شاه اسماعیل در این هنگام در شیروان مشغول جنگ بود لذا سفیری به نام ضیاء الدین نورالله همراه نامه دوستانه ای نزد شیبک خان فرستاد و او را به ترک دشمنی دعوت کرد ولی خان ازبک در جواب وی نامه ای با عبارات زشت و توهین آمیز نوشت و به گمان اینکه شماه اسماعیل از فرط ضعف و ناتوانی با او مدارا می کند برجسارت خود افزود و به خراسان جنوبی حمله برد. این بار شاه اسماعیل سفیری به نام محی الدین الیاس شیخ زاده لاهیجی را با نامه دیگری نزد شیبک خان فرستاد و او را به دوستی دعوت کرد ولی باز هم خان ازبک به او جواب خصمانه داد.
شاه اسماعیل در بهار سال ۱۵۱۰ به جمع آوری سپاه پرداخت و از آذربایجان راه خراسان را در پیش گرفت. وقتی به مشهد رسید اطلاع یافت که شیبک خان پس از شنیدن خبر عزیمت سپاه ایران به قلعه مرو پناه برده است. شاه اسماعیل در رأس سپاهش به سوی مرو عزیمت کرد و قلعه آن شهر را به محاصره در آورد ولی چون تسخیر آنرا دشوار دید دست به حیله جنگی زد و به صورت ظاهر عقب نشینی اختیارنمود.
هنگامی که خان ازبک از قلعه مرو خارج شد و به دنبال قشون ایران رفت در قریه محمودآبادگرفتار سپاه شاه اسماعیل که در کمین او بودند گردید و در دوم دسامبر ۱۵۱۰ به قتل رسید. جسدش را نزد شاه اسماعیل بردند و سرش را از تن جدا کردند و پوست سرش را پر از کاه کرده برای سلطان بایزید دوم عثمانی فرستادند و استخوان سرش را طلا گرفتند و از آن جام شراب ساختند. همچنین شاه اسماعیل فرمان داد که دست راست شیبک خان را نزد رستم روزافزون والی ساری و علیآباد مازندران ببرند.
درویش بیگ یساول مأمور بردن آن شد و هنگامی که پیش رستم رسید آن دست را بر دامن او انداخت و گفت: شاه میفرمایند گفته بودی که دست من است و دامن دولت شیبک خان. چون دست تو به دامن او نرسید، اینک دست شیبک خان و دامن نکبت تو. با مرگ شیبک خان سراسر خراسان و هرات و قندهار و مرو تا رود جیحون به دست شاه اسماعیل افتاد و وی مذهب شیعه را در ولایات مزبور مذهب رسمی اعلام کرد.
اقتباس از تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی
🌐تهیه شده در تحریریه ایراس