سید قاسم ذاکری/ کارشناس روابط بین الملل
الف- آرایش جنگی در مرزهای روسیه و اوکراین: آرایش نظامی در طرفین مرزهای روسیه و اوکراین آشکارا حکایت از آمادگی نظامی برای وقوع جنگ دارد. بنا به گزارش رسانههای غربی، ۹۰ هزار نفر نظامی روس با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی در مرز با اوکراین مستقر شده اند؛ متقابلا روسها هم اعلام کرده اند دست کم نصف ارتش اوکراین یعنی ۱۲۵ هزار نفر با برخورداری از سلاحهای پیشرفته غربی و با پشتیبانی حضور پررنگ ناوگان نظامی ناتو در دریای سیاه در مرزهای این کشور با روسیه مستقر شده اند. رسانههای آمریکائی با استناد به تصاویر ماهواره ای جاسوسی، حمله روسیه به اوکراین در زمستان پیش رو را قریب الوقوع و تقریبا حتمی ارزیابی کرده و حتی گفته اند که بزودی نفرات نظامی ارتش روسیه در مرز با اوکراین به ۱۷۵ هزار نفر افزایش خواهد یافت با اینحال روسیه ضمن تکذیب نیت حمله نظامی به اوکراین مدعی شده است که در واکنش به آرایش نظامی ارتش اوکراین و ناتو در منطقه، مجبور به آماده باش درجه بالای نظامی در مرز با اوکرین شده است. طبق ارزیابی روسیه ، ارتش اوکراین با حمایت ناتو قصد حمله به نواحی خودمختار تحت حمایت روسیه در شرق اوکراین بلکه شبه جزیره کریمه را دارد.
ب- ریشههای بحران اوکراین: ظاهرا در مرحله فعلی، توافق شکننده مینسک به عنوان چارچوب حل و فصل موقت مشکلات میان روسیه با دولت مرکزی اوکراین دیگر فاقد کارآمدی لازم است زیرا نزاع میان اوکراین و روسیه از سال ۲۰۱۴ تاکنون به نقطه ای رسیده است که هیچیک از اطراف منازعه دیگر حاضر به پذیرفتن وضع موجود طبق توافق مینسک نیستند. جدای از اهمیت تاریخی و فرهنگی اوکراین برای روسیه که اخیرا کرملین هم بدان استناد نمود و همچنین اهمیت ناوگان دریایی مستقر در این جمهوری در زمان شوروی سابق، ریشه اصلی بحران فعلی اوکراین در کلان طرح اوراسیاگرایی رهبری روسیه نهفته است. متعاقب اعلام کلان طرح اوراسیاگرایی از جانب پوتین، این کلان طرح با انواع مانع تراشیها و حسادت غرب مواجه شد. مبنا و هدف اصلی کلان طرح اوراسیا گرایی بر ایجاد همگرائی میان روسیه با تمامی اروپا (همگرائی از ولادی ووستوک در دور ترین نقطه شرق دور روسیه با لیسبون در دورترین نقطه غرب اروپا) استوار بود (البته بدون حضور آمریکا و چین). کلان طرح اوراسیاگرایی روسیه در کنار راهبرد توسعه نظامی دریاپایه این کشور از نظر اهمیت راهبردی همپایه طرح کمربند – راه چین تلقی میشود.
