«شاه عباس دوم به سلامتی تزار روس شراب نوشید و سفیر روس هم خواسته بود با همان جام های مردافکن جواب گفته باشد. اما چیزی نگذشته بود که مزاجش بر هم خورده و حالت استفراغ به وی دست داده بود و چون چیزی در دسترس نیافته بود، کلاه بلند پوست سمور خود را برداشته نیمه پر کرده بود. مصاحب و منشی او که در پهلویش نشسته بودند، در برابر شاه و درباریان شرمنده شدند و آهسته او را سرزنش کردند و با آرنج به پهلوی سفیر زدند که او را متوجه کنند تا به بهانه ای از مجلس بیرون رود. ولی مشارالیه از شدت مستی و پریشانی احوال، ملتفت مقصود آنان نشد و پنداشت که اشارت بستگانش برای آن است که سر برهنه است و سربرهنگی نشانه بی ادبی و بی احترامی به شاه و دیگران است و لازم است که هر چه زودتر کلاه خود را بر سر گذارد و از دست پاچگی کلاه خود را بر سر نهاده و سر و صورت و لباسش غرق در کثافت شده بود. شاه عباس ثانی و حضار از دیدن این منظره قاه قاه خندیده بودند و این خنده نیم ساعت طول کشیده بود. سپس همراهان سفیر وی را به زور از مجلس بیرون کشیده بودند و شاه عباس ثانی هم مجلس را بر هم زده و گفته بود که مسکوئیها اوزبکان فرنگستان می باشند.»
👈🏻منبع: سفرنامه شاردن
🌐تهیه شده در تحریریه ایراس