بصیراحمد دانشیار، استاد ژورنالیزم و ارتباطات جمعی دانشگاه هرات
ارتباطات در عصر ارتباطات، یک نیاز و باید است، انتخاب نیست بلکه تحمیل است. پایداری ارتباطی همه جوامع، ریشه در پیشینۀ تاریخی، تمدنی و فرهنگی کشورها به ویژه کشورهای دوست و نزدیک افغانستان و ایران دارد. هرچند دوستی و پیوندهای ملتها و دولتهای این دو سرزمین فراتر از یک قرن است، اما آنچه به گونه رسمی حکایت دارد، یکصد سال پیش از امروز، قرارداد مودت و پیوندهای دوستی میان نمایندگان باصلاحیت افغانستان و ایران در سال ۱۳۰۰ ه ش در تهران با حضور وزیر امور خارجه وقت ایران و سفیر وقت افغانستان در تهران طی دوازده فصل و یک الحاقیه چند فصلی به امضاء رسیده است. این نشانگر عمق رابطه است و مودت و دوستی میان سیاسیون و اتباع دوکشور را به تصویر میکشد، که درخور توصیف است.
با مطالعه فصلهای مختلف قرارداد مودت و دوستی سال ۱۳۰۰ ه ش؛ به حسن رفتار، معادلات برد-ـ برد دو سویه، مناسبات سیاسی، احترام متقابل به مهاجرین، تعاملات آموزشی و فرهنگی اشاره شده که درخور تامل و توصیف است.
بدون شک، پیوندهای تمدنی و قراردادهای مودت و دوستی رابطه تعاملی دوسویه دارد که در قرارداد مودت و دوستی میان افغانستان و ایران یک قرن پیش از امروز به وضاحت به آنها اشاره شده و این سبب شده تا داد و ستدهای مختلف در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی برقرار شود و در زمینه تجدید و بهسازی چنین قراردادهای که بوی مودت و دوستی میدهد، همگان از دریچههای مختلف مربوطه باید بکوشند.
ارتباطات نهادهای علمی و آموزشی عمدهترین و با اهمیتترین نهادهای هستند که میتوانند در پایداری و استحکام روابط دیرینه تاریخی و فرهنگی تلاش کنند و پایههای این ارتباطات را مستحکمتر و قویتر بسازند. روی همین لحاظ، ارتباطات راهبردی میان دو کشور و اتباع دو کشور، به ویژه نهادهای علمی دو سرزمین، از ابهت و جایگاه ویژه برخوردار است، و انتظار میرود تا چنین مواردی از ابعاد مختلف مورد مطالعه قرار گرفته و آسیبشناسی علمی صورت گیرد. با توجه به ارتباطات نزدیک، دوامدار و با پیشینه تاریخی و تمدنی دو سرزمین، برقراری ارتباطات در سطوح بلند علمی منجر به استحکام بیشتر و پایدارتر خواهد گشت و رهبران فکری دو کشور، همانا فرهنگیان و استادان دو سوی مرز خواهند بود.
انتظار میرود که ارتباطاتی که یک قرن پیش توسط حاکمان و نمایندگان مردم دو کشور برقرار شده است، اکنون با رویکردهای نوین و پذیرفته شده جهانی، بهروز، کارآمد و بهسازی شود تا نیازهای نوین ملتها و دولتهای دوست و همسایه را مرفوع بدارد.
آنچه امروزه بخشی از نیازهای فرهنگیان و شهروندان هر دو کشور است، همانا تقویت ارتباطات علمی، سنجش ضرورتهای اولیه، آسیبشناسی وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب در همه حوزهها به ویژه در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که باید ترسیم نماییم و از این نقشه راه، جهت رفع مشکلات و چالشهای موجود باید استفاده اعظمی را ببریم.
به باور من، یگانه راه رسیدن به اوج موفقیت در این رابطههای مودت و دوستی میان کشوری، اعلام حضور معنیدار نهادهای علمی و آکادمیک به ویژه دانشگاهها و مراکز آموزشی تحصیلات عالی خواهند بود. زیراکه محیطهای علمی همواره به معادلات برد-ـ برد میاندیشند و منافع مختلفه ملی خود را در منافع ملی دیگران جستجو میکنند. در ختم این نوشته خاطرنشان میسازم که ارتباطات خوب و ارزشمند فرهنگیان و مراکز بزرگ علمی دو کشور گامیست استوار جهت رسیدن به وضعیت مطلوب و ایده آل شهروندان و سیاسیون دو کشور دوست و همسایه افغانستان و ایران.
با مهر و فروتنی