#اختصاصی
به قلم: دیمیتری استفانوویچ، پژوهشگر مرکز امنیت بینالملل، موسسه اقتصاد جهانی و روابط بینالملل آکادمی روسیه
در ژوئیه ۲۰۲۴، در حاشیه نشست سران ناتو در واشنگتن، اظهارات رسمی در مورد استقرار موشکهای میانبرد و کوتاهبرد ایالات متحده (long-range fires)در آلمان در سال ۲۰۲۶ و همچنین در مورد راه اندازی برنامه فرانسوی-آلمانی-لهستانی-ایتالیایی برای توسعه موشک های میان برد مستقر در اروپا ارائه شد. به طور کلی، این یک غافلگیری بزرگ نبود، زیرا ارتش ایالات متحده اقدامات سازمانی و اداری مربوطه را از قبل شروع کرده بود و به زبان ساده، مفهوم واحدهای نظامی “گروه ضربت چند دامنهای” (مجهز به هر دو سلاح دقیق دوربرد-سیستم های Typhon، Dark Eagle، و PrSM-و، به عنوان مثال، قابلیت های جنگ الکترونیک)، یکباره ظاهر نشد. با این وجود، «روح» بحران بعدی «Euromissil» در اطراف ماست.
علاوه بر محرکهای داخلی، تلاش برای تکرار، یا بهتر است بگوییم اجرای مجدد، «تصمیم دوسویه» ناتو NATO Double-Track Decision در جنگ سرد قبلی میتوانست بر تصمیم آمریکا تأثیر بگذارد. بهویژه که چین، به عنوان کشوری که دارای زرادخانه قابلتوجهی از موشکهای میانبرد است، یک رقیب بلند مدت برای ایالات متحده است. این ایده به چند دلیل عجیب به نظر میرسد که ارزش برجسته کردن دارد.
اولاً، مهمترین تفاوت بین وضعیت کنونی و اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ این است که در آن زمان بیشتر بحثها بر روی موشکهای هستهای متمرکز بود. این ممکن است به این دلیل باشد که متحدان و شرکای ایالات متحده در مورد استقرار موشکهای غیرهستهای در قلمروهای خود تردید کمتری دارند. در عین حال، با توجه به منشأ دریایی لانچرهای تایفون (موشک دارک ایگل نیز یک همتای دریایی دارد) و برنامههای مداوم ایالات متحده برای بازگرداندن موشکهای کروز دریایی با قابلیت هستهای به زرادخانه، نمیتوان «سازگاری معکوس» و ظهور موشکهای هستهای میانبرد زمینی ایالات متحده را منتفی دانست. همزمان، وزارت امور خارجه فدراسیون روسیه بهوضوح اعلام کرد که روسیه آماده است در پاسخ به موشکهای ایالات متحده در آلمان، موشکهای دارای قابلیت هستهای را مستقر کند و بدین ترتیب بر بازگشت بُعد هستهای به کل وضعیت تأکید کرده است.
دوم، خلع سلاح، به ویژه خلع سلاح هستهای، یک اولویت سیاسی و دیپلماتیک برای اتحاد جماهیر شوروی بود. می توان در مورد میزان صداقت تصمیم گیرندگان آن دوران بحث کرد، اما بدیهی است که رهبری فعلی روسیه در این مرحله چندان علاقهای به خلع سلاح هستهای و به ویژه غیرهستهای بیشتر ندارد. پایان دادن یا حداقل کند کردن مسابقه تسلیحاتی و یک «موراتوریوم» منطقهای بر استقرار سلاحهای برد (INF) که روزهای پایانی خود را سپری میکند، بلندپروازانهترین اهداف ممکن در این زمینه هستند.
سوم، آن تقابل بین دو دشمن جهانی و بلوکهای تحت رهبری آنها بود. البته چین نیز یک عامل بود، اما برای مسکو مهمتر بود و پویاییهای آن نیز متفاوت بود. تا آنجا که می توانیم بگوییم، سلاح های هستهای میدان نبرد بیشتر مورد توجه قرار داشتند. در همان زمان، جغرافیای استقرار نیروهای ایالات متحده و شوروی و میزان مشارکت متحدان نیز متفاوت بود.
