رئیس سلیمانوف[۱]
تاثیر ترکیه بر مسلمانان تاتارستان از اویل سالهای ۱۳۶۹ آغاز شد و باید گفت که خیلی فعالانه و با شدت انجام شد. آنکارا این کار را از طریق روابط رسمی با دولت و موسسات مذهبی تاتارستان و همچنین از طریق اعزام مبلغان دینی از جماعتهای (انجمنهای) مختلف اسلامی از خاک ترکیه به تاتارستان انجام داده است. این تاثیر و نفوذ طولانی قبل از همه با شروع روابط رسمی ارگانهای مذهبی مانند وزارت امور دینی ترکیه با اداره امور دینی مسلمانان تاتارستان (مفتیات) آغاز شد. برای همین توصیه میکنم بیشتر روی موضوع جوامع اسلامی که از ترکیه به تاتارستان نفوذ کرده اند و تاثیرات خود را بر مسلمانان گسترش داده اند، تأمل کنیم.
“نورجولار”:
برای اولین بار در آغاز دهه ۱۳۶۹ نمایندگان جماعت “نورجولار” سر از تاتارستان در آورند. این جامعه بر مبنای نام موسس خود یعنی واعظ تندرو به نام سعید نورسی (۱۲۵۶-۱۳۳۹) نامگذاری شده است، که پس از خود میراث مکتوب و دانش آموزان زیادی را باقی گذاشته است. بعد از مرگ سعید نورسی جماعت وی به ۷ شاخه تقسیم شد. شاخه مصطفی سونگور (۱۳۰۸-۱۳۹۱) از شاگردان نورسی، شاخهای بود که برای اولین بار به منطقه تاتارستان راه پیدا کرد.
اولین مبلغ ترک از شاخه سونگور جماعت نورجولار فردی به نام بیت اله یاماک نام داشت که در سال ۱۳۷۱ وارد قازان شد. در پی اصلاحات فرهنگی و مذهبی در میان تاتارها، هر خارجی از کشورهای اسلامی، نوری از اسلام بنظر میرسید. علاوه بر این، بیت اله یاماک کاملاً به مسائل مذهبی آشنا بود. او در آپارتمان شخصی خود در قازان زندگی میکرد. او نزدیک به ۴۰ نفر را گرد خود جمع کرده و عقاید خود را به آنها القاء نمود. وی با خود تعداد زیادی کتاب آورده بود که مردم را بسوی خود میکشید.
دومین مبلغ ترک از جماعت نورجولار و البته همین شاخه سونگور فردی به نام “آجار تحسین” نام داشت که به همراه بیت اله یاماک به تاتارستان آمده بود، اما برای تشکیل شاخهای به شهر نابرژنی چلنی [۲]رفته بود. باید گفت که موفقیت وی از بیت اله یاماک خیلی بیشتر بود، چراکه فردی را یافت که به زبان ترکی استانبولی آشنا بود و توانست کتب سعید نورسی را از ترکی استانبولی به روسی و تاتاری ترجمه کند. این فرد “مارات تامیردانوف” نام داشت که مترجم اکثر کتب سعید نورسی در روسیه میباشد. این کتابها بصورت رایگان توزیع میشدند و در شرایطی که کمبود ادبیات مذهبی وجود داشت، این کتابها متقاضیان زیادی داشتند.
بیت اله یاماک (نفر اول از چپ) – عکس از آرشیو ولی اله یاکوپوف [۳]مربوط به سال ۱۳۷۵
در سال ۱۳۷۸ مبلغان دینی مورد توجه دولت قرار گرفتند، بیت اله یاماک اخراج شد و بجای او آجار تحسین از نابرژنی چلنی به قازان نقل مکان کرد و شاگرد تاتار خود مارات تامیردانوف را برای اداره شاخه چلنی در آنجا باقی گذارد (یادآور میشویم که برادر وی شامیل تامیردانوف تحت تاثیر وهابیت قرار گرفته و به عضویت گروههای وهابی درآمد و در سال ۱۳۸۴ به دلیل امور مربوط به جماعت اسلامی در نابرژنی چلنی محکوم شد).
