#نگاه_روسی
#اختصاصی
به قلم: ایوان تیموفیف؛ مدیر کل شورای امور بینالملل روسیه
در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامهی پیشنهادی برای تمدید برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) درباره برنامه هستهای ایران را رد کرد. از میان اعضای دائم شورای امنیت، ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه رأی مخالف دادند، در حالی که چین و روسیه رأی موافق دادند. رأیگیری یک هفته پیش از آن نیز همین نتیجه را داشت.
برجام، که در قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت در سال ۲۰۱۵ تثبیت شد، لغو تحریمهای بینالمللی و یکجانبه علیه ایران را در ازای توقف برنامه هستهای نظامی این کشور وعده میداد. رأی منفی به قطعنامه تمدید برجام، در عمل، سازوکار «بازگشت خودکار تحریمها» (Snapback) را فعال میکند. چنین تحولی بعید است امنیت بینالمللی را تقویت کند؛ بلکه انگیزههای تازهای به ایران میدهد تا از الگوی کره شمالی پیروی کرده و به یک قدرت هستهای بالفعل تبدیل شود.
دستاوردی بزرگ در دیپلماسی چندجانبه
توافق هستهای ۲۰۱۵، که در قالب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تثبیت شد، یکی از بزرگترین موفقیتهای دیپلماسی چندجانبه بود. این توافق نشان داد که میتوان یک مسئله بزرگ امنیتی بینالمللی را از راه مذاکره حل کرد، و اینکه سازمان ملل متحد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی (که در چارچوب سازمان ملل فعالیت میکند) همچنان دارای نفوذ و اعتبارند.
ایران توانست با گروه موسوم به ۵+۱ — شامل روسیه، ایالات متحده، چین، بریتانیا و فرانسه — به مصالحه برسد. این توافق حتی در شرایطی حاصل شد که روابط روسیه و کشورهای غربی در حال وخامت بود. با این حال، مسکو از نفوذ خود در شورای امنیت برای معاملهگری بر سر موضوعات امنیتی دیگر استفاده نکرد.
لغو تحریمهای شورای امنیت، و همچنین بخش مهمی از محدودیتهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا، دروازههای رشد اقتصادی عادی را به روی ایران گشود. پیش از آن، جمهوری اسلامی زیر فشار فزاینده تحریمهای شورای امنیت بود، و تحریمهای آمریکا نیز از سال ۱۹۷۹ علیه تهران برقرار بود. از این منظر، برجام در زمان خود شکستی واقعی برای سیاست فشار و یک دستاورد تاریخی برای دیپلماسی به شمار میرفت.
فروپاشی توافق: از ترامپ تا بازگشت تحریمها
اما تنها سه سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۸، برجام وارد بحران شد. دونالد ترامپ، پس از پیروزی در انتخابات آمریکا، نسبت به توافق تردید جدی نشان داد. بر اساس قوانین ایالات متحده، او اختیار کامل داشت تا از توافق خارج شود یا دستکم تحریمهای یکجانبه را دوباره برقرار کند.
باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین آمریکا، با استفاده از اختیارات اجرایی خود («تعهدات اجرایی») مشارکت کشورش در توافق را تضمین کرده بود. او توانست اجرای برخی قوانین فدرالِ تحریمی را به حالت تعلیق درآورد، اما اختیاراتش برای لغو آنها کافی نبود. از سوی دیگر، چون این توافق هرگز به تصویب سنا نرسیده بود، از منظر حقوقی در آمریکا اعتبار یک معاهده بینالمللی الزامآور را نداشت.
این وضعیت حقوقی در داخل آمریکا به ترامپ اجازه داد تا با استناد به «قانون بازبینی توافق هستهای ایران» (INARA) در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شود. بازگرداندن و سپس تشدید تحریمها با اولتیماتومی همراه بود که مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت، در قالب «۱۲ شرط» مطرح کرد. نگرانیهای آمریکا شامل برنامه موشکی ایران، حمایت تهران از جنبشهای مخالف متحدان واشنگتن در خاورمیانه، و سایر موضوعات منطقهای بود.
بیتردید ایران نیز همزمان در بیرون از چارچوب برجام به دنبال منافع خود بود و رقیب آمریکا محسوب میشد. سیاست خارجی ایران، همچون هر کشور دیگری، خالی از مناقشه نیست. با این حال، این اختلافها میتوانست در قالب مذاکرات جداگانه — دوجانبه یا چندجانبه — بررسی شود، در حالی که دستاوردهای برجام حفظ میگردید. اما آمریکا همه این موضوعات را با پرونده هستهای درهم آمیخت و اجرای برجام را منوط به امتیازات تازهای کرد که در توافق پیشبینی نشده بود.
طبیعی بود که ایران این شروط را نپذیرد. حتی متحدان اروپایی آمریکا در شورای امنیت نیز از اقدام ترامپ انتقاد کردند.
تحریمهای ثانویه و شکست اروپا
اقدامات یکجانبه واشنگتن بهشدت بر برجام ضربه زد. با توجه به نقش رهبری آمریکا در نظام مالی جهانی، هیچ شرکت یا بانکی در کشورهای دیگر نمیتوانست تحریمهای آمریکا را نادیده بگیرد. واشنگتن قلمرو قضایی خود را بسیار گسترده تفسیر میکرد و مثلاً تراکنشهای دلاری با ایران را مصداق جرم اداری یا کیفری برای نهادهای مالی خارجی میدانست.
