نیکیتا اسماگین، کارشناس شورای روسی روابط بین المللی و موسس نشریه “ایران امروز” در روسیه
این تصمیم ایران را به صورت رسمی به یک عضو تمام عیار تبدیل نمی کند و تنها رویهی ورود تهران را کلید می زند. عضویت کامل نیازمند امضای چندین سند است که معمولا نزدیک به ۲ طول سال طول می کشد. با این حال تصمیم اصلی از سوی سران کشورهای عضو گرفته شده و حالا می شود ایران را یک عضو کامل در سازمان همکاری شانگهای خواند.
نقش کلیدی را در پذیرش ایران به عنوان یک عضو کامل، مسکو ایفا کرد. دقیقا پس از گفتگوی علی شمخانی با نیکلای پاتروشف، دبیر شورای عالی امنیت ملی روسیه در تاریخ ۱۱ اوت بود که برای نخستین بار اعلام شد موانع سیاسی برای عضویت ایران در این سازمان بین المللی برطرف شده اند. علاوه بر این، مقامات روسیه در طول یک سال اخیر بارها اعلام کردند که خواستار واکنش مثبت کشورهای عضو به درخواست تهران برای عضویت کامل هستند.
البته که این اقدام، نخستین پیروزی دیپلماتیک دولت محافظه کار ابراهیم رئیسی است. یکی از کلیدی ترین وظایف او، نمایش دادن دستاورهای دولتش در برابر شکست هایی است که در دو دولت حسن روحانی به عنوان یک اصلاح طلب به دست آمده بود. روحانی هم بارها برای عضویت در این سازمان تلاش کرده بود اما در نهایت نتوانست به این مهم دست یابد.
یکی از دلایل عدم موفقیتش هم تمرکز دولت روحانی بر توسعه روابط با غرب بود. در دولت او، برجامی که با آمریکا و اروپایی ها بسته شد و چشم انداز سرمایه گذاری های بزرگ غربی ها در ایران، به طور ملموسی بر دیگر پروژه ها برتری داشتند. به همین دلیل هم برنامه ها برای عضویت در دیگر سازمان های بین المللی به اولویت دوم تبدیل شده بودند. در آن زمان شاید این تصمیم درست به نظر می رسید اما با تغییر رویه سیاستگذاری آمریکا، نیاز به یافتن یک جایگزین برای همگان مشهود بود.
البته نمی شود گفت که دولت روحانی به صورت کامل محور توسعه روابط با شرق را کنار گذاشته بود چراکه در دوره او حداقل دو اتفاق مهم در این راستا رخ داد. ابتدا در تاریخ ۱۷ می ۲۰۱۸ تهران بر سر ایجاد منطقه ازاد تجاری به صورت موقت با اتحادیه اقتصادی اوراسیا به توافق رسید که از ۲۷ اکتبر ۲۰۱۹ به مدت سه سال به اجرا گذاشته شد. و دومی هم توافق برای آغاز همکاری اقتصادی همه جانبه با چین به مدت ۲۵ سال بود که در تاریخ ۲۷ مارس اعلام شد.
در حالیکه دولت روحانی به یکی از تلخ ترین دوره های اقتصادی در تاریخ ایران تبدیل شد، رئیسی تلاش دارد تا بیش از همه خود را “پاد” روحانی نشان دهد. رئیسی اول از همه باید به قدرت رسیدن خود را توجیه کند. رئیسی در انتخابات چند ماه پیش در شرایطی به پیروزی رسید که بخش قابل توجهی از جامعه بی میل بودند و رکورد کمترین میزان حضور مردم در انتخابات ثبت شد.
برای رئیسی فعلا مبارزه با کرونا نخستین هدف مهم داخلی است. با توجه به سرعت خوب واکسیناسیون، حالا در ایران خبرهای خوبی از کاهش تدریجی محدودیت ها شنیده می شود. این روند دقیقا خلاف دولت روحانی است کرونا روز به روز گسترش بیشتری میافت و بخش خصوصی و دولتی قادر به واردات واکسن به اندازه نیاز هم نبودند.