بدون تردید اوکراین جایگاه سرنوشت سازی در کلان طرح اوراسیاگرایی روسیه داشت بطوریکه از اوکراین به عنوان تاج زرین و حلقه طلائی اوراسیاگرایی تعبیر میشد و روسها صراحتا اذعان داشتند تحقق رویای اوراسیاگرایی کرملین بدون مشارکت اوکراین غیر ممکن خواهد بود. بر همین مبنا روسها بحران سال ۲۰۱۴ اوکراین که منجر به شورش در این کشور و فرار ویکتور یانوکوویچ رئیس جمهور روسگرای اوکراین از این کشور شد را به مثابه توطئه و تلاش غرب برای ناکامی و زمین گیر کردن رویای اوراسیاگرایی کرملین قلمداد نمودند. روسها در سال ۲۰۱۴ در مواجهه با بحران اوکراین بصورت تاکتیکی و موقت، برنامه و راهبرد اوراسیاگرایی را کنار گذارده و بصورت فوری بر مبنای راهبرد توسعه نظامی دریاپایه و اهمیت حفظ و گسترش ناوگان دریایی روسیه در دو دریای سیاه و مدیترانه اولا اقدام به تصرف شبه جزیره کریمه نموده و سپس فعالانه وارد صحنههای سیاسی و نظامی در جنگ داخلی سوریه شدند. این دو رهیافت در کنار تسلط معنوی، سیاسی و میدانی روسیه بر روسگرایان در شرق اوکراین نهایتا سبب افزایش نسبی اعتماد بنفس روسیه در رویارویی با مساله اوکراین شد. در سال ۲۰۱۵ طرفین روسی و اوکراینی به توافقنامه مینسک ناظر بر حفظ وضع موجود در اوکراین تن دادند؛ توافقنامه ای که بعید است زین پس توان و کارآمدی لازم برای ادامه حیات داشته باشد.
ج- نشانههای ناپایداری حفظ وضع موجود در اوکراین:
دولت اوکراین حاضر به تحمل تداوم آنچه که از آن به عنوان اشغال شبه جزیره کریمه یاد میکند همچنین تقویت واگرائی و تجزیه طلبی روس گرایان در شرق اوکراین نیست. دولت اوکراین نه تنها تاکنون نتوانسته است به عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا بعنوان اهداف راهبردی خود دست یابد، بلکه شاهد تلاش و پیگیریهای طرح اوراسیاگرایی کرملین از مسیرهایی غیر از اوکراین بوده است (نظیر موفقیت روسیه در احداث خط لوله نورد استریم ۲ به آلمان). اوکراین شاهد است که در پرتو گرمی و گسترش روابط مسکو با کانونهای قدرت در اروپا (برلین، پاریس، رم و پایتختهای جنوب اروپا) این کشور از جانب اروپا و ناتو در مقابل روسیه تنها گذارده شده است. نتیجه آنکه زین پس تحمل وضع موجود از جانب دولت و ملیگرایان غرب اوکراین ممکن نمیباشد: مخصوصا که نتیجه اصلی دشمنی با روسیه بصورت نقض تمامیت ارضی اوکراین و وخامت اوضاع اقتصادی و معیشتی در این کشور بروز و ظهور یافته است. از جانب دیگر روسیه نیز متقابلا مجبور به رعایت و صیانت از۳ خط قرمز تازه در قضیه اوکراین شده است: ۱- کریمه بخش جدائی ناپذیر روسیه ۲- حمایت از موجودیتهای سیاسی و نظامی روس گرا در شرق اوکراین (تاکنون ششصدهزار نفر در شرق اوکراین تابعیت روسی گرفته اند) و ۳- واکنش به مجهز و مسلح شدن اوکراین به سلاحهای پیشرفته از جانب ناتو و غرب. با نظرداشت فاصله اندک مرزهای اوکراین با شهر مسکو طبیعتا روسیه حاضر به پذیرش استقرار پایگاه هوائی بمب افکنهای راهبردی در فاصله بیست کیلومتری مرز اوکراین با روسیه، تقویت ناوگان دریایی ناتو در دریای سیاه همچنین استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در شرق اروپا نخواهد شد. با توجه به سنت رفتار سیاسی ولادیمیر پوتین، انتظار میرود جهت دفع آنچه که روسها از آن به عنوان مخاطرات راهبردی علیه روسیه و شهر مسکو از قلمرو اوکراین تعبیر میکنند تردیدی به خود راه ندهد. روسیه بر این باور است که باید فاصله تهدیدها از مرزهای روسیه و شهر مسکو را هر چه بیشتر زیاد کرده و هر گونه تحرک نظامی اوکراین یا ناتو علیه کریمه یا موجودیتهای سیاسی و نظامی شرق اوکراین را به مثابه اقدام مستقیم علیه امنیت و تمامیت ارضی روسیه تلقی نموده و بلافاصله و با قدرت به آن واکنش نشان بدهد. در طرف مقابل اوکراین و ناتو طبق قواعد و مقررات بین المللی هر گونه اقدام و تحرک نظامی و امنیتی در داخل قلمرو سرزمینی اوکراین را حق مسلم خود میدانند. نتیجه آنکه کاملا واضح است هیچ راه حل مرضی الطرفینی برای پیگیری دیپلماسی و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات دیده نمیشود.
