترکیه و حتی هند به آسیای مرکزی که درحال تجدیدنظر نسبت به رویکردهای خود در این منطقه هستند، نگرش نسبت به منطقه در سال ۲۰۲۳ تغییر خواهد کرد؟
البته سازمان امنیت و همکاری اروپا، تنها از منشور افغانستان به آسیای مرکزی نمینگرد. از دیدگاه من، در حال حاضر، آسیای مرکزی مهم تر، پویاتر و علاقهمندتر به همکاریهای منطقهای شده است. من قبلا به عنوان رئیس سازمان امنیت و همکاری اروپا، از هر پنج کشور منطقه بازدید کرده ام و از نظر بازیگران اصلی، در یک دهه اخیر نقش آسیای مرکزی مهمتر شده است. جنگ فعلی در اوکراین نیز این روند را تقویت کرده است. در حال حاضر هم دولت آمریکا و هم اتحادیه اروپا در چارچوب “۱+۵” با آسیای مرکزی همکاری میکنند. البته این علاقه قبل از جنگ اوکراین هم وجود داشت.
البته جنگ اوکراین رقابتهای سیاسی را در منطقه به وضوح افزایش داده است. اکنون به نظر می رسد که روسیه در نتیجه این جنگ ضعیف شده است. با این حال، من روندهای متناقضی را می بینم: از یک سو، تمایل روسیه را برای نگه داشتن آسیای مرکزی در مدار سیاسی خود می بینم که تعداد بی سابقه سفرهای مقامهای بلندپایه روسیه در طول سال به این منطقه گواه این امر است. حجم مبادلات تجاری و همچنین حجم وجوه ارسالی از روسیه نیز در حال افزایش است. از سوی دیگر، واضح است که کشورهای آسیای مرکزی از روسیه و جنگ علیه اوکراین فاصله گرفته و هیچ یک از جنگ حمایت نمی کنند.
کشورهای آسیای مرکزی کم و بیش از تحریمهای غرب پیروی می کنند. رهبران آسیای مرکزی، به طور نامحسوس از جنگ انتقاد کرده و اجازه تظاهرات را در کشورهای خود میدهند.
همچنین شایان ذکر است که پروژههای همگرایانه اصلی روسیه – هم سازمان پیمان امنیت جمعی و هم اتحادیه اقتصادی اوراسیا – با شکستهای جدی مواجه شده اند. پس از مداخله نسبتا موفقیت آمیز نیروهای سازمان پیمان امنیت جمعی در قزاقستان در ماه ژانویه، یک رکود در فعالیت این سازمان رخ داد – رزمایشهای اکتبر در قرقیزستان لغو شد. اکنون کشورهای آسیای مرکزی عضو سازمان پیمان امنیت جمعی به وضوح از آن فاصله گرفته اند. در مورد اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیز باید گفت که ازبکستان قرار بود به این اتحادیه بپیوندد، اما این عضویت اکنون از دستور کار خارج شده است. بنابراین، از نظر سیاسی، روسیه به وضوح در حال از دست دادن کنترل خود بر منطقه بوده و قدرت نرمش رو به زوال است.
با این حال، در حال حاضر، روابط اقتصادی بین مسکو و پایتختهای آسیای مرکزی رو به افزایش است. اما سوال اصلی این است که چشم انداز میان مدت چگونه خواهد بود؟ به عنوان مثال، بانک جهانی کاهش وجوه ارسالی را از روسیه پیش بینی می کند. این در حالیست که ما از ابتدای جنگ شاهد رشد قابل توجه وجوه ارسالی بودهایم. بنابراین در اینجا نقاط مبهمی وجود دارد. از سوی دیگر باید پیامدهای اقتصادی طولانی مدت تحریم های ضد روسی و تأثیر آنها بر آسیای مرکزی را نیز در نظر بگیریم.
جالب اینجاست که ترکیه هم خواستار گسترش حضور خود در منطقه است. مدتی است که ترکیه از طریق ابزارهای نفوذ بین المللی خود، بویژه سازمان کشورهای ترک و سازمان امنیت و همکاری اروپا، دستور کار خود را در رابطه با منطقه شکل داده است. علاقه اردوغان به افزایش نفوذ ترکیه در آسیای مرکزی آشکار است. اما سوال این است که اگر اردوغان دوباره انتخاب نشود چه؟ آیا در آن صورت ما شاهد همان موضع قاطعانه ترکیه در قبال آسیای مرکزی خواهیم بود؟ مطمئن نیستم.