در همین زمان مبلغی دیگر از جماعت نورجولار ولی از شاخه “ینی آزیا (آسیای جدید)” با نام “چاگیش فروک” وارد تاتارستان شد. او شاخه خود را در شهر قازان و در آپارتمان شخصی خود تشکیل داد و پس از آن همین شاخه را نیز در نابرژنی چلنی راه اندازی کرد. او تلاش کرد تا در میان اعضای شاخه خود نه تنها تاتارها بلکه مهاجرین نیز وجود داشته باشند.
وابستگان جماعت نورجولار در تلاش بودند تا نه تنها شاخه مردان را در شبکه خود داشته باشند، بلکه شاخه زنان را هم که در اصل معلمان فعالی هستند تشکیل دهند. یکی از فعالان زن “ناکیا شرفوللینا” بود که در منطقه زاکامسکی تاتارستان شعبه ای از این شاخه را تاسیس کرد. زنان با میل و رغبت در این جلسات در شهرهای نیژنی کامسک، لنیناگورسک، نابرژنی چلنی، روستای جلیل شرکت میکردند و شرفوللینا موفق شد به اندازه کافی موقعیت نورجولار را در این بخشهای تاتارستان تقویت نماید.
در همان برهه زمانی دولت شروع به توجه و کنترل با دقت بیشتری در فعالیتهای نورجولار کرد. در ذهن مردمی که در خانههای خصوصی برای مطالعه کتب سعید نورسی جمع میشدند، کم کم خیال پردازیهای خاصی پدیدار میشد: با حساسیت ویژهای برای مردم تنها از سعید نورسی سخن گفته میشد و حتی آموزههای قرآنی بطور انحصاری تنها از طریق تفسیر نورسی آموزش داده میشد.
اولین تخلف و جرم توسط اعضای شاخه نورجولار در تاتارستان در سال ۱۳۸۴ بوقوع پیوست. در سال ۱۳۸۵ دومین مورد تحت ماده ۲۳۹ قانون فدراسیون روسیه مبنی برایجاد یک سازمان که موجب آسیب سلامت روان میشد، صورت پذیرفت. تعقیبات جنایی و قانونی نه تنها در تاتارستان، بلکه در مسکو، ماخاچ قلعه، پترزبورگ و کراسنایارسک آغاز شد.
مورخ ۱ فروردین ۱۳۸۶ دادگاه منطقه کوپسکی شهر مسکو ۱۴ جلد از کتب نورسی را حاوی مطالب افراطگرایانه معرفی نموده و در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ سازمان نورجولار را نیز بعنوان شاخهای افراطی معرفی و فعالیت آن را در کشور روسیه ممنوع اعلام کرد. دقیقاً در همان سال ۱۳۸۷ چاگیش فروک از روسیه اخراج شد. با این حال، جماعت نورجولار نه از طریق مبلغان ترکیهای (که برای خود جانشین آماده داشتند)، بلکه از طریق دست اندرکاران تاتاری همچنان فعالیت داشت. در سال ۱۳۹۲ سومین تخلف بعدی شاخه نورجولار در شهر نابرژنی چلنی صورت گرفت.
“گولنیسم”:
علاوه بر دو شاخه فوق الذکر از نورجولار (شاخههای سونگور و ینی آزیا)، همچنین شاخه “فتح اله چولار” نیز تاثیرات بسزایی داشته که نام این شاخه از موسس آن “فتح اله گولن” (متولد ۱۳۲۰ تا کنون) واعظ ترکیهای گرفته شده است. در روسیه آنها را “گولنسیم” مینامند و این شاخه از جماعتی جداگانه تشکیل شده است که یکی از تاثیرگذارترین در میان نورجولارهاست.
یادآور میشوم که برای سیستمهای حقوقی روسیه فرقی میان گولنیسم و نورجولار وجود ندارد: آنها هم مثل نورجولار باید درمان شوند. به همین دلیل برخی از کتب گولن مانند نورسی به عنوان افراطگرایی ضبط شدند.