حالا عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، شروعی خوب را برای دولت رئیسی در عرصه سیاست خارجی رقم زد. این موضوع با توجه به تلاش ها برای از سرگیری مذاکرات بازگشت به برجام، اهمیت بیشتری پیدا می کند. تهران و واشنگتن به صورت رسمی مایل به بازگشت به برجام هستند و این موضوع را بارها گفته اند اما پس از اقدام دونالد ترامپ در دولت سابق آمریکا، میزان اعتماد به طرفین به شدت کاهش یافته و همین بی اعتمادی، آینده برجام را مه آلود جلوه می دهد.
ایرانی ها به درستی از آمریکا می خواهند تا ضمانتی بدهد که دولت بعدی آمریکا توافقنامه را بی اعتبار نسازد و آمریکایی ها هم به دلیل ماهیت و ساختار سیاسی خود نمی توانند چنین ضمانتی بدهند. جو بایدن هم از ترس انتقادات داخلی، حتی حاضر نیست گام هایی بردارد که باعث شود تهران نسبت به تمایلات کاخ سفید کمی مطمئن تر شود. برای مثال بایدن می توانست بدون لغو تحریم، از بازگشت یک طرفه خود به برجام خبر دهد. اما اینکار را نکرد و برای همن هم آمریکا نمی تواند به طور مستقیم سر میز مذاکره در وین حضور یابد.
گردش به شرق
موضوع عادی سازی روابط با غرب در سال های پس از ۲۰۱۰ آنقد شدت گرفت که در نهایت رویکرد تهران را به همان سو برد و غربگراها به قدرت رسیدند که روحانی هم نماد آنها شد. برای یک ناظر خارجی این اتفاق شاید متناقض به نظر برسد چراکه ایدئولوژی جمهوری اسلامی ضد غربی است. اما تاریخ ایران به ویژه در دهه ۹۰ میلادی نشان داد که نیروهای مایل به غرب هم به اندازه کافی قدرتمند هستند. نخستین بار هاشمی رفسنجانی در همان دوره از این تمایل گفت و پس از او هم خاتمی به ریاست جمهوری رسید که طرفدار گفتگوی تمدنها بود.
به این ترتیب از ۴ رئیس جمهور آخر ایران، فقط احمدی نژاد بود که ظاهرا مخالف غرب بود. به نظر روحانی فرصت خوبی برای این کار بود. دولت اوباما و اروپایی ها هم با آنها هم داستان شدند اما در نهایت پیچ و خم های سیاست داخلی آمریکا، همه را به بیراهه کشاند.
خروج بیدلیل ترامپ از برجام آن هم در حالی که ایران به همه تعهدات خود پایبند بود، نقطه عطفی بود برای رویکرد “گردش به غرب” در ایران. نخبگان سیاسی ایران بار دیگر متوجه شدند که امضای توافق با آمریکا و اعتماد به او، هیچ نتیجه ای ندارد. البته این به این معنی نیست که غرب برای همیشه ایران را از دست داد. ممکن است در دراز مدت فرصت دوباره ای پدید اید اما در آینده نزدیک بسیار بعید به نظر می رسد.
حالا عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای به نوعی نماد حرکت ایران به سوی محور شرق می شود. حالا دیگر حتی بازگشت طرفین به برجام هم این روند را تغییر نمی دهد. این روند، می تواند به نوعی پیروزی رویکرد احمدی نژادی در ایران باشد که برای نخستین بار سخن از “نگاه به شرق” به میان آورد و حتی در دوران او هم بود که ایران به عنوان عضو ناظر در سازمان همکاری شانگهای پذیرفته شد و البته دوبار تلاش برای عضویت کامل بی نتیجه ماند.
