به گزارش جماران، فارن افرز در نوشتاری تفصیلی به سراغ چند و چون دور جدیدی از نشست سران بریکس در روسیه رفته و می نویسد: در اواخر اکتبر، گروهی از کشورهای موسوم به بریکس برای اجلاس سالانه خود در شهر کازان روسیه تشکیل جلسه خواهند داد. این نشست قرار است یک لحظه پیروزی برای میزبان آن، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه باشد، که ریاست این گردهمایی یک بلوک رو به رشد را حتی در حالی که جنگ وحشیانه خود را در اوکراین پیش می برد، بر عهده خواهد داشت.
نام اختصاری این گروه از پنج عضو اول آن – برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی – گرفته شده است، اما اکنون به مصر، اتیوپی، ایران و امارات متحده عربی هم مجوز حضور در آن داده شده است. عربستان سعودی نیز در فعالیت های این گروه مشارکت دارد، اما به طور رسمی به آن ملحق نشده است. در سالهای آینده، بریکس احتمالاً بیشتر گسترش خواهد یافت، تاکنون بیش از ۴۰ کشور از جمله قدرتهای نوظهوری مانند اندونزی ، برای پیوستن به آن ابراز علاقه کردهاند.
پوتین میتواند ادعا کند که علیرغم تلاشهای غرب برای منزوی کردن روسیه پس از تهاجم همه جانبه این کشور به اوکراین، کشورش نه تنها از یک انزوای بینالمللی دور است، بلکه اکنون عضوی محوری از گروهی پویا است که نظم بین المللی را شکل خواهد داد. آینده این پیام پوتین نه صرفاً یک موضع گیری توخالی است و نه گواهی بر دیپلماسی ماهرانه کرملین با کشورهای غیرغربی یا تعامل منافع شخصی و عملگرایانه آن کشورها با روسیه.
از آنجایی که ایالات متحده و متحدانش کمتر قادر به شکل دادن به نظم جهانی به صورت یکجانبه هستند، بسیاری از کشورها به دنبال تقویت استقلال خود با استفاده از مراکز قدرت جایگزین هستند. این کشورها در نتیجه ناتوانی یا عدم تمایل به پیوستن به باشگاه های انحصاری ایالات متحده و شرکای کوچکتر آن، مانند G-7 یا بلوک های نظامی تحت رهبری ایالات متحده، یا ناامیدی از موسسات مالی جهانی تحت حمایت ایالات متحده، مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، مشتاق هستند گزینه های خود را گسترش دهند و با ابتکارات و سازمان های غیر آمریکایی ارتباط برقرار کنند. بریکس در میان چنین ابتکاراتی به عنوان مهم ترین، مرتبط ترین و بالقوه تأثیرگذارترین است.
بریکس، آغازی نه چندان امیدوار کننده
از زمان تأسیس این گروه، ۱۵ سال پیش، بسیاری از تحلیلگران غربی نابودی آن را پیش بینی کرده اند. اعضای آن با یکدیگر بسیار متفاوت بودند، اغلب بر سر مسائل مختلف با هم اختلاف داشتند و در سراسر جهان پراکنده بودند و به سختی دستور العمل برای مشارکت معنادار وجود داشته است. اما بریکس دوام آورده است. حتی پس از زلزله ژئوپلیتیک جهانی که توسط حمله روسیه به اوکراین و تشدید تنشها بین چین و ایالات متحده در سالهای اخیر به وجود آمد، علاقه به پیوستن به بریکس افزایش یافته و بسیاری از کشورهای در حال توسعه این گروه را وسیلهای مفید برای عبور از سالها میدانند.
اما علیرغم جذابیت بیشمار ، این باشگاه یا بلوک بریکس باید با یک شکاف داخلی دست و پنجه نرم کند. برخی از اعضای آن، از جمله چین و روسیه، می خواهند این گروه را در مقابل غرب و نظم جهانی ساخته شده توسط ایالات متحده قرار دهند.
اضافه شدن ایران، یک دشمن سرسخت ایالات متحده، تنها این احساس را عمیق تر می کند که این گروه اکنون در یک طرف یک نبرد ژئوپلیتیکی بزرگتر صف آرایی کرده است. سایر اعضا، به ویژه برزیل و هند، این جاه طلبی را ندارند. در عوض، آنها می خواهند از بریکس برای دموکراتیک کردن و تشویق اصلاح نظم موجود استفاده کنند و به هدایت جهان از تک قطبی محو دوران پس از جنگ سرد به سمت چند قطبی واقعی تر که در آن کشورها می توانند بین ایالات متحده و چین هدایت شوند، استفاده کنند.