علاقه به منطقه آسیای مرکزی تا حدودی از سیاست اردوغان و شبکه گسترده روابط وی نشات می گیرد. برعکس، رهبران اپوزیسیون ترکیه دیدگاه متفاوتی نسبت به استراتژی کشورشان در قبال آسیای مرکزی دارند. اما از آنجا که منطقه، حامی سنتی سیاست خارجی چندجانبه است، به ایجاد تعادل بین شرکای مختلف و نه فقط روسیه و چین علاقه مند است. با این حال، هنوز مشخص نیست که آسیای مرکزی چگونه به طور موثر از چند جانبه گرایی خود استفاده می کند.
_ با توجه به اخبار اخیر در مورد تصویب دکترین نظامی جدید در تاجیکستان و تجدیدنظر در مفهوم امنیت ملی قزاقستان، تأثیر جنگ بر زیرساختهای امنیتی منطقه آسیای مرکزی را چگونه می بینید؟ رژیمهای حاکم که اسناد اساسی خود را در حوزه امنیت به طور قابل توجهی تغییر داده اند چه درسهایی از حوادث اوکراین گرفته اند؟ به نظر شما چه چیزی باعث نزدیکی ازبکستان و قزاقستان که اخیرا از برقراری “روابط متحدانه” خبر داده اند، شده است؟
من این روند را آزادی سیاستهای امنیتی کشورهای آسیای مرکزی می نامم. البته رژیمهای حاکم همواره شاهد حمایت روسیه از همه نوع سیاستهای امنیتی خود – مبارزه با تروریسم، حفاظت از مرزها در برابر تهدیدهای افغانستان یا همکاری نظامی عمومی – بودهاند. اما تمام این موارد اکنون تا حدودی مورد شک و تردید قرار گرفته است.
به اعتقاد من، کشورهای آسیای مرکزی به این نتیجه رسیده اند که باید مستقل تر باشند. ما همچنین نباید مواضع قاطعانه تر چین را در قبال منطقه نادیده بگیریم. حدود ده سال پیش موضوع چین (در مقایسه با اکنون) چندان مورد بحث قرار نمی گرفت.
با این حال، علاقه به همکاریهای اقتصادی و حتی همکاریهای نظامی منطقه ای در حال افزایش است. باید با این واقعیت روبرو شویم که همکاریهای منطقه ای پتانسیل بسیار بالایی دارد. البته در سالهای اخیر تلاشهای متعددی برای ایجاد تعامل صورت گرفته است، اما از زمان انتقال قدرت در ازبکستان، انگیزهها برای توسعه همکاریهای منطقهای بیشتر شده است. به نظر می رسد که دو رقیب اصلی در این منطقه – قزاقستان و ازبکستان – همکاریهای نزدیک تری دارند که این امر میتواند منعکسکننده دیدگاههای مشترک آنها نسبت به تهدیدها باشد.
به گفته کارشناسان امنیتی قزاقستان، در پس زمینه تهاجم روسیه به اوکراین، ناخواسته این سوال مطرح می شود: “آیا ما نفر بعدی خواهیم بود؟” این سوال دو سال پیش غیرقابل تصور بود. اما اکنون شاهد این هستیم که همه چیز به سرعت تغییر کرده است. البته تمایل به همکاری قبلا هم وجود داشت، اما جنگ اوکراین آن را تقویت کرده است. در واقع، در چارچوب سیاستهای امنیتی کشورهای آسیای مرکزی، تصور آنها در مورد تهدیدها کاملا تغییر کرده است.
