تاریخ : شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 12 شوال 1445 Saturday, 20 April , 2024
اختصاصی

سیاست شرقی ایران و امکان‌ها و چالش‌های آن

  • ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۳
سیاست شرقی ایران و امکان‌ها و چالش‌های آن
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از اوان پیرزی انقلاب بر پایه سیاست نه شرقی و نه غربی قرار داشت. اصل نه شرقی و نه غربی ریشه در قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد و آن هم برخاسته از شرائط نظام دوقطبی دوران جنگ سرد و استقلال عمل دولت نوپای ایران بود.

*این متن تلخیص شده از مقاله اصلی در نشریه “روسیه در امور جهانی” است و منابع در آن حذف شده است.

مهدی سنایی

جهانگیر کرمی


پایان جنگ سرد، تیرگی هر چه بیشتر روابط با غرب و رقابت های شدید منطقه ای، ایران را از غرب دور ساخته و به روسیه و چین نزدیک تر نمود. این موضوع به ویژه در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ بیشتر نمایان شد و هم احمدی نژاد و هم وزیر خارجه او بر نگرش شرقی در سیاست خارجی تاکید داشتند. تصویب قطعنامه های شش گانه در شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با پرونده هسته ای ایران سیاست شرقی را پر رنگ تر کرد. اما با روی کار آمده حسن روحانی و توافق برجام و نگرش تعامل سازنده به جهان، نوعی توازن گرایی و تعادل بر سیاست خارجی ایران حاکم شد. خروج ترامپ از برجام اما بار دیگر سیاست شرقی را برای ایران مطرح نموده و به نظر می رسد این بار حتا جریان های معتدل و اصلاح طلب نیز به خاطر نا امیدی از تعامل با دولتهای غربی بر آن تاکید دارند.

به نظر می رسد که برای نزدیک به یک دهه آینده روند کلان سیاست خارجی ایران همچنان بر مدار نگرش شرقی خواهد گشت و ترسیم وجوه دقیق این سیاست می تواند به نوعی آینده پژوهی سیاست خارجی ایران باشد.از این رو، در این مقاله کوشش می شود تا پاسخی به مسائل مهم در باره سیاست شرقی ایران بدهد. اینکه نگرش شرقی ایران چه ویژگی ها، امکان ها و محدودیت هایی دارد؟ و اینکه آیا اساسا این راهبرد پاسخگوی نیازهای بنیادین منافع و امنیت ملی ایران خواهد بود؟ از پرسش های اصلی این مقاله هستند. در پاسخ به این پرسش ها نگارندگان این ایده را مطرح کرده اند که « سیاست شرقی در ایران هم در واکنش به فشار غرب و هم به عنوان یک کتش برای شرائط در حال تغییر جهانی تنظیم شده و امکانها و چالش هایی در سطوح دوجانبه، منطقه ای و بین المللی دارد واگر چه می تواند برای نقش آفرینی ایران در سطح تعاملات دوجانبه و منطقه ای موثر باشد، اما در سطح بین المللی مستلزم یک راهبرد کلان تر خواهد بود که نگاه به شرق نیز بایستی بخش مهمی از آن باشد ».

تکوین بنیادها

راهبرد شرقی مفهومی ست که از دهه ۱۹۹۰ و بویژه به دنبال سیاست مهار دوگانه امریکا در خاورمیانه مورد توجه قرار گرفته و با هدف افزایش روابط با روسیه، چین، هند و ممالک آسیایی مطرح شده است. این موضوع به ویژه در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ بیشتر نمایان شد و ایشان و وزیر خارجه اش بارها بر این راهبرد تاکید کرده و در عمل نیز روابط با برخی کشورهای شرقی افزایش یافته و برای نخستین بار از این دوره بود که چین به شریک تجاری نخست ایران تبدیل شد.

