#اختصاصی
به قلم: دکتر شهرام پیرانی؛ کارشناس حوزه اوراسیا
مقدمه
در ۱۶ اکتبر۲۰۲۵، مصر و پاکستان توافق کردند که همکاری های خود را در بخش های دریایی و صنعتی به منظور تقویت” اقتصاد آبی” و ایجاد سرمایه گذاری های مشترک افزایش دهند.در دیدار وزیراموردریایی پاکستان و سفیر مصر، تاکید شد که مصر آماده است تا تجارب خود را در مدیریت دریایی، به ویژه در مناطق آزاد کانال سوئز در اختیار پاکستان قرار دهد. علاوه بر آن دوطرف بر تقویت روابط اقتصادی و دریایی از طریق همکاری در توسعه بنادر، کشتیرانی، لجستیک و سرمایه گذاری های صنعتی توافق کردند.
همکاری نوظهور مصر و پاکستان در عرصههای دریایی و بهویژه کانال سوئز، تنها یک توافق دوجانبه اقتصادی نیست، بلکه نمادی از تحولی ژرف در معماری سیاسی – جغرافیایی خاورمیانه و جنوب آسیا محسوب میشود. این همکاری که ریشه در اشتراکات تاریخی و فرهنگی دارد، امروز در چارچوب الگوی نوین اقتصاد جغرافیایی و باهدف بازتعریف نقش هر دو کشور در نظم منطقهای و بینالمللی در حال شکلگیری است.
پیشینه روابط قاهره و اسلامآباد
روابط مصر و پاکستان، مسیر پرپیچ و خمی را از زمان به رسمیت شناختهشدن استقلال پاکستان توسط مصر در سال ۱۹۴۷ تاکنون پیموده است. در دوره جنگ سرد، اگرچه هر دو کشور اسلامی بودند، اما راهبردهای متفاوتی در پیش گرفتند. مصر به رهبری جمال عبدالناصر به نماد جنبش عدم تعهد تبدیل شد، درحالیکه پاکستان با پیوستن به پیمانهای نظامی منطقهای، در اردوگاه غرب جای گرفت. این تقابل راهبردی برای دههها مانع از شکلگیری همکاری عمیق بین دو کشور شد.
بااینحال، با پایان جنگ سرد و اولویت یافتن منافع اقتصادی و امنیت انرژی، فضای جدیدی برای بازتعریف روابط بر اساس منافع ملی و موقعیت سیاسی – جغرافیایی ایجاد شد. در دو دهه اخیر، ما شاهد تحول تدریجی در روابط دو کشور بودهایم. دیدارهای مقامات عالیرتبه دو کشور، امضای توافقنامههای مختلف همکاری و افزایش تبادلات اقتصادی نشاندهنده عزم دو طرف برای تقویت این رابطه است.
نکته حائز اهمیت این است که هر دو کشور دارای موقعیت راهبردی در مناطق خود هستند. مصر با کنترل کانال سوئز، دروازه ارتباطی شرق و غرب است و پاکستان با دسترسی به آبهای آزاد اقیانوس هند، میتواند نقش مهمی در تجارت منطقهای ایفا کند. این مکمل بودن جغرافیایی، پایه و اساس محکمی برای همکاریهای آتی فراهم کرده است.
ساختار همکاری نوین دو کشور
همکاری کنونی بر سهپایه اصلی و بههمپیوسته استوار شده است:
در رأس این همکاریها، محور دریایی – پشتیبانی قرار دارد که بلندپروازانهترین بخش این مشارکت است. برنامه اتصال کانال سوئز به بندر راهبردی گوادر، میتواند گذرگاه پیوستهای از مدیترانه تا اقیانوس هند ایجاد کند. این طرح نهتنها زمان و هزینه حملونقل بین اروپا و آسیا را کاهش میدهد، بلکه میتواند جایگزین راهبردی برای مسیرهای سنتی باشد.
