۱- دریای مازندران: این نام در سال ۱۳۱۶ به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران برگزیده شد که علت نامگذاری آن مشخص نیست. تا پیش از ۱۳۱۶ هیچ اثری از این نام در نوشتهها و نقشهها وجود ندارد. لازم به ذکر است در زمان نگارش این کتاب، نام رسمی دریا در ایران همچنان دریای مازندران بود که بعدها به خزر تغییر یافت. نام مازندران در اساطیر ایرانی آمده ولی در آثار جغرافیایی باقیمانده از عهد ساسانی و سدههای نخست اسلامی، اثری از نام فوق نیست. از سده ۵ق اشارههایی به نام مازندران شده اما در نوشتههای فردوسی و گردیزی هیچ ارتباطی با مازندران کنونی ندارد. در شاهنامه، مازندران سرزمینی در کنار هند (خارج از ایرانشهر) و در آثار گردیزی و ملک شاه حسین سیستانی، در یمن و شام قرار دارد. از قرن ۷ق است که رفته رفته این نام بر روی مناطقی از شمال ایران قرار میگیرد که چگونگی آن مشخص نیست. در کل عدم رابطه نام مازندران با دریای شمال ایران مشخص مینماید.
۲- خزر و سرگذشت خزران: در هیچیک از نوشتههای مولفان شرقی و غربی پیش از اسلام نامی از «خزر» برای اشاره به دریای شمال ایران وجود ندارد. در آثار مولفان اسلامی، این دریا در کنار داشتن نامهای دیگر، خزر نیز نامیده شده است. تا اواخر قرن ۵م نامی از خزر در آثار مورخان نیست. مولفان بیزانسی خزران را از گروه ترکان دانستهاند. اما بر اساس نامه یوسف، شاه خزران، به نماینده سلطان اموی اسپانیا، این گروه نسب خود را به «یافث بن نوح» میرسانند! در نوشتههای مولفان اسلامی پیرامون عهد پادشاهی خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹م) با صراحت از خزران یاد شده و چنین آمده که وی استحکامات «دربند» را برای جلوگیری از نفوذ گروههای مهاجم پدید آورد. خزران تا اوایل قرن ۷م به صورت گروههای فاقد سازمان اداری و دولتی بودند. بارها این گروه در اتحاد با رومیان به ایران ساسانی به قصد قتل و غارت حمله کردند که یکی از نمونههای برجسته آن به سال ۵۸۹م در زمان پادشاهی هرمز چهارم، پسر انوشیروان، برمیگردد. در نهایت «بهرام چوبین» ترکان را در هرات در هم شکست و خزران و متخدان رومی آنان را دفع کرد.
خاقانات جامعه ترکان غربی در ۶۵۷م سقوط کردند و بر ویرانههای آن چند دولت پدید آمد که خزر، بلغار و روس از جمله آنها بودند. در بخش اروپایی روسیه کنونی دو دولت پدید آمد که یکی بلغار و دیگری دولت خزر بود. تا سالهای دهه ۸۰ سده ۷م دشتهای میان دریای آزوف و دریای شمال ایران و همچنین سراسر اراضی ساحلی شمال دریای سیاه و بخش بزرگی از شبه جزیره کریمه در تسخیر خزرها بود و گاه تا رود دانوب پیش تاختند. تاکنون سندی که موید وجود خزران پیش از سده ۶م در این مناطق باشد به دست نیامده است. در زمان حمله اعراب به قفقاز به تاریخ ۲۲ق (۶۴۳م) شهری مثل دربند در اختیار ایرانیان بود که در اختیار عربها قرار گرفت. طبری در تاریخ خود همواره بهجای خزران از ترکان نام برده است در حالیکه مسعودی خزران را جدا از ترکان میداند. طی دههها بعد بارها درگیری بین خزران و اعراب روی داد که در اکثریت قریب به اتفاق آن، خزران به قصد قتل و غارت به سمت جنوب هجوم میآوردند که بزرگترین آن مربوط به سال ۱۸۳ق (۷۹۹م) برمیگردد. حضور خزران از بدو تاسیس دولت تا ترک شهرهای قفقاز از قبیل بلنجر، سمندر، تفلیس و … در این منطقه کمتر از یک قرن بود. در اوایل سده ۹م خزرها دچار اختلافات درونی و اختلاف با دولت روم شرقی شدند این ضعف همزمان شد با قدرتگیری روسها که در نهایت دولت خزرها را در اواخر سده ۱۰م ساقط کردند. پس از آن خزران در باقی اقوام ترکِ کوچنده، پراکنده و استحاله شدند. نه از قوم و نه از زبان خزران اثری برجا نمانده است.