در نگاه اول، آموزههای گولن نشانی از آموزههای مقدس دارند. پیروان گولنیسم سعی در گذاشتن ریش و اجباری برای حجاب زنان و حتی اجباری در فرم پوشش و یا ممنوعیت چیزهایی مانند رقص که در میان سایر مسلمانان پسندیده نیست ندارند. ولی اصل مطلب این است که گولنیستها بر تشکیل شبکهای گسترده از مدارس که تقدس آنها بر اساس اصول خودشان باشد تاکید دارند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گولنیستها جهت تاسیس شبکهای از مدارس ترکیهای خود در دوران پس از فروپاشی تلاش کردند. در این راستا در روسیه مدارسی از این دست در آستراخان، تووا، مسکو، سنت پترزبورگ، کاراچایوا-چرکسی، چوواش، بوریاتی، باشقیرستان و تاتارستان پدیدار شد.
اولین مبلغ گولنیسم “کامیل دیمرکایا” نام داشت که در سال ۱۳۷۰ وارد قازان شد. او رهبری جامعه “ارتوگرول قاضی” را بر عهده داشت (سازمان به افتخار حاکم ترک ارتوگرول ۱۱۹۸-۱۲۸۱ پدر موسس امپراطوری عثمانی نامگذاری شده بود).
دیمرکایا سعی کرد خود را به عنوان یک نسل از مهاجران روسی که تصمیم به بازگشت به میهن تاریخی خود تاتارستان را دارند نشان داده و موقعیت یابی نماید. این موقعیت را کارکنان دولتی تاتارستان در اختیار او گذاشتند. وی اولین مدرسه ترک-تاتار را در سال ۱۳۷۱ در قازان تاسیس کرد. در سال ۱۳۷۶ موسسه سهامی خاصی با عنوان “جامعه آموزشی و پرورشی ارتوگرول قاضی” را در قازان و در ساختمان یک مهد کودک تاسیس کرد.
کامیل دیمرکایا
خیلی زود پس از آن، فرستاده جدید دیگری به قازان آمد که عمر اکینجی نام داشت و مدیرعامل هر هشت مدرسه ترک-تاتار تازه تاسیس شده در تاتارستان شد: سه مدرسه در قازان، دو مدرسه در نابرژنی چلنی، یک مدرسه در بوگولما، یک مدرسه در آلمتفسک و یکی هم در نیژنی کامسک[۴].
عمر اکینجی
ویژگی خاص این مدارس به استثنا مدرسه شماره ۱۴۹ قازان، فرم شبانه روزی و جنسیتی آنها بود (در مدرسه تنها پسران یا فقط دخترها بودند یعنی بصورت غیر مختلط). با این حال مدیریت این مدارس روش آموزشی و تجربه مدارس قبل از انقلاب روسیه در تفکیک جنسیتی را پیش گرفته بودند. همچنین باید افزود که بخش عمدهای از معلمان مرد بودند (در مدارس دخترانه در نابرژنی چلنی معلمان زن تدریس میکردند).
در سال ۱۳۸۰ توجه بازرسی آموزشی روسیه به فعالیت مدارس ترکیهای در روسیه که دیگر در آن زمان جغرافیای آنها تنها در تاتارستان متمرکز نبود و در باشقیرستان، چوواش، بوریاتی، تووا، کاراچایوا-چرکیسیا، آستراخان، مسکو و پتربورگ پخش شده بودند، جلب شده بود. در سال ۱۳۸۲ این مدارس در این مناطق منحل شده و معلمان ترکیهای آن، این مناطق را ترک کردند.
در تاتارستان اما مدارس ترکیهای حفظ شدند، چراکه مقامات محلی از آنها حمایت میکردند. آنها مورد تشویق قرار میگرفتند و این خود نمایانگر تقویت نفوذ و تاثیر ترکیه در جمهوری بود. با توجه به سختگیریهای نهادهای بازرسی (بسیاری از معلمان ترک، مدرک علمی معتبری نداشتد)، گولنیستها آرام شروع به تغییر معلمان ترکیهای به تاتاری که دارای ایدئولوژیهای گولنیسم بودند، کردند.
