آندری کارتونوف، مدیرکل شورای روابط بین الملل روسیه
ایراس – مقایسه این دو تصمیم روسیه و آمریکا دشوار است چراکه تفاوتهای زیادی در زمینههای گستردگی، اهداف تعیین شده و نوع اقدام نظامی دارند. عملیات نظامی آمریکا در افغانستان شامل حضور بخش زیادی از نیروهای دریایی این کشور و همچنین گروهی از نظامیان کشورهای دوست و شریک واشنگتن بود. روسیه اما در سوریه بیشتر با استفاده از نیروی هوایی و هوافضا و بخش کوچکی از پلیس نظامی اش حضور دارد.
تلفات نظامیان ائتلاف بین المللی در افغانستان بیش از ۳ هزار نفر بوده که ۸۰ درصد از آن از سوی آمریکاییها بود. اما تلفات نظامیان روس در سوریه بسیار کمتر بوده است.
هزینه کلی حضور ۲۰ ساله آمریکاییها در افغانستان رقمی فضایی است که بین ۱ تا ۲ تریلیون دلار را نشان میدهد. هزینه حضور ۶ ساله روسیه در سوریه اما بر اساس گزارشهای مختلف برای مسکو چیزی بین ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار آب خورده که نه تنها بسیار از هزینههای آمریکا کمتر است، بلکه از خرجی که افغانستان پای شرکای ایالات متحده هم گذاشته کمتر است. برای مثال آلمان طی این ۲۰ سال بیش از ۵۰ میلیارد دلار هزینه کرده است.
به این ترتیب، هزینههای فضایی کمکی به آمریکاییها در افغانستان نکرد. هرچند طی همان سه ماهه نخست علمیات نظامی در افغانستان، مکانهای تجمع نیروهای القاعده نابود شدند و نیروهای طالبان هم مجبور شدند به پاکستان پناه ببرند، اما در نهایت آمریکا و متحدانش با شکستی سنگین روبرو شدند. اهدافی که ۲۰ سال پیش برای آمریکاییها در افغانستان تعیین شده بودند به نتیجه نرسیدند و در نهایت خروج شتاب زده و ظاهرا بی برنامه ائتلاف بین المللی هم نتایج جالبی در پی نداشت.
با این حال، روسیه حتی به اذعان رقبایش، در سوریه پیروز شده است. در هر صورت فعلا که پیروز شده است.
روسیه هیچ برتری نظامی-فنی یا جغرافیایی نسبت به آمریکا ندارد. برعکس، آمریکا به طور ویژه در زمینه ترانسفر و لجستیکی برتری قابل توجهی نسبت به روسیه هم داشته است. مسکو تنها دو پایگاه کامل در سوریه در اختیار دارد؛ یک هوایی (حمیمیم) و دیگری هم دریایی در طرطوس. آمریکاییها اما نه تنها از همه زیرساختهای نظامی افغانستان بهره برد، از جمله پایگاهی که شوروی طی ۱۰ سال حضورش در افغانستان ساخته بود، بلکه حتی پایگاه هایی در آسیای مرکزی هم برای خود دست و پا کردند. علاوه بر این، کریدورهای زیادی هم که از پاکستان، قفقاز جنوبی، اروپای مرکزی و روسیه میگذشتند را هم برای خود فراهم کرد.
دو مدل از عملیات نظامی
چرا در نهایت واشنگتن بازنده و مسکو برنده شد؟
اولا، هرچند هر دو کشور هدف خود از مداخله را مبارزه با تروریسم بین المللی اعلام کرده بودند اما در عمل اهداف آنها بسیار متفاوت بود.
مسکو در سال ۲۰۱۵ دولت سوریه و در راس آن بشار اسد را نجات دادند تا سیستم سیاسی موجود به حیات خود ادامه دهد.
