به قلم: جاوید حسینی، پژوهشگر موسسه مطالعات شرق
پس از برپایی حاکمیت مجدد طالبان، مهمترین معضل امنیتی طالبان، داعش خراسان بوده است. عرض اندام و شروع طوفانی فعالیت این گروه در پسا جمهوریت با حمله خونین به فرودگاه کابل شروع شد. در خلال حدود دو سال گذشته، داعش با چندین حمله خونین به تجمعات شیعیان، یک مرکز عبادت هندوها و نیروهای طالبان و همچنین با ترور چندین تن از سران ارشد طالبان توانست ادعای طالبان مبنی بر تامین امنیت سراسری افغانستان را به چالش بکشاند. از شهریور ماه ۱۴۰۰ تا خرداد ماه ۱۴۰۱، داعش مسئولیت ۲۱۹ حمله را در افغانستان به عهده گرفت. اما از خرداد ماه سیر نزولی این حملات آغاز شد و تغییر چشمگیری در میزان حملات قابل مشاهده است. به عنوان مثال در اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۱ داعش به ترتیب ۲۶ و ۲۹ حمله یا انفجار را در افغانستان بعهده گرفت اما در همین اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۲ تعداد این حملات به ترتیب صفر و ۲ بودند. به نظر میرسد که همکاری استخباراتی کشورهای منطقه با حکومت طالبان و متعاقب آن عملیاتهای طالبان علیه مقرهای گروه داعش در شهرها و نقاط غیر شهری، عامل تغییر وضعیت بوده است.
به رغم این که تعداد حملات این گروه نسبت به سال قبل کاهش چشمگیری داشته است که همین امر سبب شد حکومت طالبان ادعای غلبه بر داعش را داشته باشد، اما با ترور پی در پی چند تن از سران طالبان در شمال افغانستان، داعش خراسان نشان داد که هنوز توانایی به چالش کشیدن امنیتِ ذیلِ حکومتِ طالبان را دارد.
به دلیل اهمیت وضعیت داعش خراسان، شورای امنیت به عنوان بازوی امنیتی سازمان ملل متحد به طور دورهای آخرین وضعیت این گروه را مورد بررسی قرار میدهد که گزارشهای آن نیز در دسترس عموم قرار میگیرد. دو تیم مجزا از سوی شورای امنیت سازمان ملل وضعیت داعش خراسان را بررسی میکنند. یک تیم ذیل قطعنامه ۱۹۸۸ و تیم دیگر ذیل قطعنامههای ۱۲۶۷، ۱۹۸۹ و ۲۲۵۳ به بررسی وضعیت این گروه در افغانستان میپردازند. تیم اول مامور بررسی وضعیت تمام اوضاع افغانستان است و دومی فقط مامور بررسی گروههای تروریستی از جمله القاعده و داعش است.
جدول زیر نگاه مقایسهای به دادههای آخرین گزارشهای این دو تیم درباره داعش خراسان دارد. تیم ذیل قطعنامه ۱۹۸۸ با نام تیم الف و تیم ذیل قطعنامه ۱۲۶۷،۱۹۸۹ و ۲۲۵۳ با نام تیم ب مشخص شدهاند.
تفاوت در تعداد اعضای داعش
از منظر تعداد نیروهای داعش، تیم الف تخمینی دو برابر تیم ب دارد. هر چند که تیم ب بعد از ذکر رقم ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ قید کرده است که برخی منابع، رقم را تا ۶۰۰۰ ذکر میکند اما احتمالا به دلیل این که منابع بیشتری بر رقم بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ متفق بودهاند، این تیم تکیه خود را بر این عدد (۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰) گذارده و رقم ۶۰۰۰ را برای سلب مسئولیت ذکر کرده است.
اختلاف درباره پراکندگی جغرافیایی
تیم الف معتقد به حضور پر رنگ داعش در ۱۴ ولایت است حال آن که تیم ب معتقد به حضور کمرنگ داعش در ۱۰ ولایت است.
