آندره کورتونف، مدیر کل شورای امور بینالملل روسیه
اولاً، برای ایجاد یک مشارکت استراتژیک، کشورها باید طیف گستردهای از منافع مشترک بلند مدت را داشته باشند – منافعی که به شرایط سیاسی فعلی و اقدامات شخص ثالث بستگی ندارد. داشتن یک دشمن مشترک یا تجربه مشکلات مشابه سیاست خارجی برای یک همکاری استراتژیک کافی نیست. مشکلات سیاست خارجی میآیند و میروند و یک دشمن یک باره میتواند در آینده به راحتی متحد شود.
ثانیاً، دو طرف باید اهداف مهم استراتژیک را دنبال کنند، که فقط با تلاشهای مداوم مشترک میتوانند به آنها برسند. این همان چیزی است که مشارکت استراتژیک را از اتحاد تاکتیکی متمایز میکند. در سیاست جهانی امروز، تعداد زیادی اتحاد تاکتیکی وجود دارد، اما همکاریهای واقعاً استراتژیک نادر است.
سوم، برای کارکرد یک مشارکت استراتژیک، دو طرف به یک چارچوب قانونی و نظارتی مناسب برای تعامل خود و همچنین مکانیزمهای موثر برای همکاری در زمینههای مختلف نیاز دارند. اعلامیههای سیاسی تهیه شده در اجلاسها یا جلسات وزیران شرط لازم، اما کافی برای ظهور یک مشارکت استراتژیک نیست.
چهارم، یک مشارکت استراتژیک به معنای اعتماد بالای رهبران سیاسی کشورهای درگیر در مشارکت و سطح بالایی از محبت، درک و اعتماد متقابل دو جامعه است. بدون حمایت گسترده مردم از هر دو طرف، حتی گرمترین دوستی بین رهبران ملی، حتی تعامل مداوم بین دستگاههای دیوانسالاری دو کشور برای اطمینان از روابط پایدار کافی نیست.
آیا ما در روابط روسیه و ایران این پیش شرطها را داریم؟ متاسفانه نه. در بهترین حالت، میتوانیم استدلال کنیم که دو طرف مقدمات اولیه را برای ظهور یک مشارکت استراتژیک در مقطعی از آینده انجام دادهاند.
برای شروع منافع مشترک را در نظر بگیرید. در روسیه، بر منافع مشترک دو کشور در خنثی کردن سیاستهای سلطه جویانه ایالات متحده در جهان و به طور خاص در خاورمیانه تأکید میکنند. آنها همچنین خاطر نشان میکنند که روسیه و ایران در مناطق مشترک خود – از افغانستان تا سوریه با چالشهای مشترک رادیکالیسم سیاسی و افراط گرایی روبرو هستند. یعنی، روسها اولویت خود را به مسائل امنیتی و ژئوپلیتیک میدهند.
روسیه و ایران به طور مستقیم یا غیرمستقیم در بازارهای جهانی هیدروکربن به رقابت میپردازند. مسکو و تهران احتمالاً در مورد بسیاری از مسائل منطقهای، حتی در سوریه، نمیتوانند مواضع یکسانی داشته باشند. ایران یک کشور شیعه است، در حالی که اکثر مسلمانان روسیه مسلمان سنی هستند. هیچ یک از این اختلافات و اختلافات دیگر در منافع سازش ناپذیر به نظر نمیرسد، اما نشان میدهد که تعادل منافع مشترک، همپوشانی و واگرایی بین روسیه و ایران بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که برای کسانی که عاشق سازههای ساده ژئوپلیتیکی هستند، به نظر میرسد. نادیده گرفتن این پیچیدگی، تبدیل تصویر بسیاری از رنگها به سیاه و سفید، منجر به ناامیدی و مشکلات اجتناب ناپذیری خواهد شد.
اهداف مشترک استراتژیک چطور؟ بسیاری از دستاوردهای تعامل روسیه و ایران، به رغم همکاری دوجانبه، عمدتاً ماهیت موقعیتی داشتهاند. طی سی سال گذشته، این همکاری بیشتر محدود به واکنشهای موازی کم و بیش موفقیت آمیز دو کشور نسبت به مشکلات در حال ظهور بوده است. این مشکلات متعدد و متنوع بوده است: جنگ داخلی در تاجیکستان، مداخله ایالات متحده و متحدان آنها در عراق، بهار عربی، بحرانهای سوریه و یمن و غیره. باید به دیپلماتهای روسی و ایرانی اعتبار لازم را داد، که قاعدتاً موفق به یافتن رویکردهای مناسب و قابل قبول برای مشکلات بسیار پیچیده منطقهای شدند.