به نظر می رسد یکی از مهم ترین اهداف این سیاست خنثی سازی فشارهای غرب و حفظ استقلال عمل دولت است تا بتواند با وجود بسته بودن امید به توافق جدید و ناپایداری توافق های گذشته، ضمن بقای موجودیت خود در برابر مخاطرات غرب، از فشارهای آن بکاهد. اما ایران در سیاست شرقی خود، علاوه بر کاهش فشار غرب به دنبال بهره گیری از روند گذار در نظام بین المللی و تسریع آن از محوریت غرب به سمت محوریت شرق است تا در این ساختار جدید جایگاه مهمی داشته باشد. پیش از هر عاملی، بایستی مهم ترین عنصر در سیاست شرقی ایران را عوامل ژئواکونومیک دانست. از نگاه دولتمردان ایرانی، روندهای اقتصادی بین المللی از غرب به شرق حرکت می کنند و موتور تحول و توسعه اقتصاد جهانی در آینده نزدیک در شرق آسیا و با محوریت چین خواهد بود. این موضوع برای ایران از جهت کریدرهای ارتباطی، صدور انرژی و مشارکت در اقتصاد منطقه ای و جهانی اهمیت دارد. در حال حاضر شرکای اصلی اقتصادی ایران بر خلاف یک سده گذشته، نه کشورهای غربی، بلکه کشورهای شرقی و در راس آنها چین و هند هستند.

از نظر ژئوپلیتیک نیز ایران در یک محیط منطقه ای پیچیده قرار دارد. در حالی که ایران قدرت اصلی در حوزه خلیج فارس و یک قدرت بزرگ منطقه ای در خاورمیانه است، نقطه ی اتصال این مناطق به جنوب آسیا، آسیای مرکزی و قفقاز تلقی می شود. این موقعیت منطقه ای پیچیده، ایران را با هند، چین و روسیه نزدیک می سازد. هند قدرت اصلی جنوب آسیا، چین نیز در آسیای مرکزی جایگاه مهمی یافته و در حال حاضر علاوه بر اینکه شریک اول اقتصادی منطقه است، از طریق سازمان همکاری شانگهای و ابتکار کمربند و راه هم در آسیای مرکزی و هم جنوب آسیا نقش مهمی بازی می کند.

از نظر ژئواستراتژیک نیز روند رقابت های منطقه ای و بین المللی کنونی به گونه ای ست که چهار منطقه بزرگ جهان شامل یورآتلانتیک با محوریت امریکا، اوراسیا با محوریت روسیه و شرق آسیا با محوریت چین، بیشترین اهمیت را برای شکل دهی به ساختار نظام بین المللی آینده دارند. در این میان منطقه خاورمیانه یک قدرت محوری ندارد و رقابت میان ایران، عربستان و ترکیه به یک موازنه ناپایدار منطقه ای دامن زده و جایگاه این منطقه ژئواستراتژیک را در روند تحولات جهانی کاهش داده است.

از مجموع این ابعاد مهم در سیاست شرقی ایران می توان دریافت که راهبرد شرقی ایران مراتب متفاوتی دارد. از گسترش روابط اقتصادی و تجاری تا همکاری در مقابله با تهدیدات افراط گرایی و تروریسم و سرانجام، ایجاد ائتلافی در برابر غرب، ارکان اصلی راهبرد شرقی ایران هستند. همچنین، این راهبرد امری چند جانبه و چند بعدی بوده و با توجه به ماهیت ایدئولوژی، محیط منطقه ای و شرائط واقعی حاکم بر تعاملات ایران و امریکا و متحدانش، یک موضوع اساسی برای ایران در آینده خواهد بود و لذا به سادگی قابل تغییر نخواهد بود. روند تحول بازی امنیتی میان غرب و ایران به سمت پیچیدگی و فشار و محدود سازی بوده و در نتیجه، راهبرد شرقی ایران تنها گزینه ی پیش روی ایران برای آینده تلقی خواهد شد.

امکان های عملی

ایران لنگر گاه ثبات و امنیت منطقه ای ست. پس از بهار عربی از سال ۲۰۱۱، بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه با مشکلات بی ثباتی و نا امنی روبرو شدند. اما ایران توانست در این سالها نه تنها در برابر امواج بی ثباتی مقاومت کند، بلکه توانسته به ایجاد ثبات و امنیت در کشورهای عراق، سوریه و لبنان کمک کند. این موضوع در تداوم نقش موثر ثبات ساز ایران در افغانستان پس از ظهور طالبان در سال ۱۹۹۶  با همکاری روسیه و سپس پس از سقوط طالبان تا سیطره دوباره آنها بر افغانستان بوده است. همینطور باید به نقش ایران در بحران های امنیتی در قفقاز جنوبی از سال ۱۹۹۱ و تاجیکستان از سال ۱۹۹۲ اشاره کرد که عمدتا میانجی گرایانه و در جهت ایجاد آشتی و صلح بوده است.

