#اختصاصی
به قلم: علی طالبی، کارشناس چین و آسیای مرکزی
روابط نفتی چین و ایران در سالهای اخیربه یکی از محورهای مهم در معادلات انرژی و ژئوپلیتیک تبدیل شده است. با وجود فشارهای شدید تحریمهای بینالمللی به ویژه از سوی ایالات متحده، چین به عنوان بزرگترین واردکننده نفت جهان توانسته است واردات نفت ایران را در سطوحی بالا و حتی در حال رشد حفظ کند.
این مساله نه تنها نشاندهنده اهمیت راهبردی نفت ایران برای تأمین امنیت انرژی چین است، بلکه بازتابی از پیچیدگی تعاملات سیاسی و اقتصادی در عرصه جهانی است که با استفاده از راهکارهای نوین و همکاریهای بلندمدت شکل گرفته است.
یکی از عوامل اصلی این روند، نقش پالایشگاههای مستقل چینی موسوم به «تیپاتها» است که عمدتا در استان شاندونگ قرار دارند و به دلیل تخفیف قابل توجه قیمت نفت ایران، خریداران اصلی این نفت شدهاند. البته با افت تقاضای داخلی و کاهش حاشیه سود این پالایشگاهها، حجم واردات نفت ایران به سمت پالایشگاهها و پایگاههای ذخیرهسازی بزرگ در بندر دالیان منتقل شده است. این بندر اکنون به یکی از مراکز اصلی تخلیه و پالایش نفت ایران در چین بدل شده است.
پالایشگاههای تیپاتها، بخش مهمی از ظرفیت پالایش نفت چین را تشکیل میدهند و بیشتر در استان شاندونگ واقع شدهاند. این پالایشگاهها برخلاف غولهای دولتی نفتی چین، اندازه کوچکتر و ساختار مستقلی دارند و معمولا به دلیل توانایی خرید نفت با قیمتهای پایینتر و انعطافپذیری بیشتر، نقش مهمی در واردات نفت از کشورهای تحریمشده مثل ایران ایفا میکنند.
اما در ماههای اخیر، چند عامل باعث کاهش خرید نفت ایران توسط تیپاتها شده است؛ کاهش تقاضای داخلی چین برای سوختهای پالایش شده به دلیل شرایط اقتصادی و تغییرات در بازار مصرف و همچنین کاهش حاشیه سود پالایش به دلیل افزایش قیمت نفت خام جهانی که هزینهها را بالا برده است. این مسائل باعث شده تیپاتها خریدهای خود را کاهش دهند یا در مقیاس محدودتری انجام دهند.
برهمین اساس، بخش عمده واردات نفت ایران اکنون به سمت پالایشگاهها و انبارهای بزرگ در بندر دالیان متمرکز شده است. بندر دالیان که در شمال شرق چین واقع شده دارای چند پالایشگاه بزرگ و پایگاههای ذخیرهسازی نفت است که ظرفیت تخلیه، نگهداری و پالایش مقادیر زیادی نفت خام را دارد.
همچنین، پالایشگاه ۴۰۰ هزار بشکهای «هنگلی» (Hengli) که بزرگترین پالایشگاه مستقل چین است و انبارهای نفت عظیم در جزیره «چانگشینگ» که امکان ذخیرهسازی چند ده میلیون بشکه نفت را فراهم میکند.
این مرکز به دلیل موقعیت راهبردی، تجهیزات پیشرفته و ظرفیت بالا توانسته است که نقش محوری در دریافت نفت ایران ایفا کند. این نفت پس از تخلیه در دالیان میتواند مستقیما پالایش شود یا در انبارها ذخیره و در زمان مناسب به بازارهای مصرف داخلی یا صادراتی منتقل شود.
بنابراین، دالیان به مرکز جدیدی برای واردات نفت ایران تبدیل شده که باعث شده حتی با کاهش خرید تیپاتها، واردات نفت ایران به چین حفظ و حتی افزایش یابد. این روند نشاندهنده انعطافپذیری چین در مدیریت مسیرهای واردات نفت و حفظ امنیت انرژی در شرایط تحریم و فشارهای بینالمللی است.