_ لطفا با در نظر گرفتن پایگاه نظامی چین در تاجیکستان، تامین تسلیحات در چارچوب کمک های ارائه شده و ایجاد قالب چهارجانبه “چین-تاجیکستان-پاکستان-افغانستان”، دیدگاه خود را در مورد نقش پکن در امنیت منطقه ای کشورهای آسیای مرکزی بیان کنید. چین به طور فعال در حال ایجاد ساختارهای نهادی برای حمایت از امنیت منطقه ای آسیای مرکزی است. آیا این روند در پس زمینه جنگ اوکراین تشدید خواهد شد و آیا کشورهای منطقه علاقه مند به چنین همکاریهایی خواهند بود؟
من چین را ضامن اصلی امنیت منطقه آسیای مرکزی نمی دانم. تنها مولفه اقتصادی، نیروی محرکه اصلی سیاست خارجی چین در قبال منطقه است. بقیه حوزهها چندان در اولویت نیستند. با این حال، در حال حاضر، علاقه چین به سایر حوزهها نیز در این منطقه در حال افزایش است. پایگاه نظامی که شما به آن اشاره کردید یکی از نشانههای این علاقه است. به عقیده من، کشورهای آسیای مرکزی نسبتا محتاط هستند. از یک سو، آنها، در چارچوب سیاست چندوجهی خود، چین را ضامن بالقوه امنیت میدانند و قصد دارند از این طریق، از وابستگی مطلق به یک قدرت، رهایی یابند. اما در عین حال، بین روسیه و چین یک درک متقابل و تفاهم وجود دارد. سوالی که خیلی مهمتر است این است که آیا حضور روسیه و توانایی آن در ارائه قدرت نظامی در منطقه، باعث تشویق حضور چین در آسیای مرکزی می شود؟ از دیدگاه من، چین به طور بالقوه بسیار علاقه مند به تأثیرگذاری بیشتر بر روندهای امنیتی در منطقه است، اما اقتصاد همچنان محرک اصلی آن است. این در حالی است که چین در حال حاضر نگرانیهای زیادی دارد و بنابراین نمی تواند منابع بیشتری را به سمت آسیای مرکزی هدایت کند.
و یک نکته هم در مورد سازمان همکاری شانگهای بیان کنم. من از زمانی که به عنوان دبیرکل سازمان امنیت و همکاری اروپا خدمت می کردم، با دقت بر فعالیت سازمان همکاری شانگهای نظارت داشتم. یکی از اهداف من، تقویت گفتگو و همکاری بین سازمان امنیت و همکاری اروپا و سازمان همکاری شانگهای بود. به نظر من، اگرچه این سازمان از نظر سیاسی یک بازیگر منطقهای بارز است، اما وقتی صحبت از تأثیر و کارایی میشود، در عمل وجود ندارد.
من سعی داشتم به طور منظم با سازمان همکاری شانگهای همکاری کنم، اما این کار بسیار دشواری بود، زیرا مراحل تصمیم گیری در این سازمان بسیار پیچیده است.
_ اکنون از مسائل امنیتی فاصله گرفته و در مورد امنیت انرژی صحبت کنیم. آسیای مرکزی از نظر منابع انرژی – مواد معدنی، منابع انرژی هسته ای و تجدیدپذیر – غنی است. با این حال زمستان امسال شاهد بحران شدید انرژی در قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان بودیم. به اعتقاد کارشناسان، این بحران در میان مدت تأثیر جدی بر رژیمهای حاکم خواهد گذاشت. در عین حال، اروپا به پتانسیل انرژی آسیای مرکزی بسیار علاقه مند است. زیرا از سرمایه گذاران اصلی در بخش انرژی کشورهای منطقه است. بنابراین، از یک سو، رژیمها در فصل بحرانی زمستان از پس تأمین انرژی پایدار برای جمعیت خود برنمیآیند و از سوی دیگر، برای برآورده کردن نیازهای رو به رشد انرژی اتحادیه اروپا تلاش میکنند. شما این تناقض را چگونه میبینید؟
بی ثباتی انرژی در جهان که ناشی از جنگ اوکراین است، بر آسیای مرکزی نیز تأثیر می گذارد. برخی از کشورهای منطقه در فکر بهره بردن بیشتر از گران شدن منابع انرژی هستند. اما در مسائل اقتصادی، همیشه برنده و بازنده وجود دارد. اقتصاد آسیای مرکزی که صادرکننده منابع است، از این نظر که اروپا به منابع انرژی جایگزین نیاز دارد و قصد دارد از گاز روسیه اجتناب ورزد، یک برنده است. البته عرضه مقادیر قابل توجه انرژی از آسیای مرکزی به اتحادیه اروپا مستلزم سرمایه گذاریهای عظیم در زیرساختها و همچنین مستلزم زمان زیادی است.