علاوه بر مدارس، جماعت گولن مراکز فرهنگی و یا علمی ترکیهای را تاسیس کردند، که معمولاً زیر مجموعه یکی از موسسات آموزش عالی و یا کتابخانهها بودند که سعی میکردند با ظرافت بسیار فعالیتهای عقیدتی-تبلیغاتی خود را با این پوششها ادامه دهند. در سال ۱۳۸۷ دو مرکز از این دست در نابرژنی چلنی و روستوف نا دون بسته شدند. با این حال یکی از این مدارس در مسکو و در زیر مجموعه کتابخانه ملی کتب و ادبیات خارجی کار خود را ادامه داد. به موازات مدارس و مراکز فرهنگی، گولنیستها بیشترین توجه را به نفوذ در میان نوجوانان و جوانان و نیز قشر روشنفکر متمرکز کردند. در سال ۱۳۸۰ در قازان نمایندگی مجله گولنیسم “دا” (دیالوگ اوراسیا) به ریاست “رئیس خوسنوتدینوف” افتتاح شد. مجله دا به زبان روسی منتشر میشد و به همین دلیل بصورت فعال توسط روزنامه نگاران، دانشمندان، کارکنان دولت و نمایندگان پارلمان تاتارستان با نهایت دقت بررسی و تحلیل میشد و مطالبی را که در مورد مجله و یا در مورد رهبر دینی آنها فتح اله گولن بود با دقت بیشتری تحلیل میکردند.
سردبیر روزنامه “ستاره ولگا” آقای “رشید احمدوف”، روزنامه نگار روزنامه “وطنم تاتارستان” آقای “رشید مینگازوف”، نماینده پارلمان تاتارستان آقای رازیل ولی یف، قوم شناس آقای دمیر اسحاقوف، مدیر انستیتو تاریخ آکادمی علوم جمهوری تاتارستان آقای رافائل حکیموف، معاون کمیته اجرایی شهرداری قازان آقای مارات لطف اولیین و … بصورت فعال و جدی از مدارس ترکیهای در تاتارستان وقتی که هنوز درگیر امور قانونی بودند، دفاع کردند. این از کارهای ویژه گولنیستها بود – جذب مقامات و روشنفکران به سمت خود و استفاده از آنها و لابی گری برای حفظ منافع خود.
در سال ۱۳۸۵ همچنین بنیاد فرهنگی-پرورشی “پریزما[۵]” که تعدادی از اساتید دانشگاه اسلامی روسیه در قازان را که تحت تاثیر ایدئولوژی گولنیسم بودند متحد میساخت، تاسیس شد. در سال ۱۳۸۶ علیرغم پشتیبانی این مدارس از طرف کرملین قازان، در تاتارستان سلسله امور بازرسی و کنترل توسط دادستانی کل فدراسیون روسیه، اداره تابعیت روسیه و وزارت کار و امور اجتماعی روسیه آغاز شد. موضوع بازرسی عدم داشتن مدرک آموزشی معتبر معلمان این مدارس (برخی از اتباع ترکیه کلاً هیچگونه مدرک رسمی تحصیلی نداشتند)، ورود غیر قانونی برخی از اتباع ترکیه به خاک روسیه و یا داشتن مجوزهای اقامتی نامعتبر و تاریخ گذشته و یا حتی عدم داشتن مجوز اقامت بوده است. در آخر از طرف وزارت کار فدراسیون روسیه این ادعای عادلانه مطرح شد که: چه نیازی به معلمان ترک میباشد درصورتیکه در جمهوری معلمان بیکار وجود دارد؟ ۴۴ تبعه ترکیه رسماً اخراج شدند، الباقی هم تقریباً خودشان خاک روسیه را ترک کردند تا مبادا اخراج شوند (جمعاً ۷۰ معلم ترکیهای از روسیه خارج شدند). دلیل اصلی اخراج ترکها – تبلیغات گولنیسم بوده است هرچند که در این زمان نورجولار هنوز بعنوان یک سازمان افراطی رسماً اعلام نشده بود (این رویداد در سال ۱۳۸۷ اتفاق افتاده بود).