البته در زمان احمدی نژاد این موضوع، انتخاب محافظه کاران ایران بود که می خواستند با دستهای خود توسعه روابط با غرب را محدود کنند. اما حالا ایران گزینه دیگری ندارد و در حالی که غربی ها خود راه را بر عادی سازی روابط بستند (آن هم نه با دلایل منطقی بلکه بخاطر بی ثباتی سیاست داخلی یکی از آنها)، باید به سوی شرق حرکت کند.
هرچند که، تلاش برای همکاری با جهان و خروج از انزوا برای ایران خیلی هم بی نتیجه نبود. تصویر ایران به عنوان یک تهدید جمعی به تدریج توسط تهران پاک شده است و جمهوری اسلامی بیش از پیش به عنوان یک بازیگر منطقی، البته با اهداف خاص خود، در عرصه بین المللی شناخته شد.
دلیل اصلی رد درخواست ایران برای عضویت در سازمان همکاری شانگهای پیش از این هم این بود که کشورهای آسیای مرکزی از اسلام گرایی و تلاش تهران برای توسعه ایدئولوژیک نگران بودند. اما گذر سالها نشان دادند که تهران حاضر است با کشورهای سکولار هم همکاری سازنده داشته باشد. در عین حال، اسلام گرایی در ایران به تدریج جای خود را به ملاحظات واقع گرایانه داده و توسعه طلبی هم فقط به برخی مناطق در خاورمیانه محدود شده است. همچنین، اقدامات ضدتروریستی ایران تا حد زیادی با دیدگاه های دیگر کشورها همراه است. یک نمونه بسیار بارز، مبارزه ایرانی ها با دولت اسلامی داعش و همکاری موفقیت آمیز با روسیه و ترکیه در سوریه بود.
یکی دیگر از دلایل عدم پذیرش ایران در شانگهای، همان “آنتیآمریکاییسم” موکد و بی بازگشتش به ویژه در دوره احمدی نژآد بود. چین در آن سالها یکی از اصلی ترین شرکای تجاری آمریکا بود و نمی خواست سازمان همکاری شانگهای را به جایی برای حمله به آمریکا تبدیل کند. روسیه هم در همان دوران در تلاش بود تا به عادی سازی روابط با آمریکا برسد.
اما ایرانی ها بعدا نشان دادند که نه ایدئولوژی، بلکه عملگرایی مبنای کار آنهاست و حتی می توانند با “شیطان بزرگ” هم برای رسیدن به برجام بر سر میز مذاکره بنشینند. این مورد آخر هم نه به دلیل موضع ایران، بلکه به دلیل گسست در دولت آمریکا به نتیجه نرسید. بعلاوه امروز دیگر فاکتور “ضدآمریکاییسم” آنقدر هم مهم نیست. روابط مسکو و واشنگتن به تدریج کاهش یافته و چین هم از شریک آمریکا، تبدیل شده به بزرگترین تهدید برای این کشور. به عبارت دیگر، ضدآمریکا بودن ایران، حالا خیلی هم برای اعضای اصلی و تشکیل دهنده سازمان همکاری شانگهای قابل پذیرش است.
می توان گفت که تلاش تهران برای خروج از انزوای بین المللی و رسمیت بخشیدن بیشتر به حاکمیت خود در جهان به نتیجه رسید و حالا عضویتش در سازمان همکاری شانگهای یکی از نتایج این رویکرد است.
نظم جهانی جایگزین
عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای دقیقا زمانی رخ می دهد که اعضای عضو این سازمان هر روز بیشتر از دیروز خواهان ایجاد مکانیزم های نوین برای همکاری متقابل در عرصه بین المللی هستند. این سازمان همواره به عنوان یک جایگزین نمادین برای نظم غربی شناخته می شد و حالا این جایگزینی، دارد در برخی زمینه ها از تئوری به ضرورت و عمل تبدیل می شود.