اما مسئله دیگر، تامین رفاه عمومی مردم است. صاحبان قدرت در منطقه پاسخگوی نیازها و رفاه مردم خود نیستند. در نظامهای دموکراتیک، اگر بخواهید دوباره انتخاب شوید، باید خدمات و مزایای مورد نیاز را به مردم خود ارائه دهید. اما در نظامهای استبدادی فشار در این زمینه کمتر است. ما می دانیم که آسیای مرکزی از نظر دموکراتیک پیشرفت چندانی نداشته است. با این حال، رویدادهای قزاقستان و ازبکستان از این نظر مثبت بوده است. اما ترکمنستان همچنان یک سیستم استبدادی بسته باقی مانده است.
در قرقیزستان هم یک جامعه مدنی فعال وجود دارد، اما بی ثبات است. پیش از این، این کشور از نظر دموکراتیک توسعه یافته ترین کشور منطقه بود. اما همانطور که میبینیم، این سیستم به راحتی در حال تغییر است. بنابراین هنوز مشخص نیست که دموکراسی در قرقیزستان چگونه توسعه می یابد. تاجیکستان هم هنوز یک رژیم نسبتا خودکامه است. بنابراین هر کشوری سیاست مخصوص خود را دارد. سطوح پاسخگویی دولت های آسیای مرکزی در قبال نیازهای مردمشان نیز متفاوت است. این، توضیح من برای این پدیده است.
_ منطقه آسیای مرکزی هر سال از نظر حقوق و آزادی ها در رتبههای آخر قرار دارد. حتی قرقیزستان هم در حال فاصله گرفتن از دموکراسی است. روزنامه نگاران را زندانی می کند و حتی تابعیت را از برخی از آنها سلب می کند. دیگر رژیمهای آسیای مرکزی حکومتهای مستبدی هستند که معمولا حقوق بشر را نقض میکنند. چشم انداز رشد دموکراتیک در آسیای مرکزی چگونه است؟ آیا پتانسیل کافی برای آن در جامعه مدنی کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد؟ چرا علیرغم ۳۰ سال حمایت از ایجاد اصلاحات دموکراتیک در آسیای مرکزی، هیچ پیشرفتی در این زمینه وجود نداشته است؟
شاید دلیل آن تا حدودی مشخص باشد، زیرا در همه کشورهای منطقه، نخبگان حاکم توسط نظام شوروی شکل گرفته بودند. اما اکنون نسلهای جدید به تدریج به قدرت می رسند و سطح خاصی از آزادی مشاهده میشود. انتقال قدرت از نظربایف به توکایف یکی از مصادیق این روند است. اما خیلی آرام و تدریجی پیش می رود.
من نسبت به قزاقستان و ازبکستان خوشبین هستم. من شاهد یک گذار سیاسی در ازبکستان بوده ام که البته هنوز تا دموکراسی کامل فاصله دارد. اما در مقایسه با رژیم کریماف، گشایش چشمگیری در کشور وجود داشته است. رئیس جمهور میرضیایف و تیم او به این درک رسیده اند که برای اینکه کشورشان رشد اقتصادی قابل توجهی داشته باشد، حاکمیت قانون ضروری است. اگر حاکمیت قانون وجود داشته باشد، باید تا حدی به حقوق بشر احترام گذاشت. هر دو مؤلفه به طور جدایی ناپذیری با نهادهای دموکراتیک مرتبط هستند.
در مورد قرقیزستان باید گفت که در واقع، یک جامعه مدنی فعال در این کشور وجود دارد، اما این سیستم ثبات خاصی ندارد. بی ثباتی به نوبه خود یک عامل خطر برای نهادهای دموکراتیک است و آنها را بویژه در برابر پوپولیسم آسیب پذیر میسازد.
