آندری کورتونف، مدیرکل شورای امور بینالملل روسیه
ایراس – غرب جمعی با آمادگی بیشتری نسبت به رویدادهای سال ۲۰۱۴ به بحران سال ۲۰۲۲ نزدیک شد. تفاوت این است که الحاق کریمه هشت سال پیش سریع و غیرمنتظره بود، در حالی که عملیات نظامی فعلی روسیه چندین ماه مورد بحث قرار گرفت.
علاوه بر این، در طول هشت سال گذشته، غرب تجربه قابل توجهی هم در اجرای گستردهترین طیف تحریمهای اقتصادی و سیاسی و هم در توسعه مکانیسمهایی برای هماهنگ کردن سیاست تحریمی هر یک از کشورها اندوخته است. با این حال، چالشی که امروز کرملین برای غرب ایجاد کرده، اساسیتر و گستردهتر از الحاق کریمه است. بنابراین، پاسخ به کرملین باید قاطعانه تر و تاثیرگذارتر شود.
حداقل دو «خط قرمز» وجود دارد که غرب در حال حاضر قادر به عبور از آنها نیست.
- اولاً، مجازات مسکو با کمک نیروی نظامی غیرممکن است، با توجه به این واقعیت که روسیه همچنان یک ابرقدرت هسته ای است و هرگونه درگیری نظامی با آن مملو از تشدید درگیری هستهای جهانی است. و حتی یک جنگ متعارف با روسیه در مرکز اروپا تهدیدی برای خسارات کاملاً غیر قابل قبول برای غرب است.
- ثانیاً، عملاً غیرممکن است که مسکو را به سرعت از نظر اقتصادی منزوی کرد و تمام روابط تجاری و سرمایه گذاری آن را با جهان خارج قطع کرد. بازارهای مالی به رویدادهای جاری بسیار عصبی واکنش نشان دادند. نقش روسیه در برخی از بازارهای مهم، مانند بازارهای انرژی، برای صادرات روسیه بسیار زیاد است و نمیتوان به سرعت با منابع دیگر جایگزین شود. قطع ارتباط روسیه از سیستم پرداخت بین المللی سوئیفت خطرات قابل توجهی را برای ثبات سیستم مالی جهانی ایجاد می کند. انزوای کامل یکباره مسکو پیامدهای منفی بسیاری را به همراه دارد و اقتصاد جهانی را به سمت رکودی جدید فرو میبرد.
سایر معیارهای فشار در محدوده ممکن باقی می مانند. تحریمهای فردی و نهادی، محدود کردن روابط علمی، فنی، آموزشی و بشردوستانه، حذف مسکو از سازمانهای چندجانبه، محکومیت روسیه از تریبون سازمان ملل و سایر مراکز بینالمللی، رد تماسهای سیاسی در سطوح بالا، تحریم رویدادهای برگزار شده در قلمرو روسیه – این لیست را می توان تا بی نهایت ادامه داد.
البته چنین اقداماتی آسیب قابل توجهی به حوزههای همکاری روسیه و غرب وارد میکند، اما بعید است که خطرات فوری برای ثبات سیاسی ایجاد کند یا اصلاحاتی در سیاست خارجی روسیه در جهت مورد نظر غرب داشته باشد.
بنابراین، میتوان فرض کرد که در کنار تحریمهای نمایشی و سریع در آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا، به زودی کار برای پاک کردن «خطهای قرمز» فوقالذکر به هر طریقی حتی اگر نه بلافاصله، در عرض چند سال یا حتی چند دهه آغاز شود.
در حوزه نظامی، وظیفه استفاده کامل از مزیت تکنولوژیک غرب به منظور کاهش ارزش پتانسیل نظامی روسیه، اعم از هسته ای و متعارف، در طول زمان خواهد بود. به عنوان مثال، این امر می تواند با افزایش چشمگیر سرمایه گذاری در سیستمهای دفاع موشکی آینده نگر، جنگ سایبری، سلاحهای فضایی و سلاحهای متعارف با دقت بالا محقق شود.
ظاهراً در حوزه اقتصادی، کار بر روی جابجایی تدریجی اما مداوم روسیه از بازارهای استراتژیک، در درجه اول از بازارهای انرژی و بالاتر از همه، در اروپا آغاز خواهد شد. رها شدن اجتناب ناپذیر نورد استریم ۲ تنها اولین گام در این مسیر است.
پاک کردن «خط قرمزها» کاری کند و پرهزینه و مستلزم تلاشهای بلندمدت و هدفمند غرب جمعی، تخصیص منابع مالی بسیار قابل توجه، بسیج سیاسی جمعیت، ایجاد مکانیسمهای جدید برای هماهنگی چندجانبه و مواردی از این دست است.
مقیاس تلاش مورد نیاز کاملاً قابل مقایسه با مقیاس وظایفی است که غرب در سالهای اولیه جنگ سرد در اواسط قرن گذشته برای خود تعیین کرد. به احتمال زیاد، امیدهای اصلی به برتری قاطع اقتصادی، مالی، علمی و فنی غرب در برابر روسیه بسته شده است.
پس مسکو که چنین چالش جسورانه ای را به غرب تحمیل کرده روی چه چیزی حساب می کند؟ بدیهی است که جهان غرب دیگر به اندازه سه ربع قرن پیش قوی و با انگیزه نیست. برداشت مسکو از این واقعیت نشأت میگیرد که توازن کلی قدرت در سیاست و اقتصاد جهانی به نفع غرب در حال تغییر نیست و بنابراین مخالفان روسیه در قرن بیست و یکم نمیتوانند پیروزی در جنگ سرد قرن بیستم را تکرار کنند.
با این حال، این موضوع به این معنا نیست که مراکز اصلی قدرت غیرغربی در دنیای مدرن آماده حفظ بی طرفی خیرخواهانه نسبت به مسکو در این درگیری طولانی مدت باشند. و این میتواند به مشکل بزرگ دیگری برای روسیه تبدیل شود و این کشور را از نظر استراتژیک تنها بگذارد.