تاریخ : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ 20 رمضان 1445 Friday, 29 March , 2024

جایگاه و آینده منطقه آسیای مرکزی در تحولات افغانستان

  • ۲۸ تیر ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۳
جایگاه و آینده منطقه آسیای مرکزی در تحولات افغانستان
افغانستان مهم‌ترین و پر چالش‌ترین همسایه کشورهای آسیای مرکزی محسوب می‌شود. از بدو استقلال در سال 1991، تمام کشورهای آسیای مرکزی و به‌ویژه سه جمهوری ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان همواره ملاحظات مربوط به افغانستان را در چارچوب سیاست‌گذاری‌های امنیتی خود لحاظ کرده‌اند.

در جریان حمله ائتلاف نیروهای بین‌المللی به رهبری آمریکا به این کشور در سال ۲۰۰۱ نیز با چراغ سبز مسکو این کشورها مشارکت فعالی در روندهای مرتبط با افغانستان داشته و از قِبَل همین مشارکت نیز تأثیرات قابل ملاحظه‌ای پذیرفتند. طی سال‌های اخیر نیز طراحی استراتژی‌های بلندمدت در حوزه‌های زیرساختی با پروژه‌هایی نظیر خط لوله انتقال گاز تاپی، خط انتقال برق کاسا-۱۰۰۰ و برخی پروژه‌های ترانزیتی نظیر راه لاجورد، علاقه‌مندی خود را به افغانستان نشان داده‌اند.

برآیند این تحولات در نهایت به یک پیوند ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک رهنمون شده است. لذا، هرگونه تحول امنیت‌ساز و ناامن‌ساز در افغانستان می‌تواند به طور مستقیم بر منافع و در نتیجه رفتارهای این کشورها تأثیرگذار باشد. طی هفته‌های اخیر و با تسلط طالبان بر بخش‌های مهمی از قلمرو افغانستان، ازجمله ولایت‌های شمالی و مرزهای مشترک با کشورهای آسیای مرکزی، این موضوع برای کشورهای این منطقه اهمیت مضاعفی یافته است.

تمام ابتکارهای مرتبط با افغانستان در یک سو به آسیای مرکزی رسیده و بسیاری از بازیگران طرح‌های خود را نیز با مشارکت این کشورها مطرح می‌کنند. بر همین اساس، موسسه مطالعات راهبردی شرق، مجموعه  مصاحبه‌‌هایی را با کارشناسان متخصص در این حوزه در کشورهای روسیه، آسیای مرکزی و افغانستان انجام داده است که در اولین قسمت، آقای سیدمحمدتقی موسوی در زمینه تحلیل تحولات کنونی افغانستان بر آسیای مرکزی نظرات خود را بیان می‌کند. آقای موسوی دانشجوی دکتری رشته روابط بین‌الملل بوده و مدرس دانشگاه‌های گوهرشاد، غرجستان و رابعه بلخی در افغانستان نیز است.

یکی از ابهامات میان تحلیلگران آسیا مرکزی آن است که گفته می‌شود حضور طالبان در مجاورت مرزهای آسیای مرکزی اساساً تهدیدی برای این کشورها محسوب نمی‌شود. نظر شما درباره این تحلیل چیست؟ آیا واقعاً چنین است یا طالبان برخلاف این تحلیل یک تهدید واقعی برای آسیای مرکزی محسوب می‌شود؟

موسوی: با توجه به این‌که آسیای مرکزی به‌عنوان حیات خلوت روسیه و حوزه منافع استراتژیک این کشور محسوب می‌شود، نگرانی مسکو از بابت تهدید امنیتی مرزهای کشورهای آسیای میانه قابل توجیه به نظر می‌رسد. لذا سیاست روسیه در قبال افغانستان مبتنی بر دفع امواج ضد امنیتی بوده و در حال حاضر معطوف به مهار حضور داعش و ممانعت از ورود این گروه به کشورهای آسیای میانه با تبانی با گروه طالبان است.