علاوه بر اینها باید از امکانهای نهادی ایران برای سیاست شرقی آن یاد کرد. ایران از سال ۲۰۰۵ عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای بوده و بارها درخواست عضویت در این سازمان را داشته است. عضویت ایران در این سازمان می تواند کمک بزرگی به کارآمدی و فعالیت این سازمان در حوزه های امنیتی و اقتصادی باشد. همچنین باید به محوریت ایران در سازمان همکاری های اقتصادی اکو اشاره کنیم می تواند ابزار اقتصادی مهمی برای تقویت راهبرد شرقی باشد. در بعد اقتصادی اکو گام مهمی برای تقویت همکاری هاست و می تواند فعال تر شود. ایران یکی از اعضای موسس سازمان همکاری اقتصادی اکو می باشد که در حال حاضر کشورهای ترکیه، پاکستان، افغانستان، آذربایجان و پنج کشور آسیای مرکزی عضو آن هستند.

اما اینکه هر یک از این اهداف و مراتب چگونه قابل تحقق است، موضوعی بسیار با اهمیت است. ایران  برای عملیاتی سازی راهبرد شرقی خود بیش از هر چیزی بر روابط با کشورهای شرقی و بویژه کشورهای چین، روسیه و هند تاکید دارد. مسکو ، تهران و پکن نیز دارای منافع مشترک استراتژیک و بلند مدت برای مهار یک جانبه گرایی ایالات متحده هستند و این یکی از عوامل مهم در تعیین آینده خاورمیانه است. در این رابطه یک فرصت مهم وجود دارد ، زیرا سیاست یک جانبه گرایی دولت ترامپ و خروج آن از معاهدات بین المللی همه مشروعیت و اعتبار ایالات متحده را به عنوان یک قدرت جهانی زیر سوال برده است و معلوم نیست که در دوره بایدن نیز چنین اعتباری بار دیگر به دست آید.

جدا از تعاملات چند جانبه راهبرد شرقی ایران، روابط دوجانبه ایران و کشورهای اصلی شرقی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از ارکان سیاست شرقی  ایران را باید چین دانست. در سال های اخیر روند روز افزون تعاملات اقتصادی دو کشور جریان داشته و بر خلاف روابط با سایر قدرتهای بزرگ سرمایه ی اجتماعی این روابط کمتر منفی و بازدارنده بوده است. قدرت و نقش روز افزون چین و افزایش تنش ها با امریکا موجب شده تا چین برای همه کشورهای جهان مهم تر باشد و این موضوع در مرود ایران از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.

البته هنوز نمی توان چین را یک بازیگر موثر در عرصه های بین المللی مهم دانست و پکن در موضوعاتی مانند پرونده هسته ای ایران و یا تحریم های یکجانبه امریکا کمتر فعال بوده و معمولا پشت سر روسیه حرکت کرده است. هم روسیه و هم چین از رویه شدن ورود نهادهای بین المللی در امور داخلی کشورها و تغییر نظام وستفالیایی بین المللی به سوی یک نظام پساوستفالیایی نگران بوده و قطعنامه های در این راستا را وتو می کنند. لذا مادامی که پرونده هسته ای ایران در چارچوب برجام مطرح باشد و ایران در چارچوب مفاد این توافق رفتار نماید، چینی ها نیز مانند روس ها از ایران حمایت می کنند. از این رو، می توان چین را یک رکن مهم سیاست شرقی ایران دانست.

اما روابط دوجانبه تهران و مسکو از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۰ فراز و نشیب های زیادی داشته و در حال حاضر دو دولت در فشار تحریم های متفاوتی از سوی غرب و امریکا هستند. حجم روابط تجاری دو کشور از ۴۰۰ میلیون دلار در سال ۱۹۹۱ به حدود سه میلیارد دلار در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ رسید و سپس تحت تاثیر تحریم های غرب به شدت کاهش یافت تا اینکه از سال ۲۰۱۴ بار دیگر افزایش یافته و در سال ۲۰۲۰ به حدود ۲ میلیارد دلار رسیده است.