ویژگی مدارس ترکیهای این بود که تبلیغات هرگز در آنها آشکارا انجام نمیشد. علاوه بر این در مدارس نه تنها کودکان تاتار بله کودکان روس نیز پذیرش میشدند. بر اساس نظرات والدین، آنجا “آموزشهای خیلی خوبی” داده میشد، کودکان چهار زبان میآموختند (روسی، تاتاری، انگلیسی و ترکی استانبولی)، و برخی از درسها هم حتی به زبان انگلیسی تدریس میشد. تدریس عقاید اسلامی بصورت آشکار وجود نداشت. گولنیستها با ظرافت کار میکردند: در این مدارس از کلاس هفتم از هر ۳۰ دانش آموز در هرگروه ۵ یا ۶ دانش آموز انتخاب میشدند که آنها را به آپارتمانهای شخصی دعوت میکردند تا نماز جماعت بخوانند، با آموزههای رهبر دینی خود فتح اله گولن آشنا شوند و جهت محرمانه بودن این روند و برنامه مذهبی از دانش آموزان بصورت جدی خواستار محرمانه ماندن و مخفی نگهداشتن از والدینشان میشد.
دانش آموزان هم چون مورد بدی را در آن نمیدیدند سعی میکردند بر اساس درخواست معلمان این راز را حفظ کنند. برای همین بود که هم معلمان و هم دانش آموزان در خارج از این چارچوب مانند مردم عادی ظاهر میشدند. تقریباً میتوان گفت نزدیک به ۷۰ درصد از دانش آموزان این مدارس خبر نداشتند که ۳۰ درصد بقیه به آپارتمانهای شخصی برای فراگیری گولنیسم میروند. همه دانش آموزان در معرض گولنیسم قرار نداشتند: خیلی از آنها مدارس را به اتمام میرساندند بدون آنکه تحت تاثیر جماعت قرار گرفته باشند، و حتی اطلاع ندارند که وجود این ۷۰ درصد دانش آموز در این مدارس پوششی مناسب برای دست اندرکاران گولنسیم برای تمرکز بر روی آن ۳۰ درصد باقی هستند.
تمامی محصلین مدارس گولنیستی به ۵ سطح تقسیم میگردند:
- سطح اول: بچههای عادی از خانوادههای عادی، اصلاً قابل توجه نبوده و بکلی از مذهب فاصله دارند.
- سطح دوم: بچه هایی که در سطح آموزههای سنتی خانگی از پدربزرگ و مادربزرگ خود با اسلام آشنایی دارند.
- سطح سوم: کودکانی که توانایی آشنایی و مشاهده آداب و رسوم اسلامی را دارند.
- سطح چهارم: بچه هایی که با آموزههای فتح اله گولن برای ادغام شدن با جماعت آشنا شده اند .
- سطح پنجم: شاگردان وفادار و ویژه گولنیسم.
برنامه اساتید این بود که برترین و موفقترین دانش آموزانشان بتوانند در پایان کلاس یازدهم سطح پنجم را کسب نمایند و به عضویت جماعت دربیایند.
در حالت بعد، به لطف تواناییهای خودشان، وارد آموزش عالی و دانشگاه میشدند و سپس آنها را برای احراز پستهای دولتی هدایت میکردند و تحت فشار میگذاشتند و در کسب و کار کمک میکردند. چنانچه فارغ التحصیلان مدارس ترکیه را بررسی کنید، میبینید که آنها امروز چه سمتهایی دارند. به طور طبیعی، کمک و حمایت متقابل مهمترین کار و اصل کیفی گولنسیتها بود: “ما خودیها را تنها نمی گذاریم، به خودمان کمک میکنیم و خودمان را ترویج میدهیم” – بر این اساس جنبش گولنیسم کار میکند، به لطف این کار امپراتوری رهبر معنوی آنها رشد میکند و تاثیراتش افزایش مییابد.
به این ترتیب، اخراج معلمان ترکیه مشکل اصلی را حل نمیکند. گولنیسم هنوز هم در میان برخی از تاتارها محبوبیت دارد. معلمان باقی مانده تاتار به همراه ترکها به کار در مدارس ادامه میدهند و مشکل باقی مانده است که نیازمند اتخاذ تصمیمات بیشتری است.