هرچند روس‌ها از زمانی که امریکا تصمیم به خروج از افغانستان را در سال ۲۰۱۴ گرفت نگران وضعیت موجود بودند درنتیجه سعی کردند تا با نزدیکی به گروه طالبان خطر سایر گروه‌های تکفیری را از طریق طالبان دفع کنند؛ اما آنچه در عمل در سیاست روس‌ها دیده می‌شود این است که آن‌ها آن‌قدرها هم برای ثبات سیاسی در افغانستان تمایل ندارند؛ زیرا گروه‌های تکفیری و افراطی مثل حزب التحریر، جنبش اسلامی ازبکستان، سلفیه تاجیکستان و … همگی گروه‌های مهم افراطی است که مرزهای روسیه را تهدید می‌کند و به نظر روسیه علاقه‌مند به این است که این گروه‌ها در افغانستان همچنان فعال باشند زیرا در صورت ثبات سیاسی و دولت پرقدرت این گروه‌ها مجبور به ترک افغانستان بوده و به سمت کشورهای مبدأ حرکت می‌کنند که برای مسکو اصلاً مطلوب نیست. اگر این فرض را درست بدانیم برای روسیه افغانستانی مطلوب است که دارای ثباتی نسبی و ناپایدار بوده که در آن فضا گروه‌های افراطی و تروریستی با خاستگاه آسیای مرکزی حضور داشته باشند. از طرف دیگر در این فرضیه افغانستان نباید آن‌قدر بی‌ثبات شود که گروه‌های دیگر افراطی و تکفیری مثل داعش بتوانند از فرصت استفاده کرده و مرزهای کشورهای آسیای مرکزی را مورد تهدید قرار دهد.

روسیه ازجمله بازیگرانی است که امنیت شمال افغانستان و تسری احتمالی بی‌ثباتی به آسیای مرکزی برای آن اهمیت بسزایی دارد. به نظر شما نوع تعامل روسیه با بازیگران مختلف در تحولات اخیر برای حفظ امنیت آسیای مرکزی چگونه خواهد بود؟

موسوی: در مورد کشورهای ضعیف نکته حائز اهمیت، نزدیکی این کشورها به کشورهای قدرتمند است. افغانستان طی بیست سال بعد از کنفرانس بن اول در سال ۲۰۰۱ با نزدیکی به امریکا سعی کرده تا از طریق حمایت‌های این کشور ثبات خود را فراهم کند، ولی بنا بر دلایل متعدد داخلی و بیرونی این رویکرد نتیجه‌ای در بر نداشته است. بعد از خروج نیروهای آمریکایی نگرانی روسیه به‌عنوان کشوری که درواقع مرزهای آسیای مرکزی را با افغانستان همانند مرزهای خود می‌داند، باعث شده است تا این کشور با گروه طالبان، دولت افغانستان، دولت چین و دولت امریکا که بعد از بیست سال در حال ترک افغانستان هستند در تماس باشد.

چنان‌که می‌دانید طی سال‌های اخیر از رابطه نظامی و سیاسی روسیه با گروه طالبان خبرهای زیادی منتشرشده است. به نظر می‌رسد روسیه با گروه‌های فروملی مثل طالبان به جهت مهار گروه‌های تکفیری مثل داعش و سایر گروه‌های افراطی با خاستگاه آسیای مرکزی در تعامل است؛ کارکردی که حداقل در حال حاضر در توان دولت افغانستان نیست. دولت چین نیز به نظر می‌رسد نگران گروه‌های مسلح دیگری با خاستگاه استان سین کیانگ و دیگر مناطق اویغورنشین است.

دراین‌ارتباط دولت روسیه با چین نیز در تماس بوده و از این بابت با روسیه نگرانی‌های مشترکی دارند. روسیه همچنین با دولت افغانستان نیز در تماس است تا به‌نوعی در همکاری با دولت و شریک کردن طالبان در قدرت سیاسی از افزایش بحران بیشتر در مرزهای آسیای میانه جلوگیری کند. چنانکه از نگاه روسیه دیگر گروه طالبان به‌عنوان گروه تروریستی محسوب نمی‌شود و یک گروه سیاسی-نظامی است. در مورد امریکا نیز با توجه به اظهارات اخیر زلمی خلیل زاد در مورد افغانستان، ظاهراً یک دیدگاه مشترک بین این دو کشور شکل‌گرفته است.