در سال ۲۰۰۱ اما ایالات متحده در پی تغییر کامل وضعیت موجود در افغانستان بود و با جاه طلبی میگفت که میخواهد یک کشور سکولار امروزی ایجاد کند. مشخصا هدف دومش خیلی سختتر از هدف اول بود به ویژه در کشوری که پیش زمینه لازم برای ایجاد یک دولت موفق وجود نداشته است.
دوم، شرکای روسیه در سوریه، بازیگران منطقه ای یعنی ایران و ترکیه بودند. هر کدام از آنها در سوریه منافع بسیار مهمی داشته و دارند. هرچند که این منافع همیشه با منافع روسیه همخوانی نداشتند اما فرمت سه جانبه آستانه، تاثیر مثبت خود را نشان داد. حتی بحرانهای جدی مثل ادلب ۲۰۲۰ هم نتوانستند این فرمت را از بین ببرند.
از میان دهها شریک آمریکا در افغانستان میتوان به اعضای فعلی ناتو اشاره کرد، از بریتانیا گرفته تا ترکیه و گرجستان و اوکراین. اکثر این کشورها هیچ منفعت مهمی در افغانستان نداشتند و تنها دلیل حضورشان، نشان دادن وفاداری به واشنگتن بود. علاوه بر این، برنامههای آمریکا در افغانستان بر خلاف حمله اش در سال ۲۰۰۳ به عراق، با تایید کامل شورای امنیت سازمان ملل همراه بود. به نظر میرسد که همراهی نظامی که بر مبنای ارزشهای مشترک باشد و نه منافع، آنقدرها هم برای یک عملیات دراز مدت مناسب نیست.
سوم، اصلی ترین دشمنان روسیه در سوریه، گروهکهای تروریستی بین المللی بودند که خاک این کشور را محلی برای اجرای برنامههای خود میدانستند. آنها امروز در سوریهمیجنگند، فردا ممکن است به عراق و لبنان و یا هرجای دیگری در جهان بروند که شرایط برایشان مناسب باشد.
طالبان اما یک جنبش کاملا افغانی است. جنگجویان آن جای دیگری نمی|روند. برای کشور خود جنگیدند و خواهند جنگید. حتی وقتی با فشار نیروهای ائتلاف در اوایل عملیات نظامی در افغانستان مجبور شدند به پاکستان بروند، باز هم به کشورشان بازگشتند. انگیزههای ” اسلامگرایان جهانگرا” و “اسلامگرایان ملیگرا” با هم متفاوت هستند. میتوان گفت گروه نخست “پا” دارند و گروه دوم “ریشه”.
چهارم و آخر، ظاهرا روسیه خود را برای عملیاتش در سوریه بسیار بیشتر از آمریکاییها در افغانستان، آماده و برنامه ریزی کرده بود. عملیات آمریکا اما ظاهرا یک اقدام بداهه چندان موفق نبود؛ تصورات آمریکا از این کشور که در دهه ۸۰ میلادی و زمان حضور شوروی شکل گرفته بود، دور از واقعیت بود.
کرمیلن توانست حضور محدود در سوریه را موثر، متناسب با بودجه خود و کاملا قابل پذیرش برای مردمش کند. کاخ سفید اما نتوانست این کار را در خصوص افغانستان انجام دهد.
موفقیت روسیه در سوریه به ویژه از این نظر دارای اهمیت است که بشار اسد بر خلاف دولت بر باد رفته افغانستان، تحت تحریمهای شدید آمریکا و اتحادیه اروپا بود و هست و حتی غرب نتایج انتخابات اخیر این کشور را هم به رسمیت نشناخت (هرچند که انتقادها از انتخابات قبلی افغانستان هم کم نبود). با این حال سوریه توانست دوباره جایگاه خود را به عنوان عضو اتحادیه عرب بازگرداند. اما عمر سیاسی اشرف غنی که بخش عمده ای از زندگی خود را در آمریکا گذراند و شهروند این کشور بود قطعا به پایان رسیده است.