پیشتر به ترکمنستان اشاره کردیم. من در گفت و گو با رئیس جمهور سابق ترکمنستان، سعی داشتم نمونه “گشایش کنترل شده” در ازبکستان را به وی معرفی کنم و گمان میکردم که به این موضوع علاقه مند باشد، اما پیشرفتی در این راستا ندیدم. در آینده مشخص خواهد شد که آیا رئیس جمهور فعلی جرأت چنین اقدامی را دارد و آیا فضای کافی برای برداشتن گام های اولیه را خواهد داشت یا خیر.
در تاجیکستان هم باید ببینیم که انتقال قدرت چه نتیجه ای برای دنیای پسارحمان خواهد داشت. آیا تغییر مثبتی به همراه خواهد داشت؟ فعلا پاسخی برای این سوال وجود ندارد.
_ یکی دیگر از حوزههای مشکلساز مسائل امنیتی در آسیای مرکزی، امنیت انسانی است – مفهومی جامع که جوانب بسیاری، از جمله امنیت اقتصادی، زیستمحیطی، شخصی، غذایی و دیگر انواع امنیت را در بر میگیرد. این منطقه به شدت تحت تأثیر پاندمی کرونا و سایر تهدیدها قرار گرفته است. نقش چندجانبه گرایی – نهادهای بین المللی و آژانسهای توسعه -را در کاهش چالشهای پیچیده برای شهروندان آسیای مرکزی و حمایت از امنیت انسانی در منطقه چگونه می بینید؟
بله پاندمی کرونا تأثیر منفی زیادی بر مردم آسیای مرکزی داشته است. نهادهای بزرگ بین المللی علاقهمند به تقویت همکاری با آسیای مرکزی هستند. با این حال، در پسزمینه جنگ اوکراین و محدودیتهای ناشی از آن، ارزیابی آینده این همکاریها دشوار است. سطح بالای هزینههای نهادهای بزرگ بین المللی برای جنگ اوکراین، فرصت تعمیق همکاری ها را با آسیای مرکزی محدود کرده است. اما زمانی که بازسازی اوکراین آغاز شود، آیا ما باز هم شاهد این اثر “محدود کننده” خواهیم بود؟ این امر چه تاثیری بر آسیای مرکزی خواهد گذاشت؟ پاسخ به این سوال دشوار است.
در عین حال، با بررسی دقیق تر روندهای دهه گذشته، بدیهی است که سازمانهایی مانند اتحادیه اروپا علاقه فزاینده ای به سرمایه گذاریهای بزرگ در آسیای مرکزی نشان می دهند. سازمان امنیت و همکاری اروپا بازیگر به مراتب کوچکتری است، اما همچنان علاقه مند به گسترش همکاری است. با این حال، یکی از موانع اصلی همکاری در این راستا، ناتوانی کشورهای عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا در توافق بر سر بودجه بوده است. برخی از کشورهای عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا انتقال قدرت در برخی از کشورهای آسیای مرکزی را فرصتی برای اقدامهای مثبت تلقی نمیکردند. به همین دلیل من مشکلات زیادی با تامین بودجه داشتم.
در عین حال، اگر به توزیع منابع ایالات متحده نگاه کنید، این منابع در ازبکستان به طور چشمگیری افزایش یافته است. همچنین برخی کشورهای اهداکننده، وجوهی را برای توسعه امنیت انسانی ارائه کرده اند. به طور کلی، من شاهد تمایل موسسات و ساختارهای بین المللی بزرگ برای سرمایه گذاری در آسیای مرکزی هستم. این روند به موازات آمادگی کشورهای آسیای مرکزی و باز بودن آنها برای همکاری، در حال توسعه است.
انتهای مطلب/
[۱] . «توماس گریمینگر»؛ دیپلمات سوئیسی با مدرک دکترای تاریخ است. او مقالههای زیادی در زمینه تاریخ نظامی، مدیریت درگیریها، حفظ صلح، توسعه بین المللی و حقوق بشر تألیف کرده است. گریمینگر از جولای سال ۲۰۱۷ تا جولای سال۲۰۲۰ به عنوان دبیرکل سازمان امنیت و همکاری اروپا فعالیت می کرد. وی از ماه می سال ۲۰۲۱، مدیر مرکز سیاستهای امنیتی ژنو(GCSP) است.