موسسه مطالعات راهبردی شرق: یکی از موضوعاتی که پس از خروج آمریکا از افغانستان مطرح‌شده استقرار نظامی نیروهای آمریکا دریکی از کشورهای آسیای مرکزی است. به نظر شما چرا در بازه کنونی و پس از آغاز فرایند خروج این موضوع مطرح‌شده است؟ فکر می‌کنید چه اهداف و سناریوهایی در پی این طرح است؟

موسوی: همان‌گونه که در سؤال نیز مطرح است نگرانی افغان‌ها از این است که اگر دولت امریکا تمایل به ثبات افغانستان داشت در مذاکراتی که با گروه‌های مختلف داشت می‌توانست به‌عنوان یک شرط برای خروج از افغانستان بحث قطع جنگ و موضوع آتش بحث را مطرح کند. اینکه چرا دولت امریکا برای ثبات افغانستان کاری نکرد به عوامل متعددی برمی‌گردد. با این ‌حال دولت ایالات متحده آمریکا قبل از برنامه خروج می‌توانست به طالبان هشدار دهد که در صورت گسترش جنگ آن‌ها به حمایت هوایی از نیروهای افغانستان ادامه خواهند داد که حتی این کار را هم نکرد. در اینجا این سؤال مطرح است که دولت امریکا بعد از بیست سال در افغانستان چه کرد؟

اگر هدفش از بین بردن القاعده بود که در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما رهبرش در پاکستان کشته شد و یا در سال ۲۰۰۱ که طالبان سقوط کردند می‌توانست افغانستان را ترک کند؛ ولی اینکه چرا بعد از بیست سال بدونِ ثمر و بدونِ منفعتِ محسوس افغانستان را ترک می‌کند و درصدد پیدا کردن پایگاه نظامی در کشورهای آسیای مرکزی است، در واقع برای منافع ملی خود تلاش می‌کند نه اینکه به دنبال کمک به نیروهای نظامی افغان باشد.

از طرف دیگر دولت امریکا که به دنبال منابع غنی انرژی در آسیای مرکزی و روسیه می‌باشد در تلاش است تا بتواند با تطمیع کشورهایی مثل ازبکستان و تاجیکستان و هراس افکنی از بابت نفوذ داعش برای این کشورها آن‌ها را قانع کند تا به بهانه کمک به نیروهای افغانستانی پایگاه‌های نظامی خود را در منطقه و حیات خلوت روسیه بنا کند. البته تاکنون این خواست امریکا با مقاومت شدید روسیه روبرو شده است.

دولت امریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ گفته بود که ما دیگر نقش پلیس را برای کشورهایی مثل روسیه و چین بازی نمی‌کنیم؛ این به آن معنا است که هزینه مادی را امریکا داشته باشد و فایده اقتصادی به جیب چینی‌ها و دیگران برود؛ به بیان دیگر، با هزینه آمریکا امنیتی در افغانستان برقرار بود که چین و روسیه صرفاً از آن منتفع می‌شدند و هزینه‌ای نیز بابت آن پرداخت نمی‌کردند. نگاه آمریکا گویا همچنان همین است. به‌هرحال دولت امریکا به دنبال ایجاد پایگاه نظامی در منطقه آسیای مرکزی است که شاید آن را بتوان در چارچوب رقابت با چین و روسیه نیز در نظر گرفت. از طرف دیگر باید به این نکته نیز توجه داشت که به نظر مقامات کرملین خروج از افغانستان برای آمریکایی‌ها به معنی یک شکست نیز محسوب می‌شود و این همان چیزی است که روس‌ها مدت‌ها منتظر آن بوده‌اند.