نشست سران بریکس در کازان به دنبال سال ها تلاش دیپلماتیک کرملین برای تبدیل یک ایده خام کار گروهی به یک سازمان جهانی فعال برگزار می شود. در سال ۲۰۰۶، روسیه اولین نشست وزرای خارجه بریکس را در نیویورک در جریان مجمع عمومی سازمان ملل تشکیل داد. در ژوئن ۲۰۰۹، دیمیتری مدودف، رئیس جمهور وقت روسیه، میزبان رهبران برزیل، چین و هند برای یک اجلاس افتتاحیه در یکاترینبورگ بود. در سال ۲۰۱۰، آفریقای جنوبی به این گروه اضافه شد و نام اختصاری را که امروزه شناخته می شود تکمیل کرد.
جایگزینی که جای خود را باز می کند
پانزده سال پیش، بحران مالی جهانی که در ایالات متحده آغاز شد، علاقه به گروه بریکس را برانگیخت. ناکامی ابزارها و ابتکارهای آمریکایی در جلوگیری از بحران و بی توجهی به رشد چشمگیر چین در شرایطی که اقتصادهای غربی با مشکل مواجه بودند، درخواستهایی را برای توزیع مجدد قدرت و مسئولیت اقتصادی جهانی از غرب به جهان در حال توسعه برانگیخت. بریکس بهترین بلوک و باشگاهی بود که می توانست نمادی از این تمایل باشد. با این حال، در آن زمان، مسکو و شرکای آن تا حد زیادی برای بهبود نظم موجود تلاش کردند و نه قدرتمندسازی بریکس. در سال ۲۰۱۴ بانک توسعه جدید (NDB) را به منظور تکمیل موسسات بین المللی موجود و ایجاد شبکه ایمن مالی که در صورت مواجهه هر یک از اعضای آن با مشکلات کوتاه مدت نقدینگی ارائه می دهد، معرفی کردند. در آن مرحله شکل گیری این بانک اقدامی برای مکمل سازی برای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بود و نه رقیب تراشی برای آن.
روسیه پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴، جنگ در شرق اوکراین و تحریم های هماهنگ غرب علیه روسیه پس از آن، متوجه ارزشمند بودن بریکس شد. روسیه میزبانی اجلاس بریکس را در سال ۲۰۱۵ میزبانی کرد تا نشان دهد که نه تنها تبدیل به کشوری منزوی نشده بلکه می تواند به عنوان جایگزینی برای G-7 – G-8 سابق، که روسیه به تازگی از آن بیرون رانده شده بود، عمل کند. احساس کرملین مبنی بر اینکه بریکس می تواند پناهگاهی در برابر هژمونی سلطه جویانه ایالات متحده باشد، از زمان تهاجم سال ۲۰۲۲ به اوکراین بیشتر شده است.
روابط روسیه با دیگر اعضای بریکس، چین و هند، به کرملین این امکان را داده که از کمپین تحریم های غرب عبور کند. اما تحریمهای آمریکا علیه روسیه همچنان بر کشورهایی تأثیر میگذارد که قصد ندارند کرملین را به خاطر جنگ در اوکراین مجازات کنند. به عنوان مثال، فشار ایالات متحده بسیاری از بانک های چینی را مجبور کرد تا به تراکنش با همتایان روسی خود در سال جاری پایان دهند و در نتیجه طرح های پرداخت را مختل کرده و هزینه تراکنش را برای واردکنندگان روسی افزایش دهند. مسکو متوجه شد که ابزار واشنگتن نه تنها بر پرداختها به دلار آمریکا بلکه حتی بر پرداختهای یوان چین نیز تأثیر میگذارد. این محدودیتهای تنبیهی در مورد بانک توسعه جدید نیز اعمال میشود، که روسیه امیدوار بود به عنوان منبعی برای تامین مالی آن عمل کند، زیرا تحریمهای غرب راههای دیگر را بسته است.
بریکس، سلاح جدید روسیه
با وجود این پیچیدگیها، بریکس هنوز نقش مهمی در استراتژی بزرگ روسیه دارد. قبل از فوریه ۲۰۲۲، مسکو به نظم چند قطبی امیدوار بود که در آن روسیه بتواند روابط خود را با دو کشور قدرتمند چین و ایالات متحده متعادل کند. جنگ در اوکراین بقایای عمل گرایی در سیاست خارجی کرملین را در هم شکسته است. از آنجایی که پوتین جنگ را بخشی از رویارویی گستردهتر با غرب میداند، اکنون به دنبال تضعیف مواضع ایالات متحده در هر جایی از جمله با تضعیف جنبههای مختلف نهادهای فعلی جهانی و کمک به تقویت چالش چین در برابر هژمونی ایالات متحده است.