بر اساس دادههای رسمی منتشرشده توسط سازمانهای بینالمللی و شرکتهای ردیابی نفتکش، چین در نیمه اول سال ۱۴۰۳ شمسی (از فروردین تا شهریور ۱۴۰۳) به طور متوسط روزانه بیش از ۱.۳ میلیون بشکه نفت خام ایران وارد کرده است. این میزان واردات تقریباً معادل ۱۳.۶ درصد از کل واردات نفت خام چین در این بازه زمانی است و نشاندهنده اهمیت بالای نفت ایران در سبد تامین انرژی پکن است.
شرکتهای ردیابی نفتکش مانند Vortexa و Kpler با استفاده از دادههای AIS و ردیابی کشتیها گزارش دادهاند که در طول این مدت، حدود ۳۴ تا ۴۵ میلیون بشکه نفت ایران در بندر دالیان چین تخلیه شده است.
براساس این گزارشها، در جزیره «چانگشینگ» چین هم حدود ۲۸ میلیون بشکه نفت ایران به انبارهای ذخیرهسازی منتقل شده است.
همچنین گزارشها حاکی از آن است که پالایشگاه هنگلی بین چهار تا ۶ میلیون بشکه نفت ایران را در ماههای ابتدایی ۱۴۰۳ خریداری کرده است.
از سوی دیگر، دادههای گمرک چین نشان میدهد که واردات رسمی نفت ایران از تیر ۱۴۰۱ (ژوئن ۲۰۲۲) به بعد گزارش نشده است.
این تناقض به دلیل روشهای خاص واردات نفت ایران است که با هدف دور زدن تحریمهای آمریکا انجام میشود. بر اساس گزارشها و تحلیلهای کارشناسان داخلی و خارجی، نفت ایران اغلب در بازار چین با برچسب کشورهای ثالث مانند مالزی، عمان و امارات متحده عربی عرضه میشود تا تحریمهای جهانی نقض نشود و مبادی قانونی واردات نفت چین حفظ شود.
تحلیلگران اقتصادی و انرژی کشور نیز تاکید میکنند که این روشها و شیوههای واردات نفت، بخشی از سیاست راهبردی چین برای تضمین امنیت انرژی خود و حفظ منافع ملی در شرایط پیچیده تحریمها است. واردات نفت ایران به چین نه تنها از نظر حجم قابل توجه است، بلکه به واسطه قرارداد ۲۵ ساله همکاریهای راهبردی ۲ کشور، نشانگر تعمیق روابط سیاسی و اقتصادی تهران و پکن نیز هست.
این قرارداد که در سال ۱۳۹۹ امضا رسید، به عنوان یک پیمان راهبردی در سطح منطقه و جهان شناخته میشود و شامل همکاریهای گسترده در حوزههای انرژی، زیرساخت، حملونقل، فناوری و تجارت است.
برابراین این قرارداد بین ایران و چین، تعمیق روابط دو کشور را تضمین میکند و بازتابی از دیدگاه بلندمدت پکن برای تامین امنیت انرژی خود است.
همچنین در شرایطی که ایران با تحریمهای بینالمللی سنگین و محدودیتهای اقتصادی مواجه است، این قرارداد به چین اجازه میدهد منابع نفت و گاز ایران را با قیمتی رقابتی و به شکلی پایدار تامین کند.
از سوی دیگر نیز، ایران با استفاده از سرمایهگذاریها و فناوریهای چین در بخش انرژی و زیرساختها، امکان توسعه اقتصادی و افزایش صادرات خود را پیدا میکند. البته این همکاری به چین کمک میکند تا تنوع منابع انرژی خود را حفظ کند و وابستگی به بازارهای غربی را کاهش دهد.