افغانستان متشکل از گروه‌های قومی تأثیرگذاری از تبار کشورهای آسیای مرکزی ازجمله تاجیک‌ها، ترکمن‌ها و ازبک‌هاست. مکانیزم بازیگری این گروه‌های قومی در تحولات اخیر چگونه بوده است؟ تعامل کشورهای آسیای مرکزی با این بازیگران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

موسوی: با توجه به اولویت منافع ملی به نظر نمی‌رسد که بحث قومی تا جایی اهمیت داشته باشد که مثلاً کشور ازبکستان در حمایت از ازبک‌ها وارد عملیات نظامی در افغانستان شود. یا کشور تاجیکستان در حمایت از تاجیک‌ها چنین اقدامی انجام دهد؛ اما آن مسئله‌ای که باعث نگرانی این کشورها شده است خاستگاه گروه‌های افراطی فعال در افغانستان است که متعلق به قوم‌های مختلف در آسیای مرکزی می‌باشند. نگرانی این کشورها ازآنجا ناشی می‌شود که اگر در افغانستان یک دولت باثبات برقرار شود این گروه‌ها با توجه به ریشه‌های قومی که دارند می‌توانند امنیت کشورهای مبدأ را با چالش روبرو کنند.

به نظر می‌رسد گروه‌های تروریستی با خاستگاه آسیای مرکزی افغانستان را بیشتر با تهدید امنیتی روبرو ساخته است، زیرا این گروه‌ها با استفاده از بی‌سوادی شروع به ترویج سلفی گری با رویکرد وهابیت در افغانستان کرده‌اند. یک نمونه از آن را می‌توان در حضور گروه‌های ازبک در شمال افغانستان در قریه‌ها و روستاهای مختلف مشاهده کرد. همچنین حضور تاجیک‌های سلفی در ولایت بدخشانِ افغانستان نیز عامل دیگری از نگرانی است.

این گروه‌ها با وجود قرابت‌های قومی و قبیله‌ای و با استفاده از نبود سواد کافی و نیز وجود فساد اداری از سوی دولت افغانستان منطقه ضریب نفوذ قابل توجهی پیدا کرده‌اند. نتیجه این ‌که دولت‌های آسیای مرکزی تا حدی از گروه‌های قومی حمایت می‌کنند که منافع ملی آن‌ها تأمین شود و در غیر آن حتی معامله بین این کشورها و گروه طالبان که عملاً صورت گرفته است؛ رقم می‌خورد.

موسسه مطالعات راهبردی شرق: به نظر شما پس از خروج آمریکا آیا می‌توان در آینده افغانستان نقش پررنگ‌تری برای کشورهای آسیای مرکزی به‌عنوان بازیگران مستقل قائل بود؟ این نقش‌ها برای ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان چگونه خواهد بود؟

موسوی: خوب با توجه به حضور و فعالیت پیمان امنیت دسته‌جمعی و نقش روسیه در این سازمان به نظر نمی‌رسد که کشورهای آسیای میانه به دلیل وابستگی امنیتی که به روسیه دارند بتوانند به‌عنوان کشوری مستقل بدون در نظر داشت سیاست خارجی روسیه در مورد افغانستان تصمیم مستقلی بگیرند. به‌طور مثال اخیراً دولت ازبکستان اعلام کرد که دیگر نمی‌توان گروه طالبان را گروه تروریستی خواند و همین نگاه درباره طالبان در سخنان وزیر خارجه روسیه نیز نهفته است.

لذا به نظر می‌رسد که دولت‌های آسیای مرکزی در نوعی تعامل و همکاری با دولت روسیه در قبال مسائل مرتبط با افغانستان اظهارنظر می‌کنند و در عملکرد نیز با توجه به رضایت‌مندی دولت روسیه نیز عمل خواهند کرد. چنانکه در مورد حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ در حمایت از نیروهای ناتو با رضایت‌مندی کرملین پایگاه نظامی در اختیار نیروهای ائتلاف قراردادند. درنتیجه به نظر من دولت‌های آسیای میانه با توجه به سیاست روسیه در قبال افغانستان خواهان ساختار و سیستمی نه چندان قوی هستند که در نهایت، تهدیدی از سوی جریانات افراطی، متوجه منطقه آسیای مرکزی نگردد و زمینه فعالیت این گروه‌ها تنها در خاک افغانستان مهیا باشد.

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=2043
  • نویسنده : سیدمحمدتقی موسوی
  • منبع : مطالعات راهبردی شرق
  • 1127 بازدید

برچسب ها