د- ارزیابی روسیه از اوضاع:
د-۱- نگرش روسیه نسبت به کشورهای غربی: برای روسیه تقریبا شکی وجود ندارد که اوکراین، ناتو، اروپا و آمریکا قطعا اقدامات جدی برای باز پسگیری کریمه و شرق اوکراین همچنین ایجاد انواع دردسرها برای روسیه و متحد آن بلاروس را در دستور کار خواهند داشت. لذا روسیه نهایتا چارهای جز راهکار سخت افزارانه برای مواجهه با این مشکلات نخواهد داشت. به تعبیر مسکو اگر امروز جلوی تحرکات اوکراین و ناتو در دونباس و دونتسک گرفته نشود بدون تردید بزودی دو کشور روسیه و بلاروس دیگر توان مهار کردن مشکلات پیش رو را نخواهند داشت. زیرا غربیها حتما مطالبات و خواستههای دیگری غیر از کریمه و شرق اوکراین را پیش خواهند کشید.
در سند راهبرد امنیت ملی روسیه که در سال ۲۰۲۱ با عنوان «جهان در حال تغییر» تنظیم شده است، ضمن شناسائی تهدیدات علیه روسیه از ناحیه تهاجم فرهنگی غرب، بر خلاف تمامی اسناد مشابه در سالهای گذشته که در آنها بر تمایل مسکو جهت تقویت همکاری با غرب تاکید میشد، در این سند جدید بیشتر بر نگاه به شرق در سیاست خارجی روسیه تاکید شده است. در این سند ضمن ارائه پیش بینی پایان سیطره غرب بر سیاست جهانی و ارائه تعبیر «غرب برای عقب نماندن تلاش خواهد کرد» همچنین احتمال تقابل روسیه با آمریکا و متحدینش بسیار بالا ارزیابی شده است. در این سند با تاکید بر اهمیت تقویت بازدارندگی روسیه در مقابل تهدیدات نظامی از ناحیه غرب، نادیده گرفتن اروپا و اهمیت همکاری با آسیا ( منظور چین) توصیه شده است. این که بتازگی پوتین در قضیه اوکراین، ناتو و اتحادیه اروپا را در یک کفه قرار داده است ناشی از همین دیدگاه اجبار اروپا به پیروی از آمریکا در اعمال دشمنی علیه روسیه میباشد. برای روسیه و بلاروس کاملا آشکار است که تهدیدهای امروز آمریکا در اعمال تحریمهای حداکثری علیه این دو کشور حتی در صورت عدم اقدام جدی روسیه در اوکراین و کوتاه آمدن روسیه و بلاروس در مقابل آمریکا و غرب، در آینده حتما به بهانههای دیگری محقق خواهد شد. طبق ارزیابی مسکو، جنگ اوکراین برای روسیه اجتناب ناپذیر است و مساله فقط مربوط به زمان وقوع این جنگ است.