از منظر سیاسی هم این قرارداد نشاندهنده تعمیق روابط راهبردی ایران و چین کشور است که فراتر از حوزه اقتصادی است. چین با اتخاذ سیاستی هوشمندانه، ضمن مواجهه با فشارهای خارجی و تحریمهای غرب توانسته امنیت انرژی خود را تضمین کند و همزمان همکاریهای خود با ایران را در حوزههای مختلف توسعه دهد. این امر به چین کمک میکند تا نفوذ ژئوپلیتیکی خود را در خاورمیانه افزایش دهد و جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر اصلی جهانی تثبیت کند.
درمجموع، این واقعیتها تصویری روشن و درعینحال پیچیده از دنیای امروز تجارت نفت در سایه تحریمها ترسیم میکنند؛ دنیایی که در آن دیگر معادلات صرفا اقتصادی نیستند، بلکه منافع ملی، ملاحظات ژئوپلیتیکی، خلاقیت در سازوکارهای تجاری، و دیپلماسی اقتصادی به شکل درهمتنیده عمل میکنند.
ایران بهعنوان کشوری برخوردار از منابع عظیم انرژی با بهرهگیری از ابزارهای متنوع همچون تخفیفهای هدفمند، صادرات غیررسمی و استفاده از شرکای راهبردی مانند چین، توانسته مسیر صادرات نفت خود را تا حد زیادی حفظ کند. در مقابل، چین نیز با رویکردی عملگرایانه و با تأکید بر اصل «حفظ منافع ملی در برابر فشارهای خارجی» از فرصت تحریمها برای تامین ارزانتر انرژی و تنوعبخشی به سبد وارداتی خود بهره گرفته است.
در نهایت، آنچه از مطالعه روند تجارت نفت ایران و چین در دوران تحریمها حاصل میشود، درسی مهم و چندوجهی برای سایر بازیگران منطقهای و جهانی به همراه دارد. تجربه این همکاری راهبردی نشان میدهد که حتی در شرایط فشردهترین نظامهای تحریم و فشار بینالمللی، نه تنها امکان تداوم تعاملات اقتصادی و انرژی وجود دارد، بلکه میتواند به سکوی پرتابی برای بازتعریف جایگاه کشورها در نظم جهانی تبدیل شود.
در جهانی پرتنش و چندقطبی که رقابتهای ژئوپلیتیکی، جنگهای تجاری و منازعات انرژی پیوسته در جریاناند، تنها کشورهایی میتوانند دوام بیاورند و حتی پیشرفت کنند که از «بازی هوشمندانه» بهره ببرند؛ بازیای که در آن استفاده خلاقانه از ابزارهای قانونی، ظرفیتهای فنی و تکنولوژیکی، بهرهگیری از خلأهای نظام تحریم، و مهمتر از همه دیپلماسی فعال و چندلایه نقش کلیدی دارد.
چین با تکیه بر منطق عملگرایانه و حفظ منافع ملی، نهتنها توانسته فشارهای آمریکا و متحدانش را دور بزند، بلکه از فرصتهای بهوجودآمده برای تامین انرژی ارزان و تقویت روابط راهبردی خود با کشورهای در حال توسعه مانند ایران استفاده کرده است.
در مقابل هم ایران با توسعه مسیرهای صادراتی و بهرهگیری از تخفیفهای هدفمند، توانسته بخشی از درآمدهای نفتی خود را حفظ کرده و در عین حال پیامی سیاسی برای بازیگران جهانی ارسال کند؛ اینکه مسیرهای جایگزین همیشه وجود دارند، بهویژه زمانی که اراده سیاسی، مهارت در چانهزنی و نگاه راهبردی در کار باشد.
بنابراین، تجربه تعامل انرژی میان ایران و چین، الگویی است از تابآوری هوشمندانه و سیاستورزی در شرایط سخت؛ الگویی که میتواند الهامبخش دیگر کشورهایی باشد که به دنبال استقلال راهبردی، تنوع در بازارها، و کاهش آسیبپذیری در برابر فشارهای بینالمللی هستند.
منابع:
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و وزارت نفت
Kpler :Global markets brace as USA enters the Israel-Iran conflict