این رویکرد را میتوان در زمینههای مختلفی مشاهده کرد، از جمله اشتراک روسیه در فناوری پیشرفته نظامی با چین، ایران و کره شمالی. تلاش برای از بین بردن رژیم تحریم های سازمان ملل علیه پیونگ یانگ و ترویج طرح های پرداختی که می توانند ابزارهای تحت کنترل غرب را دور بزنند. پوتین دستور کار بریکس را در اظهارات ماه ژوئیه به عنوان بخشی از فرایندی برای سرنگونی استعمار کلاسیک و نظم تحت رهبری ایالات متحده خلاصه کرد و خواستار پایان دادن به انحصار واشنگتن در تعیین قوانین جهانی شد.
پوتین در این مبارزه علیه «انحصار» غربی، مهمترین کارزار را تلاش برای تضعیف سلطه دلار بر معاملات مالی بینالمللی دانست. این تمرکز نتیجه مستقیم تجربه روسیه از تحریم های غرب است. روسیه امیدوار است که بتواند یک سیستم پرداخت واقعاً ضد تحریم و زیرساخت مالی از طریق بریکس ایجاد کند که همه کشورهای عضو در آن مشارکت دارند. ایالات متحده ممکن است بتواند شرکای روسیه را یکی یکی تحت فشار قرار دهد، اما اگر این کشورها به سیستم جایگزینی بپیوندند که شرکای مهم ایالات متحده مانند برزیل، هند و عربستان سعودی را در خود جای دهد، این کار بسیار سخت تر یا حتی غیرممکن خواهد بود. تصمیم NDB برای تعلیق پروژهها در روسیه به عنوان یک یادآوری قوی بود که بریکس باید برای کاهش آسیبپذیری اعضای خود در برابر تحریمهای غرب بیشتر تکامل یابد.
پای چین هم در میان است
روسیه ممکن است بازیگر خط مقدم و خشمگین تلاش برای استفاده از بریکس برای ایجاد جایگزینی برای نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده باشد، اما چین نیروی محرکه واقعی توسعه این گروه است. در طول بحران مالی جهانی ۲۰۰۸-۲۰۱۰، پکن در تمایل مسکو برای تقویت بریکس مشارکت داشت. چین می خواست خود را به عنوان بخشی از یک گروه پویا از کشورهای در حال توسعه قرار دهد که به دنبال ایجاد تعادل تدریجی در نهادهای جهانی بودند تا تغییرات در قدرت اقتصادی و فناوری را عادلانه تر منعکس کنند. با این حال، در دوران ریاست جمهوری هو جین تائو، پکن تمایلی به ادعای رهبری این گروه نداشت و با چراغ خاموش و از دور کار را پپیش می برد.
بعد از اینکه شی جین پینگ در سال ۲۰۱۲ به رهبر اصلی چین تبدیل شد، اوضاع شروع به تغییر کرد. در سال ۲۰۱۳، پکن پروژه بلندپروازانه ای را ساخت که به ابتکار کمربند و جاده تبدیل شد، یک برنامه سرمایه گذاری زیرساختی جهانی. تقریباً در همان زمان، چین به راهاندازی موسسات مالی منطقهای کمک کرد که در آنها نفوذ قوی داشت: ابتدا بانک توسعه ملی در سال ۲۰۱۴ و سپس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی که در سال ۲۰۱۶ تأسیس شد. بانک خلق چین نیز بینالمللی کردن یوان با هدف گسترش استفاده از پول چین در تسویه حساب های تجاری، گسترش سوآپ پول ملی با سایر بانک های مرکزی برای افزایش نقدینگی جهانی یوان و لابی برای گنجاندن یوان در سبد ویژه صندوق بین المللی پول را دنبال کرد.
بریکس از طریق ابتکارات برای استفاده از ارزهای محلی در تجارت دوجانبه و از طریق تلاش برای ایجاد مجموعه ای از ارزهای ذخیره ملی، نقش مهمی در ایجاد نهادهای چندجانبه ایفا می کند که نفوذ چین را در نظم جهانی فعلی افزایش می دهد.