افغانستان بهترین نمونه برای این تغییر است. بعد از خروج آمریکا از افغانستان و حوادثی که طالبان در پی آن پدید آورد، کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای متوجه شدند که برای مقابله با تهدیدهای تروریستی و مواد مخدری از جانب این کشور حالا باید خودشان وارد عمل شوند. و عضویت ایران در سازمان آن هم در این شرایط یک اتفاق مهم به نظر می رسد چراکه بدون تهران، رسیدن به یک حل و فصل موثر در افغانستان غیر ممکن است.
یک مسئله مهم دیگر، ایجاد مکانیزم های مالی جایگزین برای نمونه های غربی است. در این مورد، ایران به یکی از اصلی ترین دلایل این ضرورت تبدیل شده است. خروج یک جانبه آمریکا از برجام با وجود اعتراض طرفین دیگر، موجودیت این توافق را تهدید کرد. دلیل اصلی آن هم نفوذ قابل توجه واشنگتن بر ساختارهای مالی و اقتصادی در جهان است. اروپا، روسیه و چین با وجود تلاش بسیار نتوانستند عواقب تحریم های دوباره آمریکا بر ایران را کاهش دهند.
حالا سیاست تحریم اقتصادی در آمریکا تبدیل به ابزاری محبوب در روابطش با جهان شده است. حتی تحریم اقتصادی از سوی کشورهای غربی حالا غیر قابل پیش بینی تر هم شده چراکه به ابزاری در رقابت های سیاسی داخلی آنها تبدیل شده است. روسیه، چین و دیگر کشورها هم ممکن است در آینده با این مکانیزم روبرو شوند؛ یعنی همان فشاری که ایران تاکنون تحمل کرده است.
تهران در این زمینه به نوعی یک آوانگارد منحصر به فرد محسوب می شود و تجربه جستجوی راه های دیگر را دارد. هرچند ایجاد مکانیزم های دور زدن تحریم، طولانی و پیچیده است اما تهران پیشرفت هایی در این زمینه داشته است.
در پایان، می توان این چشم انداز را مطرح کرد که سازمان همکاری شانگهای بتواند به پلتفرمی برای کشورهای عضو با نگاه های مختلف تبدیل شود تا رویکردهای جدیدی در عرصه بین المللی تعریف کنند.
ایران در این زمینه هم نمونه ای منحصر به فرد برای کل ساختار به شمار می رود. کشوری با یک جهان بینی متفاوت و اهداف خاص، مجبور خواهد بود به صورت مداوم با دولت های بزرگ در عرصه بین المللی مذاکره و توافق کند. تهران در قامت یک عضو دائم دیگر نمی تواند فقط نظارت کند بلکه باید در خصوص مسائلی که در سازمان مطرح می شوند، جایگاه خود را اتخاذ کند.
در خصوص تمایل و منافع ایران، در کوتاه مدت این عضویت فقط برای آنها منافع سیاسی خواهد داشت. در زمینه اقتصادی فقط توافقات دوجانبه تهران با کشورهای عضو مهم به نظر می رسد و سازمان همکاری شانگهای فعلا نمی تواند یک کاتالیزور مالی باشد. این سازمان در درجه نخست فقط به همکاری و نزدیکی بیشتر تهران با اعضا در عرصه سیاسی و امنیتی کمک می کند. البته که می تواند به صورت غیر مستقیم بر توسعه همکاری های اقتصادی تهران هم اثر بگذارد.
در هر صورت، عضویت کامل ایران یک اقدام مهم در راستای تبدیل شدن شانگهای به یک موسسه بالغ بین المللی است. این سازمان تا به امروز روی مبارزه با تروریسم، جدایی طلبی و افراط گرایی تمرکز کرده بود اما پتانسیل این را دارد که مسائل بیشتری را مورد توجه قرار دهد. گسترش این حوزه، اعتبار سازمان را هم افزایش می دهد. البته همراه با آن انتظار از سازمان هم به عنوان یک قدرت بین المللی افزایش میابد. برای پاسخ به این ضرورت، سازمان همکاری شانگهای باید مسئولیتی بزرگ را بر دوش خود بپذیرد و فعالیت خود را فقط به مسائل امنیتی محدود نکند.