اهمیت این طرح زمانی آشکار میشود که بدانیم سالانه بیش از ۲۰۰۰۰ کشتی از کانال سوئز عبور می کنند و حدود ۱۰ درصد از تجارت دریایی جهان از این مسیر انجام میشود. از سوی دیگر، بندر گوادر با موقعیت راهبردی خود در دریای عمان، میتواند به مرکز مهم تجاری در منطقه تبدیل شود. سرمایهگذاری مشترک در توسعه زیرساختهای این بندر و اتصال آن به شبکههای حملونقل زمینی، هوایی و دریایی، میتواند تحول عظیمی در تجارت منطقه ایجاد کند.
در این چارچوب، انتقال تجربیات ارزشمند مصر در مدیریت کانال سوئز به پاکستان برای توسعه زیرساختهای دریایی، عاملی تعیینکننده در موفقیت این طرح محسوب میشود. مصر با بیش از ۱۵۰ سال سابقه در مدیریت این آبراه بینالمللی، دارای دانش فنی و مدیریتی ارزشمندی است که میتواند در اختیار پاکستان قرار دهد.
همکاریهای اقتصادی – تجاری بهعنوان موتور محرک این رابطه عمل میکند. آمارها نشان میدهد توانایی صادرات پاکستان به مصر تا ۱.۱ میلیارد دلار در بخشهای نساجی، داروسازی و محصولات کشاورزی میباشد. از سوی دیگر، مصر میتواند بهعنوان دروازه ورود کالاهای پاکستانی به بازار بزرگ آفریقا عمل کند.
این همکاری اقتصادی میتواند به ایجاد زنجیره ارزش مشترک در حوزههای مختلف صنعتی و کشاورزی بینجامد. برای مثال، پاکستان میتواند از فناوری مصر در حوزه کشاورزی و مدیریت منابع آبی بهره ببرد، درحالیکه مصر میتواند از محصولات کشاورزی و نساجی پاکستان استفاده کند. همچنین همکاری در حوزه انرژی، بهویژه انرژیهای تجدیدپذیر، میتواند زمینهساز همکاریهای بلندمدت باشد.
همکاریهای امنیتی – دفاعی نیز بهعنوان پشتیبان راهبردی این مشارکت عمل میکند. نیروهای مسلح دو کشور دارای توانمندیهای مکملی هستند که میتواند زمینهساز همکاری در حوزههای آموزشی، تمرینات مشترک و حتی توسعه فناوریهای دفاعی شود. این بعد از همکاری، ثبات و امنیت لازم برای اجرای پروژههای بزرگ اقتصادی را فراهم میآورد. در سالهای اخیر، شاهد افزایش تبادلات نظامی بین دو کشور بودهایم. برگزاری رزمایشهای مشترک دریایی، تبادل اطلاعات امنیتی و همکاری در مبارزه با تروریسم از جمله زمینههای همکاری دو کشور بوده است. این همکاریها نهتنها امنیت پروژههای مشترک را تضمین میکند، بلکه به ثبات منطقهای نیز کمک مینماید.
پیامدهای اتحاد جدید
این اتحاد نوپا میتواند تحولات راهبردی مهمی در سطوح مختلف به همراه داشته باشد:
در سطح منطقهای، این همکاری میتواند به بازتعریف توازن قدرت در جهان اسلام بینجامد. باتوجهبه گزارشهای متعدد، مصر از این همکاری برای کاهش نفوذ جریان اخوانالمسلمین و حامیان منطقهای آن بهره میبرد. این محور میانهرو میتواند در مقابل دیگر محورهای منطقهای وزن بیشتری پیدا کند.
شکلگیری این محور همکاری میتواند تأثیرات مهمی بر معادلات منطقه داشته باشد. از یک سو، میتواند به تقویت جریانهای میانهرو در جهان اسلام بینجامد و از سوی دیگر، ممکن است باعث تغییر در اتحادهای سنتی منطقه شود. این تحول بهویژه در شرایطی اهمیت دارد که شاهد رقابت فزاینده بین قدرتهای منطقهای هستیم.