با کاهش شدید روابط ایالات متحده و چین در دهه گذشته، سیاست خارجی پکن رادیکال تر شده است. رهبران چین متقاعد شده اند که ایالات متحده به میل خود اجازه نخواهد داد چین به قدرت مسلط در آسیا تبدیل شود، چه رسد به شراکت در رهبری جهانی با پکن. چین معتقد است که ایالات متحده از اتحادها و نهادهایی که نظم جهانی کنونی را تشکیل میدهند برای محدود کردن ظهور چین استفاده میکند. در پاسخ، پکن پروژه هایی مانند ابتکار امنیت جهانی شی، ابتکار توسعه جهانی و ابتکار تمدن جهانی را آغاز کرده است که همگی حق غرب در تعریف یکجانبه قوانین جهانی را به چالش می کشند و به دنبال تضعیف مفهوم ارزش های جهانی در زمینه هایی مانند حقوق بشر هستند. این ابتکارات به تمایل چین برای ایجاد نظمی متفاوت به جای اصلاح نظم فعلی اشاره دارد.
انگیزه مشترک چین و روسیه برای ابزارسازی از بریکس
چین و روسیه اکنون جاهطلبیهای مشابهی برای بریکس دارند. هر دو می خواهند ایالات متحده را به عنوان هژمون جهانی از سلطنت خلع کنند و برای این منظور، به دنبال ایجاد بسترهای مالی و فناوری جایگزین در برابر فشار ایالات متحده هستند. به نظر می رسد تعمیق چندجانبه شدن از طریق بریکس بهترین راه رو به جلو باشد. مانند پوتین، شی این تلاش را کاملا اخلاقی و اصولی می داند و در اجلاس بریکس در سال ۲۰۲۳ گفت: «ما اصول را مبادله نمیکنیم، تسلیم فشار خارجی نمیشویم، یا به عنوان دست نشانده دیگران عمل نمیکنیم. قواعد بینالمللی باید توسط همه کشورها بر اساس اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد نوشته و مورد حمایت قرار گیرد، نه اینکه توسط آنهایی که بلندترین صدا را دارند دیکته شوند.»
چین با حمایت روسیه تلاش هایی را برای اضافه کردن اعضای جدید به بریکس رهبری کرده است. پکن از رویکرد حداکثری حمایت میکرد و تلاش میکرد تا جایی که ممکن است در بسیاری از کشورها ردی به جا بگذارد. چین می خواهد رهبر یک بلوک قوی و قابل توجه باشد. مذاکرات طولانی پشت درهای بسته، فهرست اعضای جدید را به ۶ نفر کاهش داد، که پس از آن که آرژانتین تعهد خود را برای پیوستن پس از پیروزی خاویر مایلی آزادیخواه در انتخابات ریاست جمهوری پاییز گذشته، زیر پا گذاشت، به ۵ نفر رسید.
نشست کازان اولین نشست بریکس با حضور اعضای جدید خواهد بود. اما فشار تهاجمی پکن برای گسترش این گروه و گسترش نقش خود در صحنه بین المللی هزینه دارد. همه کشورهای داخل بلوک بریکس برنامه ضدغربی شی و پوتین را ندارند.
جستجو برای ایستادن در میانه میدان
شکاف در میان اعضای موسس این بلوک آشکار است. چین و روسیه ممکن است در یک صفحه باشند، اما برزیل و هند تا حد زیادی متعهد به دنبال کردن اصلاحات حکمرانی جهانی بدون تلاش برای حمله به سیستم بینالمللی آنگونه که در حال حاضر ساخته شده است، باقی میمانند. تصمیم گیرندگان در برازیلیا و دهلی نو مایلند موضعی غیرمتعهد اتخاذ کنند و حد وسطی بین غرب از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر بیابند. هم برزیل و هم هند در مورد جنگ در اوکراین تا حد زیادی روی خط وسط میدان نشستهاند و تمایلی به حمایت از تلاشهای غرب برای منزوی کردن روسیه ندارند، اما به همان اندازه تمایلی به جانبداری صریح از مسکو ندارند و تشخیص میدهند که این تهاجم به منزله نقض آشکار قوانین بینالمللی است. هر دو کشور از تبعات اقتصادی ناشی از تحریم های غرب علیه روسیه از لحاظ اقتصادی منتفع شده اند. برزیل کودهای روسی را با تخفیف خریداری می کند و سال گذشته یکی از بزرگترین خریداران گازوئیل روسیه بود. هند نیز کالاهای انرژی روسیه را با تخفیف خریداری می کند. اما هیچ یک از این دو کشور تمایلی به قطع روابط با غرب یا تسلیم شدن به یک بلوک ضدغربی ندارند.