سلیمان جیلار:
شیخ سلیمان
یکی دیگر از جماعت نفوذ پیدا کرده به تاتارستان – جماعت سلیمان جیلار است. این جماعت بر اساس نام روحانی فوت شده ترکیهای “شیخ سلیمان خیلمی توناخان” (۱۲۶۷-۱۳۳۷) نامگذاری شده است. این جریان بسیار عرفانی بود، چرا که پیروان آن معتقد به ارتباط معنوی با روح متوفی بودند. معمولاً مشخصه جوامع صوفی این است که شیخ و شاگردانش زنده هستند و در هنگام مرگ رهبری معنوی از طرف شیخ به کس دیگری داده میشود. اما در مورد سلیمان جیلار، پس از مرگ شیخ سلیمان در سال ۱۳۳۷، رهبری از طرف او به کسی داده نشد و پیروان شیخ به قبر او مراجعه کرده و بصورت عرفانی با او صحبت میکنند. این جماعت توانست در تاتارستان دو اقامتگاه شبانه روزی، یکی برای پسران و دیگری برای دختران افتتاح کند.
در سال ۱۳۷۷ در قازان اقامتگاه “آک اوموت” را برای پسران و در سال ۱۳۹۰ اقامتگاه “زانگار” را برای دختران در مجموعه مسجد زانگار افتتاح کردند. در سال ۱۳۸۲ در شهر نابرژنی چلنی اقامتگاه “حلال” توسط این جماعت تاسیس و البته در سال ۱۳۸۶ تعطیل شد. اداره کننده این اقامتگاهها یکی از مبلغان سلیمان جیلار به نام “مظفر آزتورک” بود. خیلی زود مقامات، ترکها را از اقامتگاهها برداشته و به جای آنها اعضای تاتاری این جماعت را گماردند. مقامات توجه بسیار ویژهای به این اقامتگاهها داشتند. در مقایسه با مدارس گولنیستها، اقامتگاههای سلیمان جیلار خیلی بسته بودند – هم از بازرسان و هم از والدین. حتی تلفنهای همراه کودکان را میگرفتند تا آنها با خانوادههای خود صحبت نکنند. علاوه بر این کودکان را با سختگیری زیادی تربیت میکردند بطوری که حتی دخترها مجبور بودند با حجاب بخوابند که این باعث پدیدار شدن شپش شده بود. در سال ۱۳۹۳ هر دو اقامتگاه قازانی تعطیل شدند.
اسماعیل آقا:
در اواخر سال ۱۳۷۹ در تاتارستان شاخه جماعتی بنیادگرا وابسته به “اسماعیل آقا” پدیدار شده که نام این جماعت برگرفته از یکی از مساجد استانبول بود. این جماعت بسیار سختگیر بودند: زنان میبایست با پوشیه و نقاب تردد میکردند و مردان هم با ریشهای بلند نتراشیده و با شلوارهای مدل قرن ۱۸ (مترجم: شلوارهای گشاد و خمرهای شبیه شلوار کردی ولی با پاچههای کوتاه). رهبری جماعت “اسماعیل آقا” بر عهده محمود الاوفی ۸۶ ساله بوده است. او مردی مسن بود و به همین دلیل یکی از شاگردانش بنام “احمد جوبلی” که دیدگاههای بسیار تندرو داشت جای او را گرفت.
از اشخاص شناخته شده این جماعت میتوان به مفتی کنونی تاتارستان “کامیل سامیگوللین” اشاره کرده که تلاش میکند مسجد خودش بنام “تینیچلیک” (به زبان تاتاری به معنی آرامش و صلح) را به مرکزی برای پیروان اسماعیل آقا در تاتارستان تبدیل کند. پرواضح است که این جماعت حملات نظامی روسیه در سوریه بر علیه داعش (سازمان تروریستی ممنوع شده در روسیه) را که در صف مخالفان کشور ما هستند، حمایت نمیکند. سامیگوللین خود را در موقعیتی حساس یافته است: جماعت او به شدت روسیه را محکوم میکنند و او مجبور است از این کار خودداری کند و ترجیح میدهد به سادگی فعالیتهای داعش را بدون همبستگی با روسیه محکوم نماید.
ارنکوی:
علاوه بر همه اینها چند جنبش و جریان مذهبی ترکیهای دیگر را که تاثیراتی بر مسلمانان ترکیه داشته اند معرفی خواهم کرد. یکی دیگر از این جریانات – پیروان جماعت صوفی “ارنکوی” (رهبر دینی آنان “شیخ عثمان نوری توپباش” بود) میباشد.