هنوز، تعامل به موقع در بحرانها مشارکت راهبردی ایجاد نمیکند. نیاز دیگر اهداف مشترک استراتژیک است. یعنی وجود یک برنامه اقدام مثبت بلند مدت، برنامهای که بحرانها را از بین میبرد تا اینکه فقط به آنها واکنش نشان دهد. تهیه پیشنهادات مشترک روسیه و ایران در مورد ایجاد یک سیستم امنیتی منطقهای جمعی در خلیج فارس میتواند اقدامی امیدوار کننده در این مسیر باشد. منطقه “بزرگ آسیای میانه” میتواند به منطقه دیگری برای ارائه طرحهای مشترک طولانی مدت تبدیل شود. در یک زمینه گستردهتر، مقایسه دیدگاههای مسکو و تهران در مورد چگونگی بازیابی قابلیت کنترل سیستم بینالمللی جهانی به طور کلی بسیار مهم خواهد بود.
بنیانهای قانونی برای روابط روسیه و ایران بسیار توسعه نیافته است (به ویژه در مقایسه با چنین زمینه هایی از سیاست خارجی روسیه مانند روابط روسیه با اتحادیه اروپا). در مورد مکانیسمهای اجرای تعاملات در زمینههای مختلف نیز همین امر وجود دارد. به عنوان مثال، در حوزه اقتصادی، کمیسیون ها، شوراها و مجامع دو جانبه بسیاری وجود دارد، اما از بسیاری جهات، آنها نهادهای کاملاً اسمی هستند. این امر تا حدی وضعیت غیر قابل قبول روابط تجاری و اقتصادی بین روسیه و ایران را از نظر حجم و ساختار توضیح میدهد.
روسیه و ایران در روابط اقتصادی خود مسیر کمترین مقاومت را دنبال میکنند و خود را به پروژههای بزرگ “ویترینی” محدود میسازند که با پشتیبانی فعال دولتی مانند نیروگاه هستهای بوشهر و همکاریهای نظامی-فنی انجام میشود. در سال ۲۰۰۷، طرفین برای همکاری در زمینه انرژی، حمل و نقل، دارو، بیوتکنولوژی، متالورژی، اکتشافات فضایی و غیره برنامههای بزرگی را برای افزایش گردش مالی سالانه به ۲۰۰ میلیارد دلار در نظر گرفتند. بیشتر این برنامهها فقط روی کاغذ باقی مانده است. به طور خلاصه، صحبت در مورد یک مشارکت استراتژیک بدون یک پایه اقتصادی مستحکم، بدون وجود گروههای بزرگ علاقه مند در هر دو کشور که در پروژههای بزرگ مشترک در طیف گستردهای از مناطق لابی میکنند، زود است. دو طرف باید یک تجزیه و تحلیل دو جانبه از این که چرا در روابط روسیه و ایران “چرخها بیهوده میچرخند” انجام دهند و سپس اقدامات اولویت دار را برای اصلاح اوضاع شناسایی کنند.
مشکل اعتماد بین مردم روسیه و ایران حل نشده است، فقط به این دلیل که دانش آنها از یکدیگر بسیار ضعیف است. آنچه آنها میدانند غالباً “شنیده ها” است که اساساً از منابع غربی دریافت میشود، که حداقل همیشه بیطرف نیستند. گذشته از این، تاریخ روابط دو جانبه روسیه و ایران صفحات مختلفی دارد و احتمالاً غلط خواهد بود که ادعا کنیم گلایههای قدیمی، کلیشهها و تعصبات قدیمی که در طول قرنها شکل گرفتهاند، هیچ تأثیری در جو عمومی ندارند. حتی در سالهای اخیر، روابط دو کشور دارای نقطه ضعف بوده است: به عنوان مثال در تابستان ۲۰۱۰، هنگامی که روسیه ارسال سیستمهای موشکی S-300 به ایران را به حالت تعلیق درآورد. پس از این تصمیم، بسیاری از محافظه کاران ایرانی به این نتیجه رسیدند که مسکو در بازی خود با غرب، بیشتر تهران را فقط به عنوان یک ابزار چانه زنی میبیند. در اردوگاه اصلاح طلبان ایران، آنها معمولاً روسیه را یک قدرت راکد باستانی میدانند که توانایی ارائه کمکهای اساسی به ایران را ندارد.
به طور خلاصه، روابط بین مسکو و تهران دارای بسیاری از عناصر مثبت است، اما آنها هنوز به سطح یک همکاری استراتژیک نرسیدهاند. این مشارکت بدون تلاش مداوم هر دو طرف، بدون اراده سیاسی، بدون نشستن و کار بر روی اشتباهات انجام شده و بدون وارد کردن ذینفعان جدید – چه در روسیه و چه در ایران – به سختی محقق خواهد شد. مطمئناً، شما نمیتوانید چنین مشارکتی را مانند ساختن یک خانه “ایجاد” کنید. چنین کاری بیشتر شبیه پرورش یک گیاه زنده حساس به آبیاری، کوددهی و نظافت توسط یک باغبان باتجربه، متعهد و صبور است.