در مسائل منطقه ای دو کشور در مجموعه ای از مناطق و کشورها در سال های اخیر تعامل داشته اند. از مقابله با افراط گرایی و جدایی طلبی تا حمایت از دولت های دارای حاکمیت، کمک به حل و فصل مشکلات و بحران های منطقه ای و تا مقابله عملیاتی نظامی با تروریسم  از جمله همکاری های دو دولت بوده است. اگر چه تهران و مسکو در زمینه موضوعات مختلف، هر یک نگاه و رفتار خاص خود را داشته و در برخی موارد دارای منافع متعارض نیز بوده اند، اما در چارچوب ثبات و امنیت منطقه ای و مخالفت با مداخله گرایی امریکا و مقابله با تروریسم، منافع مشترک و مشخصی داشته اند. در واقع، روابط تهران و مسکو، بر خلاف روابط با چین که عمدتا اقتصادی بوده، در اینجا بیشتر امنیتی بوده است.

ایران کشور محوری در موافقتنامه بین المللی ارتباطاتی کریدور شمال و جنوب است که موافقتنامه آن در در سال ۲۰۰۰ در سن پترزبورگ به امضای وزرای حمل و نقل سه کشور ایران، هند و روسیه رسید. این راهگذر به منظور ترویج همکاری های حمل و نقلی بین اعضاء تأسیس شد و اقیانوس هند و خلیج‌فارس را از طریق ایران به دریای خزر سپس از طریق روسیه به شمال اروپا متصل می‌کند.

اما یکی از مسائل مهم در روابط دو کشور، در حوزه مسائل بین المللی بوده و در این چارچوب پرونده هسته ای ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. روسیه در سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ و عمدتا نیز در چارچوب سیاست ری ست در دوره مدویدف به روند قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران پیوست. اما از سال ۲۰۱۳ به تدریج روابط دو کشور متحول شده و روسیه نقش مهمی در روند دایجاد برجام و سپس حفظ آن بازی نمود. همچنین باید به سیاست روسیه در چارچوب نظام بین المللی وستفالیایی اشاره کرد که برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.

از مجموع این مباحث می توان دریافت که از میان سه کشور اصلی شرقی، ایران نمی تواند چندان بر روی کشور هند جز روابط عادی تجاری حسابی باز کند. در مورد چین اما به نظر می رسد که دو کشور در پرتو قرارداد جدید همکاری های راهبردی می توانند در موضوعات اقتصادی، تجاری و ارتباطی همکاری های مهمی داشته باشند اما اینکه چنین همکاری هایی بتواند به یک ائتلاف راهبردی امنیتی منجر شودرا بایستی با احتیاط بیشتری مطرح نمود. در روابط با روسیه، با وجود سطح محدود روابط اقتصادی، اما همکاری های فنی، نظامی و همکاری در مقابله با تروریسم و حمایت از ثبات و امنیت منطقه ای بسیار موثر خواهد بود و تجربیات گذشته نیز حکایت از ائتلاف دو کشور در مقابل تهدیدات تروریستی به شکل موثر دارد.

محدودیتهای محیطی

راهبرد شرقی ایران اما با محدودیت های گوناگونی در داخل و خارج روبروست. در میان اصولگرایان عمدتا راهبرد شرقی امری پذیرفته شده است. در میان جریان معتدل، راهبرد شرقی نه به عنوان یک سیاست ضد غربی، بلکه به عنوان مسیری برای خنثا سازی فشارهای غرب دنبال می شود و برای آن ماهیت راهبردی و بلند مدت قائل نیستند بلکه این باور وجود دارد که بایستی یک نگاه متوازن در سیاست خارجی کشور وجود داشته باشد و حفظ توازن در برقراری روابط خارجی برای ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. از این نگاه، سیاست خارجی ایران بایستی بر محیط راهبردی خود و نیز قدرتهای جهانی متمرکز شود و جهان را به شرق و غرب تقسیم نکند.

اما جریان اصلاح طلب در ایران قائل به یک سیاست خارجی متعامل با دولتهای غربی ست و اگر چه از نگاه آنها روابط با کشورهای شرقی نیز اهمیت دارد، اما نگاهی که بخش زیادی از اصلاح طلبان دارند عمدتا بر تعامل با غرب و تجدید نظر در آموزه های ضد غربی تاکید می کند.  از نگاه برخی دیگر، «سیاست نگاه به شرق» اگر در شرایط حفظ روابط سازنده و متناسب با غرب دنبال شود، می تواند سازنده باشد، در شرایطی که ما با غرب تعامل گسترده اقتصادی داشته باشیم و گزینه شرق هم به انتخاب هایمان اضافه شود، می تواند تامین کننده منافع ما باشد. ولی «سیاست نگاه به شرق» از سر ناچاری و اضطرار، تنها تامین کننده منافع کشورهایی مانند روسیه و چین است و منجر به کوتاه آمدن از منافع کشور به دلیل اجبار در شرایط پیش آمده برای ایران در شرایط بین المللی می شود. سیاست نگاه به شرق، غلط نیست، اما ما نیازمند یک رویکرد متعادل و متوازن به مقتضیات ژئوپلیتیک ایران هستیم که هم با روسیه و چین و هم با همه دنیا، نزدیکی داشته باشیم.