اختلاف درباره نحوه حضور
تیم الف معتقد است که داعش در ۱۰ ولایت پایگاه آموزشی دارد، حال آن که تیم ب که تمرکز آن بر فعالیت گروههای تروریستی است، از پایگاه آموزشی داعش در هیچ ولایتی، ذکری نکرده است.
تیم الف معتقد است که سلولهای خفته داعش در کابل و اطرف آن حضور دارند اما تیم ب محل تجمع سلولهای خفته را در شرق افغانستان میداند.
تیم ب، اعتقاد به حضور گروههای کوچک داعش عمدتا در نواحی شمالی و شمال شرق افغانستان دارد اما تیم الف معتقد است که داعش در شمال، شمال شرق و شرق افغانستان پایگاه آموزشی دارد.
عدم تطابق یافتهها با وضعیت میدانی
هر دو گزارش به طور مشترک از پایگاههای آموزشی، سلولهای خفته و گروههای کوچک داعش در ۱۰ تا ۱۴ ولایت افغانستان خبر میدهند. در نتیجه پراکندگی جغرافیایی حملات داعش و کمیت حملات نیز باید با این دادهها همخوانی داشته باشد اما در شش ماه گذشته (دی ماه تا پایان خرداد ۱۴۰۲)، داعش فقط ۱۰ حمله انجام داده است و حملات آن در ۵ ولایت بدخشان، کابل، بلخ، هرات، ننگرهار بوده است. از این منظر باید گفت که افت تعداد حملات و عدم پراکندگی جغرافیایی حملات داعش با تعداد نیروهای ذکر شده این گروه توسط تیمهای ارزیابی شورای امنیت که رقمی بین ۱۰۰۰ تا ۶۰۰۰ است و حضور این گروه در ۱۰ تا ۱۴ ولایت همخوانی ندارد. تنها توجیهی که میتوان در رد این گزاره آورد این است که داعش برای در امان بودن از عملیاتهای طالبان، دوره سکوت را در پیش گرفته و حملات خود را محدود و کیفی کرده است.
لازم به ذکر است که بازه زمانی انتشار این دو گزارش فقط ۳ ماه است و بعید است که در این سه ماه داعش توانسته باشد این حجم از تغییرات را در زمینه تعداد نیرو و جابجایی جغرافیایی اعمال کرده باشد.
جمعبندی
در یک جمعبندی کلی باید گفت که اختلاف فاحش دادههای دو گزارش مذکور و سپس عدم تطابق یافتههای آنها با شرایط میدانی علاوه بر این که ممکن است ناشی از ضعف منابع و کاهش دسترسی میدانی نیروهای خارجی در افغانستان باشد، چه بسا به علت وجود اهداف و نیات پنهان امنیتی و سیاسی منطقهای است و این موضوع ایجاب میکند که در مواجهه با این گونه گزارشها، باید دقت و تأمل بیشتری به خرج داد و گاهی نیز با دیده تردید به آنها نگریست.
تاکنون اعمال نفوذ برخی سرویسهای قدرتمند و اعمال سلیقه بازیگران قدرتمند بر این نوع گزارشهای شورای امنیت در رابطه با کشورهای مختلف محرز شده است. تجربه نشان داده است که گاهی شورای امنیت و صاحبان نفوذ بر این شورا، از طریق این نوع گزارشها در بزرگنمایی یک تهدید، نقش بارزی ایفا میکنند.
بزرگنمایی خطر داعش و القاعده در افغانستان علاوه بر این که این گروهها را به یک مقصد جذّاب برای جنگجویان بینالمللی تبدیل میکند، میتواند ضمن توجیه گزینه فشار بر حکومت طالبان، زمینه را برای انجام فعالیتهای ضد تروریستی آمریکا در افغانستان تسهیل کند.
با توجه به این که این گزارشها از طریق گفتگو با سرویسهای اطلاعاتی و مقامات دولتی تهیه شده است، سهم و نقش کشورهای منطقه در این گزارش به چه میزان است؟ این سئوالی است که در صورت وجود دیدگاه واحد در بین کشورهای منطقه میتواند در صحن شورای امنیت مطرح شود.