بنابراین برزیل و هند نسبت به جهت گیری های تند و تیز تر در بریکس محتاط هستند. هر دو در ابتدا با فشار چین برای گسترش گروه مخالف بودند، که پکن برای اولین بار در سال ۲۰۱۷ تحت عنوان بریکس پلاس پیشنهاد کرد. برزیل و هند علاقه مند به حفظ انحصاری باشگاه بودند، زیرا نگران بودند که اضافه کردن اعضای بیشتر به بلوک نفوذ آنها را در آن کمرنگ کند. در سال ۲۰۲۳، چین کارزار دیپلماتیک خود را افزایش داد و برزیل و هند را تحت فشار قرار داد تا از توسعه بلوک حمایت کنند. هند که مشتاق حفظ جایگاه خود در جنوب جهانی بود، مخالفت خود را کنار گذاشت و برزیل چاره ای جز همراهی با افزایش تعداد اعضا باقی نگذاشت. برزیل علیه افزودن هر کشوری که مواضع آشکار ضدغربی دارد لابی کرد، تلاشی که وقتی ایران به عنوان یکی از اعضای جدید آن سال اعلام شد، شکست خورد.
این تحولات نگرانی هایی را در برزیل ایجاد کرده است که عضویت در بریکس ممکن است استراتژی عدم تعهد آن را پیچیده کند. در حال حاضر، اجماع گسترده مبنی بر اینکه عضویت مزایای قابل توجهی ایجاد می کند، همچنان پابرجاست. برزیل از فرصت تعمیق روابط با سایر کشورهای عضو بریکس و اهرمی که برای مذاکرات با واشنگتن و بروکسل به ارمغان می آورد، خرسند است. عضویت در بریکس همچنین به کشورهایی مانند برزیل و آفریقای جنوبی که بوروکراسی آنها دانش محدودی در مورد جهان غیرغربی داشت کمک کرد تا خود را با نظم چندقطبی تطبیق دهند.
با وجود اختلاف فزاینده بین اردوگاه صراحتا ضد غربی در بریکس و اردوگاه غیرمتعهد، همه اعضا همچنان بر روی تعدادی از مسائل اساسی توافق دارند که توضیح می دهد چرا این گروه برای اعضای آن حیاتی شده است. از نظر اکثر کشورهای این گروه، جهان از تک قطبی تحت رهبری ایالات متحده به چند قطبی در حال حرکت است، به طوری که ژئوپلیتیک اکنون با رقابت بین چندین مرکز قدرت تعریف می شود. گروهبندی بریکس، علیرغم تنشهای داخلیاش، همچنان یک پلتفرم کلیدی برای شکلدهی فعالانه این فرآیند است. در واقع، از نظر سراسر پایتختهای جنوب جهانی، چندقطبی امنترین راه برای محدود کردن قدرت هژمونیک است که بدون مهار، تهدیدی برای قوانین و هنجارهای بینالمللی و ثبات جهانی است. سیاستگذاران غربی اغلب این توافقنامه پایه در میان کشورهای بریکس و نقشی را که در متعهد نگه داشتن همه اعضا به این گروه از زمان پیدایش آن ایفا کرده، نادیده می گیرند.
این دیدگاه مشترک همچنین توضیح می دهد که چرا بسیاری از کشورهای در حال توسعه چشم به چند قطبی شدن بیشتر در نظم جهانی دارند و به برتری بلامنازع واشنگتن یا غرب علاقه ندارند. برای بسیاری از کشورها، پیوستن به بریکس یک پیشنهاد جدی جذاب است. چین و روسیه به نوبه خود از تعداد زیادی از کشورهایی که برای پیوستن به آن ابراز علاقه کرده اند، از جمله الجزایر، کلمبیا و مالزی استقبال می کنند.
با این حال، هر کشوری که به بریکس میپیوندد باید با یک سوال کلیدی دست و پنجه نرم کند: آنها در کدام طرف هستند؟ آیا آنها با برزیل، هند و سایر غیرمتعهدها یا با جناح ضدغربی به رهبری چین و روسیه متحد خواهند شد؟ ایران اردوگاه ضد غربی را تقویت خواهد کرد. اما اکثر کشورهای دیگر احتمالاً پیوستن به بریکس را راهی برای تقویت روابط خود با چین و سایر کشورهای جنوب جهانی بدون کاهش سطح روابط خود با غرب می دانند.