البته شاید هنوز نشود از موفقیت کامل روسیه در سوریه هم گفت. تمامیت ارضی سوریه به صورت کامل بازنگشته است؛ استان ادلب در غرب این کشور همچنان تحت کنترل ترکیه باقی مانده، شمال در کنترل کردهایی است که با دولت همراه نیستند و جولان در جنوب را هم اسرائیل به خود پیوند زده است. هنوز خطر بالا گرفتن درگیری در سوریه وجود دارد و برنامهها برای بازسازی این کشور هربار عقب میافتد. مشخص نیست که چه زمانی و تحت چه شرایطی عملیات نظامی روسیه در سوریه پایان مییابد و اینکه آیا روسیه یک طرح و راهبرد مشخص برای خروج از سوریه دارد یا نه.
با این حال اگر بخواهیم نتایج مداخله روسیه در سوریه را به چالش بکشیم، از نتایج مداخله آمریکا در افغانستان حتی نباید سخن گفت. واشنگتن و شرکایش با شکستی دردناک در افغانستان مواجه شدند. حالا آنها تمام تلاششان را میکنند تا شدت این شکست را کمتر جلوه داده و از بروز بحث “سندروم افغانستان” مثل “سندروم ویتنام” در جامعه آمریکا جلوگیری کنند. و اگر جمهوری خواهان بتوانند موضوع افغانستان را به بحثی جدی در رقابتهای سیاسی داخلی تبدیل کنند، همین شکست ممکن است روی نتایج انتخابات ریاست جمهوری 2024 این کشور هم تاثیر بگذارد.
عملیات روسیه در سوریه به طور مشخص جایگاه مسکو را در جهان عرب تقویت کرد و بر پرستیژ دولت روسیه در تمام منطقه خاورمیانه افزود. در عین حال اعتبار آمریکا به عنوان شریک راهبردی و ضامن امینت برای چندمین بار مورد تردید قرار گرفت. بعلاوه توانایی ناتو برای اجرای عملیات موفقیت آمیز در فاصله ای دور از مرزهایش هم مورد تردید قرار گرفته است. حتی میتوان گفت که شکست در افغانستان به طریقی بر روحیه نظامی سربازان آمریکایی هم تاثیر منفی میگذارد.
چه درس هایی باید از مقایسه دو مداخله بین المللی در ابتدای قرن ۲۱ برای آینده گرفت؟
یک: نه برتری نظامی قابل توجه بر دشمن، نه داشتن منابع مالی بی نهایت، نه حمایت گسترده بینالمللی و نه آمادگی برای ادامه دادن اشغال یک کشور به مدت دهها سال، نمی توانند ضامن موفقیت باشند. تلاش برای ایجاد یک ساختار اقتصادی-اجتماعی و تشکیلات سیاسی که مردم یک کشور به هر دلیلی آمادگی آن را ندارند، بدون تردید با شکست روبرو میشود.
هرچند بشار اسد را دوست داشته باشید یا نه، نمی توان نپذیرفت که او از حمایت حداقل بخشی از جامعه سوریه بهره میبرد و هرچقدر هم با طالبان مشکل داشته باشید، باید پذیرفت که بخش زیادی از مردم افغانستان، از آنها حمایت میکنند.
حل و فصل سیاسی بدون حضور دولت فعلی در دمشق، میسر نمیشود. اما در افغانستان با وجود ۲۰ سال اشغال، در کابل یک ساختار مرکزی و موثر سیاسی و همچنین موسسات دولتی شکل نگرفت، مشکل فساد حل نشد، تبعیض نژادی و وفاداریقبیلهای ادامه دارد و برای بخش عمدهای از جمعیت این کشور به ویژه در استانهای دورتر، هنوز هم بسیاری از امکانات و خدماتاجتماعی و اقتصادی حتی آنطوری که در سال ۲۰۰۱ بود، در دسترس نیست.