د-۲- نقش مخرب آمریکا در بحران اوکراین: موضوع بسیار مهمی که امکان وقوع جنگ در اوکراین را بیشتر میکند برداشت مشترک روسیه و کشورهای ویشه گراد[*] در اروپا در تمایل شدید آمریکا برای آتش افروزی میان اوکراین و روسیه است. در میان کشورهای ویشه گراد مسئولین مجارستان بصورت علنی اذعان دارند که آمریکا نفع خودش را در تشدید تنش در اوکراین تعریف کرده است، چون تشدید تنش باعث قطبی شدن سیاستهای اروپا بنفع آمریکا خواهد شد. علاوه بر مجارستان این دیدگاه در میان مسئولین دیگر کشورهای اروپائی ویشه گراد هم وجود دارد. آمریکا بر خلاف سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۴ اینک هیچ اقدامی در جهت کاهش تنش در اوکراین انجام نمیدهد ولی ظاهرا بسیار مایل است تا با برافروخته شدن آتش جنگ در اوکراین به اهداف ذیل نائل آید:
– اروپا را با روسیه درگیر نماید چون آمریکا نظر مساعدی نسبت به هیچکدام ندارد. با این روش، علاوه بر ایجاد کدورت میان اروپا و روسیه، ظاهرا اروپائیها نیاز شدید خود به آمریکا را لمس خواهند کرد.
– وارد شدن هرگونه ضربه و آسیب علیه ایران، روسیه و چین نیاز فوری و مطلوب واشنگتن است.
– خلل و خدشه بزرگی بر دستاوردهای گسترش اخیر روابط روسیه با اروپا نظیر احداث خط لوله نورد استریم ۲ وارد شود.
– مانع رشد و تقویت جریانات نوظهور سیاسی استقلال خواهی از آمریکا در اروپا بشود.
– پس از شکست خفت بار ناتو در افغانستان همچنین صداهای بلند ناکارآمدی و مرگ مغزی ناتو که در اروپا شنیده میشود همچنین واگرائی در ناتو، جنگ در اوکراین به قول معروف شاید بتواند خونی تازه در رگهای ناتو به جریان اندازد.
اعلام آشکار آمریکا در عدم مشارکت در هر گونه رویاروئی نظامی با روسیه بخاطر اوکراین در کنار فقدان تلاش و ارائه ابتکار عمل از جانب واشنگتن برای آرامش موقت بحران، بخوبی گواه میل شدید واشنگتن برای آتش افروزی در اوکراین است. از دیدگاه برخی صاحبنظران شبکه سی ان. ان، برنامه ریزی کاخ سفید برای تخلیه شهروندان آمریکائی از اوکراین دقیقا در جهت ریختن بنزین بر آتش اختلافات در اوکراین انجام شده است. یکی از قوی ترین نشانههای تمایل آمریکا در آتش افروزی و وخامت بحران اوکراین، دستکاری در تعیین هیات حاکمه جدید آلمان در جهت قطع سنت سیاسی آنگلا مرکل در اروپا یعنی ایجاد موازنه میان اروپا و روسیه بوده است. در حالیکه طبق نظرسنجیها و برخی واقعیات عینی در آلمان، انتظار میرفت آقای آرمین لاشت به عنوان نماینده سنت سیاسی خانم مرکل به صدر اعظمی آلمان نائل آید ولی ظاهرا برخی دستهای پنهان جهت قطع ادامه سنت سیاسی خانم مرکل فعال شده و بجای آرمین لاشت، ائتلافی ضعیف از جریانات سیاسی کاملا وابسته به آمریکا را در آلمان به قدرت رسانیدند تا بدین وسیله ساز و کارهای مهار بحران با روسیه از طریق آلمان از کار بیفتد.
خلاصه کلام آنکه اکنون این ایده مطرح میباشد که ای بسا اگر روسیه و اوکراین هم نخواهند وارد جنگ بشوند ولی آمریکا با دستهای مرئی و نامرئی خود به برافروخته شدن آتش جنگ کمک خواهد کرد.
د-۳- برگهای برنده مسکو در صحنه اوکراین:
از دیدگاه مسکو مصادیق اعتماد بنفس و خوش بینیهای روسیه در رویاروئی آتی روسیه با غرب به مراتب بیشتر از بدبینی و نگرانی است. دلائل احساس روسیه در دست پر داشتن در مقابل غرب بطور خلاصه بشرح ذیل است:
- تجارب جنگ گرجستان در ۲۰۰۸، تصرف کریمه در ۲۰۱۴ و دخالت نظامی در جنگ داخلی سوریه سبب تقویت اعتماد بنفس مسکو شده است.