۳- دریای خزر: مسعودی اولین بار نام دریای شمال ایران را خزر نامید؛ البته اسمهای دیگری را نیز در کنار آن ذکر کرده است. محمدبن موسی خوارزمی که بین سالهای ۱۶۴-۲۳۳ق/۷۸۰-۸۴۷م میزیسته آن را بحر جرجان نامیده است. با گذشت زمان نام خزر نیز بر این دریا نهاده شد. خزران که اغلب از راه رود کورا (کر) قفقاز جنوبی (از جمله گرجستان، ارمنستان، اران و شروان) را مورد حمله قرار میدادند، این تصور را در ذهن فاتحان عرب پدید آوردند که دریای شمال ایران را «دریای خزر» بنامند. تا پیش از حمله اعراب به قفقاز، هیچ سندی دال بر وجود نام خزر برای نامیدن دریای شمال ایران موجود نیست. ایرانیان، ترکان و نیز مردم خوارزم و سغد آن را خزر نمینامیدند. ایرانیان و مردم غیر عرب، نام دریای گرگان و طبرستان را استفاده میکردند. نکته جالب اینکه یوسف، شاه خزران، در قرن ۴ق/۱۰م در نامهاش -که در بالا اشاره شد-، این دریا را «دریای هیرکانیا» نامیده است. تاکنون دریای سیاه و دریای آزوف نیز به دلیل وجود خزران در اطراف آنها به نام خزر نامیده شدهاند.
۴- دریای هیرکانی – دریای کاسپی: گروه کثیری از مردم جهان، دریای شمال ایران را به نام «دریای کاسپی» میشناسند. در روزگاران کهن دو نام ایرانی این دریا با اقوام ایرانی پیوند داشتهاند؛ دریای هیرکان و دریای کاسپی. هیرکانیان در جنوب و شرق و قوم کاسپی (کاسها) در جنوب و غرب دریا میزیستند. مولفان یونانی و رومی چون بیشتر از غرب دریا آگاه بودند، آن را دریای کاسپی نامیدهاند. بعضی محققان نام قزوین را برگرفته از کاسپین دانستهاند که قابل اثبات نیست.
نتیجهگیری: نام خزر به عنوان نام اصلی دریای شمال ایران فاقد دلیل و مدرک است. تنها در ترکیه، ایران (طی بخشنامهای دولتی در سال ۱۳۸۱ش)، افغانستان و بعضی جمهوریهای آسیای مرکزی این دریا را خزر مینامند (حتی جمهوری قزاقستان و جمهوری باشقیرستان روسیه نام این دریا را کاسپی میدانند). نام هیرکانی رفته رفته از میان رفت و جای خود را به کاسپی داد. اعراب نیز دیگر این دریا را خزر نمینامند و پس از ۲-۳ قرن آن را به عنوان دریای قزوین یاد کردند. خزران مردم کوچندهای بودند که تنها چند سده (۶ تا ۱۰م) بر اراضی غرب و شمال غرب دریای شمال ایران و شرق اروپا تسلط داشتند. تسلط این گروه بر سرزمینهای اطراف دریای شمال از این هم کوتاه تر بود. بنابراین چه معنی دارد دریای شمال ایران را به نام قومی بنامیم که علاوه بر بیگانه بودن، هیچگاه با حکومت ایران در زمان ساسانی و حکومت اعراب مسلمان رابطه خوبی نداشتند و بارها دست به تجاوز و غارت در خاک ایران زمین زدند؟ علاوه بر این خزران در نسبت با اقوام ایرانی، مدت زمان بسیار کوتاهی در حاشیه این دریا زیستهاند. در طرف مقابل «کاسپی» نامی ایرانی است و کاسها از هزاره دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در سرزمین ایران، جنوب و غرب دریای شمال ایران سکنی داشتند. گزیدن نام کاسپی که نامی ایرانی و باستانی است، به مراتب عاقلانهتر از نام خزر بنظر میآید.