پیش از امضای برجام نیز چند بانک اروپایی بهدلیل معامله با ایران جریمههای سنگینی پرداخت کرده بودند. بنابراین بازگشت تحریمهای آمریکا بار دیگر روابط اقتصادی ایران با کشورهای ثالث را مختل کرد.
تلاشهای اتحادیه اروپا برای حمایت از شرکتهای خود در برابر تحریمهای ثانویه و اقدامات قهری آمریکا نتیجهای نداشت. سازوکار مالی ویژهای که اروپا برای تجارت بشردوستانه با ایران طراحی کرده بود (INSTEX) نیز عملاً شکست خورد.
بایدن و بنبست سیاسی
بازگشت دموکراتها به کاخ سفید در سال ۲۰۲۱ نیز تغییر اساسی ایجاد نکرد. تلاشهای محتاطانه برای ازسرگیری مذاکرات بیثمر ماند. دولت جو بایدن از تشدید تحریمها خودداری کرد، اما محدودیتهای وضعشده توسط ترامپ را هم برنداشت و مشارکت آمریکا در برجام را احیا نکرد.
در نتیجه، توافق هستهای عملاً کارکرد خود را از دست داد، زیرا تحریمهای یکجانبه آمریکا بهتنهایی برای فلج کردن اقتصاد ایران کافی بود و روابط عادی بازار ایران با جهان بیرون را برهم زد.
وضعیت مبهم برنامه هستهای ایران
اطلاعات اندکی درباره وضعیت واقعی برنامه هستهای ایران وجود دارد. ممکن است در شرایط فرسایش برجام، تهدیدهای مکرر حملات هوایی از سوی آمریکا و متحدانش، و ترور مقامات و نیروهای امنیتی ایرانی، تهران به سمت ازسرگیری فعالیتهای نظامی هستهای حرکت کرده باشد — یا شاید از پیش به این نتیجه رسیده بود که بدون بازدارندگی هستهای، هیچ تضمین امنیتی ندارد.
در هر صورت، همین گمانهها بهانهای شد برای حملات گسترده نظامی آمریکا و اسرائیل علیه ایران در ژوئن ۲۰۲۵. استفاده از زور، بهروشنی نشان داد که دستاوردهای دیپلماسی چندجانبهی ۲۰۱۵ کاملاً از میان رفته است.
چرا آمریکا دوباره به سازوکار «بازگشت تحریمها» متوسل شد؟
این پرسش مطرح است: وقتی ایالات متحده میتواند بهطور یکجانبه فشار اقتصادی وارد کند و حتی همراه با متحدانش به ایران حمله نظامی انجام دهد، چرا باید از طریق شورای امنیت، تحریمهای بینالمللی را دوباره برقرار کند؟
پاسخ روشن است: برای مشروعیتبخشی بیشتر به تحریمهای یکجانبه. با افزودن مهر تأیید سازمان ملل، این تحریمها وجههای جهانی پیدا میکنند. واشنگتن در دهههای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ نیز همین سیاست را دنبال کرده بود و با «بینالمللی کردن» اقدامات محدودکننده خود، تهدید تحریمهای ثانویه علیه خریداران نفت ایران را مؤثرتر ساخت.
هرچند شورای امنیت هرگز مستقیماً تحریم خرید نفت از ایران را تصویب نکرد، اما وجود همان تحریمهای بینالمللی باعث شد آمریکا با اطمینان بیشتری اقدامات یکجانبهاش را اعمال کند.
آیا بازگرداندن تحریمهای بینالمللی کارساز است؟
پاسخ کوتاه است: خیر. برعکس، این اقدام میتواند انگیزههای ایران را برای پیشبرد برنامه تسلیحات هستهای و موشکی افزایش دهد. ممکن است حملات آمریکا و اسرائیل در سال ۲۰۲۵ بخشهایی از زیرساخت فیزیکی مرتبط با برنامه هستهای ایران را نابود کرده باشد، اما اطلاعات دقیق در این باره در دست نیست.
بااینحال، ایران کشوری بزرگ است و اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد، توان علمی، صنعتی و انسانی لازم برای دستیابی به سلاح هستهای را در آینده دارد. در این مسیر، ایران احتمالاً از تجربه کره شمالی درس میگیرد. پیونگیانگ، علیرغم شدیدترین تحریمهای شورای امنیت و محدودیتهای یکجانبه آمریکا و متحدانش، با منابعی بسیار محدود توانست به هدف خود برسد.
شکست تلاشهای بینالمللی برای حل مسئله هستهای کره شمالی و بحران برجام هر دو نشانه آناند که موفقیتهای دیپلماسی چندجانبه تنها موقتی بودهاند. اکنون، «موازنه قدرت» بار دیگر به ابزار اصلی تأمین امنیت ملی در سیاست جهانی تبدیل شده است. در چنین شرایطی، سلاح هستهای دوباره بهعنوان مؤلفهای حیاتی از این موازنه تلقی میشود — واقعیتی که یادآور بازگشت دوران بازدارندگی کلاسیک است.