- شکست خفت بار ناتو در ماموریت افغانستان بلکه تشدید واگرائی در ناتو و اتحادیه اروپا.
- رشد روزافزون جریانات سیاسی استقلال خواهی از آمریکا در سرتاسر اروپا.
- روسیه بر خلاف سال ۲۰۱۴ این مرتبه از همکاری همه جانبه بلاروس برخوردار است.
- پشتگرمی روسیه به نوعی از روابط راهبردی ایجاد شده میان روسیه با چین.
- اعتماد نسبت به عدم تمایل ناتو و غرب برای ورود به رویاروئی نظامی با روسیه در اوکراین.
- برخورداری روسیه از زیر ساخت گسترده حمایت مردمی در شرق اوکراین .
- وابستگی شدید اروپا به روسیه در حوزه انرژی و گاز.
- از آنجا که تنها ابزار غرب در مقابل روسیه ابزار تحریم است همچنین با نظرداشت تجربه طولانی مدت تحریمهای حداکثری غرب علیه ایران از یکسو و نیاز شدید کشورهای دنیا به گاز و سلاح روسیه از سوی دیگر همچنین نقش مهم و راهبردی چین در تضعیف هرگونه تحریم علیه روسیه، لذا بسیار محتمل است که روسیه از مدتها قبل خودش را برای سناریوی تحریم حداکثری از جانب غرب آماده کرده باشد.
- در حالیکه بر خلاف ایران، امکان پذیری اعمال تحریم حداکثری علیه روسیه محل پرسش و ابهام است ولی هرگونه اعمال تحریم حداکثری آمریکا علیه روسیه قطعا سبب وارد شدن زیان هنگفت اقتصادی به اروپا و مآلا اقتصاد جهانی خواهد شد.
- ذخائر ارزی دست کم۶۰۰ میلیارد دلاری روسیه از دیگر ابزارهای تاب آوری روسیه در مواجهه با فشارهای اقتصادی است.
د-۴- مخاطرات فراروی روسیه در بحران اوکراین:
هر چند روسیه بابت عدم مداخله نظامی آمریکا و ناتو در جنگ اوکراین خاطر جمع است، ولی بزرگترین مخاطره عبارتست از وقوع سناریوهای غیر قابل پیش بینی در جنگ فرضا بصورت کاربرد سلاحهای خطرناک از طرف اوکراین علیه مراکز حساس روسیه. بهترین سناریو برای روسیه عبارت است از تکرار تجارب قبلی در گرجستان و کریمه؛ ولی تکرار این سناریو تا چه اندازه تضمین شده است؟ برداشت غالب این است که روسیه در مواجهه با اوکراین سناریوهای چند مرحله ای را روی دست دارد و خود را برای انواع سناریوها آماده کرده است. سناریوی حداقلی و با کمترین هزینه برای روسیه و دنیا عبارتست از تصرف شرق اوکراین و رها کردن غرب اوکراین بدون واکنش خاص و مهم از جانب ارتش اوکراین و ناتو! ولی طبیعتا در صورت متوسل شدن اوکراین به کاربرد سلاحهای مرگبار علیه روسیه طبیعتا دامنه منازعات به غرب اوکراین بلکه کشورهای خارج از اوکراین کشیده خواهد شد. بدترین سناریو برای غرب عبارتست از همزمانی جنگ در شرق اوکراین با حمله چین به تایوان! بدین ترتیب معنی پشتگرمی راهبردی چین و روسیه به همدیگر در رویاروئی علیه غرب معنی و مفهوم پیدا میکند. میزان تاب آوری مردم روسیه در مقابل فشارهای اقتصادی و معیشتی در شرایط جنگی از دیگر مصادیق آسیب پذیری روسیه در جنگ احتمالی اوکراین است.
ه- نتیجه گیری: به گفته جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تغییرات ژئوپولیتیک بزرگی در شرف وقوع است و در آینده قطعا توانائی اروپا برای دفاع از منافع و مواضع خودش مورد چالش قرار خواهد گرفت.