باید از محدودیت های مهم تر از جانب قدرتهای شرقی یاد کنیم. چین با وجود مشکلات متعدد با امریکا اما کمتر حاضر است خارج از محیط منطقه ای نزدیک خود وارد موضوعات امنیتی شود و برای تداوم رشد و توسعه اقتصادی تا دهه های بعدی، نیازمند تعامل با قدرتهای غربی ست و نمی خواهد جز بر سر مسادل حیاتی امنیتی ملی و در محیط منطقه ای نزدیک وارد هیچ چالش امنیتی بشود. دولت روسیه نیز اگر چه رقابت ها و تنش های امنیتی بیشتری با غرب دارد و در محیط امنیتی منطقه ای خود با مشکلات و تهدیدات امنیتی غرب به طور جدی تر رویاروست، اما هم زمان دنبال تعامل با غرب و مشارکت در موضوعات مهم راهبردی از جمله بر سر کنترل تسلیحات راهبردی و حفظ ثبات راهبردی در جهان است و این موضوع موجب می شود که حدود رقابت با غرب را حفظ نماید. ضمن اینکه برای روسیه، اتحاد و ائتلاف راهبردی صرفا در چارچوب سازمان پیمان امنیت جمعی تعریف شده است.

علاوه بر این ، روابط آسیایی ایران در خلاء صورت نمی گیرد و طرف های شرقی با کشور های دیگر منطقه مانند عربستان، امارات و  قطر و کویت گه رقبا و دشمنان منطقه ای ایران هستند، روابط اقتصادی نزدیکی دارند. از این رو، اگر به میزان روابط تجاری چین، هند و روسیه با اسراییل، عربستان و دیگر کشورهای عرب منطقه نگاه کنیم، در می یابیم که هیچ یک از طرف های شرقی نمی توانند که این روابط را فدای ارتباط با ایران کنند.

از مجموع این مباحث می توان دریافت که راهبرد شرقی ایران در همه سطوح با چالش ها و محدودیت هایی روبه روست. اگر چه این راهبرد اهمیت زیادی برای روابط اقتصادی و تجاری ایران و نیازهای فنی و نظامی ایران دارد و نیز در حفظ استقلال عمل ایران می توان د موثر باشد، همچنین می تواند به به ثبات و امنیت در محیط ژئوپلیتیک ایران کمک کند، اما برای مقابله با فشارهای غرب در بلند مدت و یا امکان شکل گیری یک ائتلاف ضد غربی، با مشکلاتی روبه رو بوده و ایران نباید به آن به عنوان یک راهبرد بلند مدت و موثر بنگرد.

چشم انداز آینده

جهان در دهه آینده در ابعاد مختلف دچار تحولاتی اساسی می شود و یکی از این ابعاد، وضعیت ساختار نظام بین المللی ست که از نظر سیاسی و امنیتی و اقتصادی چند جانبه گرا تر، چند قطبی تر و چند سطحی تر خواهد شد و از این رو، در تدوین و تنظیم راهبرد سیاست خارجی دولتها، بایستی این روندهای موثر جدید را مورد توجه قرار داد و بلکه بایستی به الزامات ناشی از این شرائط که جهانی چند قطبی و چند سطحی و چند جانبه گرا تر خواهد بود توجه کرده و طبعا دولتمردان بر این اساس به تعریف منافع ملی و تنظیم سیاست خارجی اقدام کنند.

شکل گیری نهادهایی چون سازمان همکاری شانگهای و گسترش دایره عضویت و مسئولیت های آن، اتحادیه اقتصادی اوراسیایی و روند تعامل گرایانه آن، و سازمان همکاری اقتصادی اکو و چشم انداز گسترش فعالیتهای آن و نیز تعاملات میان این سه نهاد و میان منطقه گرایی فزاینده در حوزه های آسیایی و اوراسیایی و گسترش این همکاری ها تا ترکیه، مقدمات مهمی برای یک راهبرد موثر در جهت شکل دهی به نظام بین المللی آینده است.