چهارم، چین علاقهای به انجام هیچ کاری در مورد تسلیحات میان برد INF خود ندارد، چه برسد به دیگر کشورهایی که تواناییهای مشابهی در اروپا و آسیا دارند. علاوه بر این، برای کشورهایی که در طول دوره پیمان INF چنین سلاحهایی را حفظ کرده و یا توسعه دادهاند، این سلاحها نقش بسیار متفاوتی نسبت به پرسینگها، گریفونها، پیونیرها و رلیفهای زمان خود داشتند. بر این اساس، منطق کاهش و نابودی آنها باید متفاوت باشد.
پنجم، همانطور که قبلاً ذکر شد، تفکر کنونی ایالات متحده در مورد چنین سلاحهای غیرهستهای زمینی دوربرد حاکی از آن است که این سلاحها برای جنگیدن هستند و قابلیتهای دریایی و هوایی را در هر صحنه عملیاتی تکمیل میکنند و متحدان و شرکای ایالات متحده نیز باید به یک شکل یا شکل دیگر از چنین قابلیتهایی برخوردار باشند.
در این شرایط، بسیاری متعجب هستند که روسیه چه خواهد کرد، بهویژه از آنجا که حتی قبل از بیانیههای “حاشیهای” اجلاس ناتو، مسئله تولید و استقرار موشکهای کلاسهای مربوطه در یک نشست رئیسجمهور ولادیمیر پوتین با اعضای دائمی شورای امنیت فدراسیون روسیه مطرح شده بود. بر اساس نظرات رسمی پیشین، میتوان پیشبینی کرد که بهزودی شاهد رونمایی از سلاحهای زیر خواهیم بود:
۱- موشک کالیبر کروز «True » کالیبر در نسخه پرتاب زمینی.
۲- یک سیستم موشکی هایپرسونیک میانبرد زمینی، که ممکن است بر اساس موشک هایپرسونیک دریایی Tsirkon یا نسخه بهروز شده موشک ایروبالیستیک از سیستم Iskander-M توسعه یابد.
همچنان دشوار است که سرعت تولید و استقرار و همچنین مناطق استقرار این سلاحها را پس از آماده شدن پیشبینی کرد: هم منطقه نظامی لنینگراد که بر بازدارندگی ناتو تمرکز دارد و هم واحد آموزش سنتی برای سلاحهای موشکی جدید در میدان کاپوستین یار در منطقه نظامی جنوبی ممکن است مورد استفاده قرار گیرند. این سلاحها ممکن است در عملیات نظامی ویژه در اوکراین نیز بهطور واقعی مورد استفاده قرار گیرند.
با این حال، با توجه به ماهیت استراتژیک استقرار تسلیحات ایالات متحده در اروپا (با توجه به برد آنها) و اعتقاد طرف روسی مبنی بر اینکه تمام تصمیمات کلیدی در واشنگتن اتخاذ میشود، احتمال دارد که تمرکز بیشتری بر هدف قرار دادن مستقیم ایالات متحده نیز صورت گیرد. این امر میتواند بهطور نامتقارن انجام شود، همانطور که قبلاً اعلام شده و حتی تا حدودی نشان داده شده است: به عنوان مثال، با استقرار حاملهای سلاحهای هایپرسونیک دریایی در گشتزنی در نزدیکی سواحل ایالات متحده. اما ممکن است گزینه دیگری نیز وجود داشته باشد با استقرار موشکهای میانبرد بالا شبیه به Pioner در شرق دور روسیه که بهطور رسمی در چارچوب پیمان جدید START، که همچنان معتبر اما معلق است، باقی بمانند. در حالی که احتمالاً این موضوع در سال ۲۰۲۶ کمتر نگرانکننده خواهد بود، بعید است که چیز خوشحالکنندهای باشد.
متغیر دیگر میزانی است که متحدان اروپایی و آسیایی و شرکای ایالات متحده در حال توسعه و استقرار تسلیحات برد INF هستند که بسیاری از آنها در حال حاضر این کار را انجام میدهند. ما احتمالا شاهد گسترش سریع افقی و عمودی این گونه سلاح ها و خطرات مربوط به تشدید آن خواهیم بود. سرعت ممکن است در ابتدا کم باشد، اما اگر روند فعلی ادامه یابد، یک مسابقه تسلیحاتی تمام عیار تقریباً اجتناب ناپذیر است.
یک مشکل جداگانه، یافتن ابزارهای مناسب از زرادخانه کنترل تسلیحات است، که در نهایت اگر به اندازه کافی عمر کنیم، باز خواهند گشت، اما این نیاز به یک تحلیل عمیق جداگانه دارد.