البته در سوریه هم مشکلات اجتماعی-اقتصادی فراوانی وجود دارد و عملکرد دولت میتواند با انتقادات زیادی روبرو باشد. اما ثبات دولت سوریه بسیار بیشتر از افغانستان بوده و هست.
بعلاوه، چه در سوریه و چه افغانستان، ایجاد ساختار دولتی قوی بدون حضور و همکاری جدی با بازیگران منطقهای غیر ممکن است. هیچ ائتلاف بینالمللی بر مبنای ارزشهای دموکراتیک و وفاداری به رهبری یک کشور، نمیتواند جای همکاری کشورهای همسایه را بگیرد. در مورد سوریه این نقش را ایران و ترکیه بازی کردند و در مورد افغانستان هم در درجه نخست، پاکستان، چین، ایران، کشورهای آسیای مرکزی، روسیه و احتمالا هند میتوانند این نقش را ایفا کنند. احتمالا کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس و حتی تحت شرایطی اتحادیه اروپا هم در بازسازی افغانستان مشارکت خواهند داشت.
البته که اصلی ترین بازیگرها در آینده افغانستان، پاکستان و چین خواهند بود. چین، اصلیترین سرمایهگذار و بزرگترین شریک تجاری افغانستان است. رهبران طالبان همین حالا هم گفتهاند که از حضور اقتصادی چین در کشورشان استقبال میکنند. اسلام آباد هم که بیشتری میزان تاثیر را بر جنبش طالبان دارد. حتیمیتوان گفت که پیروزی طالبان در افغانستان، به نوعی پیروزی پاکستان هم بود. البته که معرفی طالبان به عنوان بازیچه دست پاکستان هم کاملا اشتباه است: برای مثال، طالبانیها از برخی گروههای جدایی طلب و تندرو پشتون در پاکستان حمایت میکنند.
ایران که جایگاهی تاریخی و بسیار قوی به ویژه در غرب افغانستان دارد، قاعدتا سومین کشور مهم در آینده همسایه خود است. روابط ایران با طالبان همیشه پیچیده و گاهی حتی با رویارویی همراه بود، اما با توجه به عملگرایی موجود در سیاست خارجی تهران، تردیدی نیست که نوعی مصالحه با طالبانِ پیروز به دست خواهد آورد.
روسیه و افغانستان
برخلاف موضوع سوریه که روسیه در آن نقش مرکزی و اصلی را به عنوان ضامن امنیت و تمامیت ارضی ایفا میکند، در حوزه افغانستان، روسیه در زمره گروه نخست کشورهای مهم قرار نمی گیرد. مسکو نه توانایی اقتصادی پکن را دارد، نه ابزار سیاسی و نظامی اسلام آباد و نه مرز مشترک طولانی با افغانستان که تهران دارد.
علاوه بر این، یک “سندروم افغانستان” قدیمی و نگاه منفی در اجتماع روسیه هم نسبت به مداخله نظامی مسکو در این کشور وجود دارد. بله، مسکو در اواخر دهه ۹۰ میلادی همکاری نزدیکی با گروهکهای تاجیکی و ازبکی داشت که به عنوان اتحاد شمالی، در شمال افغانستان فعالیت داشتند. پس از اشغال این کشور توسط ائتلاف بینالمللی، اتحاد شمالی از هم پاشید و برخی رهبرانش در زمره اطرافیان حامد کرزای، رئیس جمهور وقت قرار گرفتند.
اما اقداماتی که مسکو اکنون میتواند در خصوص افغانستان انجام دهد، بسیار کم رنگ هستند. بسیار کم رنگ تر از اهدافی که نظامیان روسی سال ۲۰۱۵ از ورود به سوریه داشتند.