شیخ عثمان نوری تاپتاش
کتابهای وی به زبان روسی بسیاری از کتابفروشیها را اشغال کرده است و آنها مجله “چشمه طلایی” (زالاتوی رودنیک) را به زبان روسی منتشر میکنند. این جماعت مورد حمایت محتسب قازان و امام “مسجد مرجانی” آقای “منصور زالیالتدینوف” میباشد. چندین کتاب ممنوعه اعلام شده و زالیالتدینوف از دادسرا و مراجع قانونی اخطاریه مبنی بر این که این کتب علیرغم ممنوعیت در کتابفروشی مسجد تحت ریاست وی بفروش میرسیده دریافت کرده است.
اینها اصلیترین جنبشها و جماعت ترک فعال در تاتارستان هستند. همه آنها بصورت رسمی توسط آنکارا برای نفوذ و تاثیر مذهبی ترکیه بر مسلمانان تاتارستان تعیین شده اند. حتی این شامل آن جماعاتی نیز میشود که در ترکیه هم جزو اپوزیسیونها و مخالفان هستند. بعنوان نمونه در ترکیه چه در سالهای حکومت سکولار و چه در حکومت اسلامگرای کنونی به ریاست “رجب طیب اردوغان”، جماعت “گولن” و “نورجولار”، هردو از مخالفان دولت بودند و آشکارا مبارزه میکنند. با این حال فعالان این سازمانها در خارج از ترکیه، در شرایط اجرای اهداف استراتژیک آن که برای دولت مفید بوده است به رسمیت شناخته شده اند. علاوه بر این، با به قدرت رسیدن اردوغان، موقعیت “نورجولار” در مناطق ترک زبان به اندازه کافی تقویت شده است. جماعات اسلامی با سر منشاء ترکیه در تاتارستان حاوی تاثیرات نرم ترکیه در منطقه ولگا هستند. ما شاهدیم که تاثیرات مذهبی ترکیه گسترده و با برنامههای مختلف میباشد.
از خود سئوال کنیم: در صورت رویارویی نظامی روسیه و ترکیه، وفاداران به دولت روسیه، که از پیروان جماعات ترکیهای در جامعه مسلمان تاتارستان هم هستند، چگونه رفتار خواهند کرد و وفاداری آنها تا چه حد خواهد بود؟ سئوال واضح است. مهمتر این است که ما نمیدانیم این موقعیت چگونه گسترش خواهد یافت. آیا ترکیه از عوامل مذهبی در منطقه ولگا استفاده نخواهد کرد، همانگونه که در زمان جنگ روسیه و ترکیه در قرن نوزدهم و جنگ جهانی اول استفاده کرد؟ آیا در صورت بالا گرفتن مناقشات میان دو کشور، پیروان فرقههای اسلامی ترکیه در مرکزیترین منطقه روسیه نقش ستون پنجم را بازی نخواهند کرد؟
منبع: روزنامه ماسکوفسکی کامسامولتس – بخش تاتارستان (Этнорелигиозные исследования в Поволжье. — ۲۳٫۰۱٫۲۰۱۳)
مترجم: احسان شریعتمداری – سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در قازان
[۱] رئیس سلیمانوف ( دین شناس و اسلام شناس، کارشناس مسائل وهابیت، کارشناس اسلام تندرو و افراطی، محقق مناقشات دینی قومی در منطقه ولگا – تاتار و اهل قازان)
[۲] یکی از شهرهای مهم و بزرگ جمهوری تاتارستان در فاصله حدود ۲۰۰ کیلومتری از شهر قازان
[۳] ولی اله یاکوپوف معاون مفتی اسبق تاتارستان بود که در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۳۹۱ صبح زود هنگامی که راهی محل کار خود بود در کنار منزل با شش گلوله اسلحه مستقیم کشته شد. گفته ها حاکی از این است که وی توسط افراطیون وهابی که یاکوپوف از مخالفان سرسخت آنان بود مورد سوء قصد قرار گرفته است.
[۴] بوگولما و نیژنی کامسک نیز از شهرهای بزرگ تاتارستان هستند و نیژنی کامسک مرکز اصلی تولید کامیونهای کاماز روسیه است.
[۵] ترجمه فارسی این لغت منشور می باشد.