در سطح بینالمللی، ایجاد یک مسیر ترانزیتی رقابتی، جایگاه هر دو کشور را در زنجیره تأمین جهانی ارتقا میدهد. این امر بهویژه در شرایطی که تنشهای دریایی در مسیرهای سنتی افزایشیافته، از اهمیت راهبردی برخوردار است. همچنین این مشارکت میتواند بهعنوان الگویی موفق برای همکاری جنوب – جنوب مطرح شود و نشان دهد که کشورهای درحالتوسعه میتوانند بدون وابستگی به قدرتهای بزرگ، به همکاریهای سودمند دست یابند.
این همکاری میتواند الهامبخش دیگر کشورهای درحالتوسعه باشد که با استفاده از مزیتهای نسبی خود و ایجاد همکاریهای دوجانبه و چندجانبه، بتوانند جایگاه خود را در نظام بینالملل ارتقا دهند. همچنین نشان میدهد که کشورهای درحالتوسعه میتوانند باتکیهبر توانمندیهای خود، به بازیگران مؤثری در صحنه بینالمللی تبدیل شوند.
چشمانداز آینده و چالشهای پیشرو
اگرچه چشمانداز همکاری مصر و پاکستان امیدوارکننده به نظر میرسد، اما چالشهای مهمی در پیش است. نیاز به سرمایهگذاری کلان، مدیریت پیچیدگیهای فنی پروژههای بزرگ زیرساختی، و مانور در میان رقابتهای پیچیده منطقهای از جمله این چالشها محسوب میشوند.
یکی از مهمترین چالشها، تأمین مالی پروژههای بزرگ زیرساختی است. برآورد میشود که تنها برای توسعه زیرساختهای بندر گوادر و اتصال آن به کانال سوئز، میلیاردها دلار سرمایهگذاری نیاز باشد. جذب این میزان سرمایهگذاری، خصوصاً در شرایط ناپایدار اقتصاد جهانی، کار دشواری است.
چالش دیگر، مدیریت رقابتهای قدرتهای بزرگ در منطقه است. آمریکا، چین و روسیه هر کدام منافع راهبردی در منطقه دارند و ممکن است با شکلگیری این محور همکاری جدید، واکنشهای متفاوتی نشان دهند. همچنین، رقابت سنتی عربستان سعودی و ایران نیز میتواند بر این همکاری تأثیر بگذارد.
مسئله ثبات سیاسی داخلی دو کشور نیز از دیگر چالشهای پیشرو است. تغییر دولتها و نوسان در سیاستهای خارجی میتواند تداوم و ثبات این همکاری را تحتتأثیر قرار دهد؛ بنابراین، نهادینهکردن این همکاریها و ایجاد چارچوبهای نهادی مستحکم برای تضمین تداوم آن، ضروری به نظر میرسد.
نتیجهگیری
همکاری مصر و پاکستان در آبراه سوئز، دریچهای بهسوی آیندهای است که در آن، جغرافیا نه یک محدودیت که یک فرصت راهبردی تعریف میشود. این همکاری نشان میدهد که کشورهای دارای تمدن کهن میتوانند با بهرهگیری از هوشمندی راهبردی و سرمایهگذاری روی مزیتهای نسبی خود، نقش نوینی در معماری نظم بینالمللی ایفا کنند.
موفقیت این پروژه نهتنها میتواند رونق اقتصادی برای دو ملت به ارمغان آورد، بلکه قادر است نقشه سیاسی – جغرافیایی منطقه را برای دهههای آینده ترسیم کند. آینده نشان خواهد داد که این “جاده ابریشم دریایی” نوین تا چه اندازه میتواند در تغییر معادلات منطقهای تأثیرگذار باشد.
در نهایت، باید توجه داشت که این همکاری میتواند الگویی برای دیگر کشورهای منطقه باشد که چگونه میتوانند با عبور از اختلافات تاریخی و مذهبی، بر اساس منافع مشترک و موقعیت جغرافیایی، به همکاریهای سودمند دست یابند. این شاید مهمترین درس این همکاری برای کل منطقه باشد.