اول از همه مهم است که اجازه ندهیم بی ثباتی سیاسی و نظامی از افغانستان به کشورهای دوست روسیه در آسیای مرکزی نفوذ کند. همچنین باید از روی آوردن مهاجران و پناهندگان هم جلوگیری کرد. تا همین حالا هم ۲٫۵ میلیون پناهنده از افغانستان به سایر کشورهای جهان سرازیر شدهاند و این عدد ممکن است دو برابر هم شود.
دوم، برای روسیه ضروری است که از قدرت گرفتن گروههای تروریستی بین المللی مثل القاعده و داعش در افغانستان جلویگری کند چراکه در صورت چنین رخدادی، آنها ممکن است کشورهای آسیای مرکزی و حتی خود مسکو را تهدید کنند. امکان رخداد چنین اتفاقی در افغانستان، حتی از سوریه هم بیشتر است. گزارشهای بینالملی از امکان جان گرفتن تروریستها در افغانستان بسیار جدی است. حتی گفته میشود حداقل ۳ هزار مبارز داعشی در حداقل ۹ پایگاه در افغانستان حضور دارند.
حتی گزارشهایی هم منتشر شده از مذاکرات پنهانی میان داعش و طالبان. ظاهرا طالبان میخواهد در برابر قول داعش مبنی بر عدم مداخله در امور افغانستان، به آنها اجازه دهد در این کشور بمانند. البته این گزارشها را نمی توان تایید کرد. ممکن است تلاشی باشند برای کاهش اعتبار طالبان در نگاه بازیگران منطقهای.
سوم، به نفع مسکو است که تا حد ممکن از ورود مواد مخدر از افغانستان به کشورهای همسایه یا خود روسیه جلوگیری کند. در سالهای ابتدایی اشغال افغانستان توسط نیروهای ائتلاف، میزان زمینهایی که مخدر در آنها کشت میشد از ۲ هزار هکتار به ۳۰ هزار هکتار رسیدند. اسنادی برای متهم کردن نمایندگان ائتلاف بین المللی به سودجویی از بیزنس پر سود قاچاق مواد مخدر درافغانستان وجود دارد که ممکن است به صورت مستقیم و یا غیابی انجام داده باشند. این در حالی است که روسیه یکی از اصلیترین بازارهای مخدر افغانی بوده و هست. طالبان در دهه ۹۰ میلادی، مبارزهای جدی را با کشت مواد مخدر انجام داده بود. حالا باید دید که این گروه خواهد توانست در مبارزه با کشت و صادرات مخدر در افغانستان به موفقیت برسد یا خیر.
رفتار آمریکا و اروپا در قبال تغییرات سیاسی در افغانستان بسیار مهم خواهد بود. اگر روسیه مجبور شود در افغانستان با اروپا و آمریکا رقابت کند، امکانات روسیه از این که هست هم کمتر میشود. اما اگر غرب مسیر منزوی کردن افغانستان را در پیش بگیرد، همان سیاستی که در قبال سوریه در پیش گرفتند، دولت در کابل انگیزه بیشتری برای رجوع به مسکو پیدا میکند تا وابستگی اش به چین را کاهش دهد.
البته مسکو در افغانستان با مشکلات زیادی هم مواجه است. برای مثال چگونه میخواهد از پیچیده شدن روابط با هند جلوگیری کند که نگاه خاص خود را به افغانستان دارد؟ با فعالیت ترکیه کهمیخواهد نقشی مستقل در این کشور داشته باشد چه کند؟ چگونه به تلاش آمریکا برای حفظ حضور حداقلی خود در منطقه با استفاده از زیرساخت هایش در آسیای مرکزی واکنش نشان دهد؟ اما این مشکلات نباید توجه مسکو را از ضرورت همکاری با اصلی ترین بازیگران منطقهای پرت کند. تجربه سوریه نشانمیدهد که میتوان به مسکو امیدوار بود تا در موضوع افغانستان اشتباه و سوء برداشت نداشته باشد.
ترجمه شده در تحریریه ایراس
جناب آندی مثل اینکه شکست در افغانستان رو زود فراموش کردی ،