عربستان سعودی نمونه بارز آن است. در حالی که ریاض متحد کلیدی واشنگتن است، به دنبال تعمیق روابط با پکن بوده و در مناطقی که عربستان سعودی به طور سنتی هیچ نقشی در آن ها نداشته است، مانند آمریکای لاتین و کارائیب، روابط دیپلماتیک بی سابقه ای را آغاز کرده است. دولتهای آمریکای لاتین این ابتکارات را با همین منطق پذیرفتهاند: در جهانی بیثباتی که به شدت به سمت چندقطبی پیش میرود، بهتر است استراتژیهای اقتصادی و دیپلماتیک خود را متنوع کنند.
ترک در دیوار
در غرب، برخی از منتقدان بریکس این بلوک را به عنوان یک نهاد رنگارنگ که شایسته توجه جدی نیست، رد می کنند. برخی دیگر معتقدند که این یک تهدید مستقیم برای نظم جهانی است. هر دو دیدگاه فاقد تفاوتهای ظریف هستند: ظهور بریکس بهعنوان یک گروه سیاسی نشاندهنده نارضایتیهای واقعی نسبت به نابرابریهای نظم تحت رهبری ایالات متحده است و نمیتوان آن را به سادگی کنار گذاشت. اما به دلیل تغییر در استراتژی بزرگ چین و روسیه، اختلافات درون گروه نیز در حال افزایش است و گسترش اخیر احتمالاً انسجام آن را تضعیف خواهد کرد.
در حال حاضر، چین و روسیه در بحث داخلی درباره شکل دادن به آینده بریکس دست بالا را دارند. اما ممکن است همیشه اینطور نباشد. درست است که قدرت در باشگاه به طور مساوی توزیع نمی شود و اقتصاد چین بزرگتر از مجموع همه اعضای موسس دیگر است اما این بدان معنا نیست که سایر اعضا نمی توانند در برابر تبدیل این گروه به یک بلوک به رهبری پکن مقاومت کنند.
برزیل و هند سالها در پشت صحنه تلاش کردهاند تا زبان قاطعتر روسیه در بیانیههای اجلاس سران را کاهش دهند و چین نیز متوجه خواهد شد که نمیتواند نفوذ تعدیلکننده آنها را نادیده بگیرد. به عنوان مثال، رئیس جمهور برزیل به صراحت چارچوب بریکس را به عنوان نقطه مقابل G-7 رد می کند و اغلب می گوید که این گروه “علیه هیچ کس” نیست. آرویند سوبرامانیان، مشاور ارشد سابق اقتصادی دولت هند، اخیراً از دهلی نو خواسته است تا از این گروه خارج شود، زیرا از نظر او، گسترش آن مساوی است با محاصره توسط پکن و دستور کار آن. اما برزیل یا هند هنوز اهرم قابل توجهی در بریکس دارند: خروج آنها به شدت کل این سازمان را تضعیف می کند، به گونه ای که به نفع چین یا روسیه نیست.
این گروه باید این تنش ها و تضادها را در سال های آینده مدیریت کند. شکافهای بریکس احتمالاً رشد خواهند کرد، اما بعید است که منجر به فروپاشی آن شوند. برای اطمینان، این گروه می تواند با فشارهای بسیار واقعی روبرو شود. رقابت فناوری بین چین و ایالات متحده ممکن است به برپایی یک پرده آهنی دیجیتال و ظهور دو حوزه فناوری جداگانه و ناسازگار منجر شود که نردهنشینی را چالشبرانگیزتر میکند. یافتن مخرج مشترک در این گروه، به ویژه در مورد مسائل حساس ژئوپلیتیکی مانند جنگ در اوکراین، دشوارتر خواهد شد. این تفاوتها ممکن است باعث شود که این بلوک در صحنه بینالمللی کمتر نفوذ کند، حتی در شرایطی که تلاشهای آن برای پیشبرد ارزهای جایگزین به جای دلار آمریکا تقویت میشود.
برای ایالات متحده و دیگر قدرتهای غربی، پویاییهای درون بریکس بر ضرورت جدی گرفتن این گروهبندی و نارضایتی اساسی از نظم فعلی تأکید میکند. قدرتهای غربی باید روی بدتر نکردن اوضاع تمرکز کنند، مثلاً با تلاش برای ترساندن قدرتهای میانی از پیوستن به بریکس.