در این چارچوب، راهبرد شرقی ایران معنا و مفهوم جدیدی خواهد داشت. اهمیت، نقش و جایگاه ایران در روند تعاملات منطقه ای و بین المللی به گونه ای ست که امکان های موثری برای نقش آفرینی آن هم در روند تحول نظام بین المللی و هم استقرار هر وضعیتی جدیدی برای نظام بین المللی آینده ایجاد می کند و راهبرد شرقی ایران، نه صرفا یک واکنش در برابر سیاست یکجانبه گرای امریکا، بلکه کنشی برای انطباق با شرائط جدید جهانی تلقی می شود. این راهبرد اگر به طور جدی تری دنبال شود و به ویژه با توجه به انتخابات سال آینده ریاست جمهوری و شانس اصولگرایان برای پیروزی در آن، چنانچه در اولویت جدی سیاست خارجی ایران قرار گیرد، می تواند پیامدهای مهمی برای ایران و نیز برای روابط با روسیه و چین داشته باشد.

جایگاه و نقش ایران با توجه به تجربیات موثر همکاری با روسیه در حوزه مبارزه با تروریسم و ایجاد ثبات در کشورها و ظرفیتهای ملی و منطقه ای آن و نیز نقش مهمش در سازمان اکو و جایگاه ژئوپلیتیک آن در مسیر کریدور شمال و جنوب و راه ابریشم آسیایی برای راهبرد شرقی بسیار کلیدی ست و به تعبیری حلقه مفقوده در هر طرح و نظم منطقه ای و همگرایانه خواهد بود. ایران نقطه اتصال روندهای فرهنگی، فکری، امنیتی و نهادی در سه منطقه راهبردی خاورمیانه، اوراسیا و سرق آسیا است. این ویژگی های مهم ارتباطی در کنار قابلیت های اقتصادی، انرژی و امنیتی می تواند به عنوان یک بازیگر مسئویت پذیر و ایجابی برای شکل دهی به نظام منطقه ای و بین المللی آینده، جایگاه مهمی را برایش ترسیم نماید. تجربه همکاری موثر امنیتی ایران و روسیه در سوریه امکان مهمی برای ثبات و امنیت در حوزه افغانستان و آسیای مرکزی خواهد بود. با توجه به وضعیت امروز افغانستان و احتمال گسترش فعالیت نیروهای داعش در این کشور، همکاری امنیتی با ایران بویژه اگر در چارچوب سازمان همکاری شانگهای باشد، می تواند در پیشگیری و مدیریت بحران در این حوزه اهمیت زیادی داشته باشد.

اما با وجود اینها، هر توفیقی در راهبرد شرقی ایران، مستلزم جلوگیری از بازگشت تحریم های بین المللی ست و اینجا دقیقا یکی از نقاط کور و گره های اصلی این راهبرد است. طبعا مادامی که ایران در چارچوب توافق برجام مانده باشد، امکان بازگشت تحریم ها به صورت رسمی وجود نخواهد داشت، اما چنانچه ایران از برجام خارج شود، به احتمال بسیار، شرائط برای روسیه و چین نیز دچار تغییراتی خواهد بود و در نتیجه، مهم ترین محدودیت سیاست شرقی نیز همین خواهد بود که امکان نقش آفرینی ایران را در موضوعات مهم بین المللی محدود به تعاملات قدرت های بزرگ جهانی و در چارچوب نهادهای بین المللی خواهد کرد و این موضوع، ضرورت یک راهبرد فراگیر تر را که می تواند حتا شامل راهبرد شرقی نیز باشد، برجسته تر می سازد. لذا با همه اهمیت و ضرورتی که برای راهبرد شرقی وجود دارد، اما نباید امکان های سیاست خارجی ایران را صرفا در چارچوب آن محدود ساخت. ایران بایستی یک راهبرد کلان با تاکید بر ضرورتها و نیازهای داخلی، اولویت توسعه اقتصادی در داخل، اهمیت به محیط پیرامونی خود و مناطق هم جوار و توازن منطقی جهانی داشته باشد که راهبرد شرقی نیز بخش مهمی از آن باشد.

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=2666
  • نویسنده : مهدی سنایی و جهانگیر کرمی
  • منبع : ایراس
  • 1677 بازدید

برچسب ها