پس از پایان جنگ سرد خوشبینیهای زیادی در جامعه بینالمللی ایجاد شد که به دنبال پایان تعارضات ایدئولوژیک میان اتحاد جماهیر شوروی و قدرتهای غربی، جهان جدید یک جهان امنتر همراه با صلح و همکاریهای بیشتر خواهد بود. با این حال، آنچه که جهان در این سالها اتفاق افتاد، نشان داد که نه تنها رقابت قدرتهای بزرگ کاهش یافتنی نیست، بلکه این رقابتها میتواند به سادگی از یک رقابت سیاسی به یک تعارض نظامی ارتقا پیدا کند. مناقشه نظامی در اوکراین که بیش از دو ماه از شروع آن میگذرد، در واقع محصول و نتیجه تلاشهای بی وقفه قدرتهای غربی برای گسترش ناتو به سمت شرق از یک سو و سیاست رهبران روسیه برای تضمین امنیت این کشور به هر طریق ممکن -حتی به بهای ناامنی سایر کشورها- از سوی دیگر بوده است. در سال ۲۰۰۸ درگیری نظامی روسیه و گرجستان کاملا با تمایلات گرجستان برای عضویت در ناتو مرتبط بود. بعد از این بحران هرچند قدرتهای غربی روسیه را به اعمال تحریمهای شدید تهدید کردند، اما آن چیزی که بعد از بحران گرجستان اتفاق افتاد، تلاش برای بازتنظیم روابط امریکا و روسیه در سال ۲۰۰۹ بود. در سال ۲۰۱۴، بعد از سرنگونی دولت اوکراین توسط معترضان و تشکیل دولت جدید در این کشور، ابراز تمایل دولت جدید اوکراین برای پیوستن به سازمانهای غربی و تلاش برای تغییر موازنه قدرت منطقهای به ضرر روسیه، موجب واکنش شدید روسیه در قالب حمایت از جداییطلبی در شرق اوکراین و همزمان با آن الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه شد. اگرچه بعد از این رویداد مجموعهای از تحریمها علیه روسیه اعمال گردید و تبعات این تحریمها در سالهای ابتدایی فشارهای سنگینی را بر اقتصاد روسیه وارد کرد، اما به تدریج روسها توانستند تا حدودی شرایط را مدیریت کنند. در حال حاضر ما شاهد سومین دور از این رویاروییها میان روسیه و غرب بر سر مسأله گسترش ناتو به سمت شرق هستیم. این پرسش که این بار این رویارویی به کجا منجر میشود و اینکه آیا روسیه میتواند خودش را از زیر فشاری که غربیها به این کشور وارد میکنند، خارج کند یا نه و اینکه در نهایت مناسبات میان قدرتهای بزرگ تحت تأثیر این رویداد چه ابعاد تازهای پیدا خواهد کرد، پرسشهایی است که پاسخ به آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. مسئله این است که آیا روسیه در نهایت به سمت مصالحه با قدرتهای غربی پیش خواهد رفت یا سیاستهای تهاجمی خود را حداقل تا آیندهای نامعلوم ادامه خواهد داد؟ موضوع حائز اهمیت دیگر نوع نقشآفرینی چینیها در این بحران است. اهمیت موضع چین از این جهت است که چینیها به هر سمت و سویی سوق پیدا بکنند این سمت و سو میتواند سنگینتر شود و نهایتا اینکه قدرتهای غربی با سیاستهایی که دنبال میکنند تا چه اندازه میتوانند این بحران را مدیریت کنند و اینکه پس از این بحران ما با یک غرب منسجمتر و قویتر مواجه خواهیم بود یا یک غرب تضعیف شده. برای پاسخ به این پرسشها موسسه مطالعات ایران و ارواسیا (ایراس)، نشستی[۱] را با عنوان «مناسبات قدرتهای بزرگ پس از جنگ اوکراین» با حضور تعدادی از صاحبنظران برجسته برگزار کرده است. متن حاضر مجموعه مباحث مطرح شده در این نشست میباشد.
[۱] در این نشست آقایان دکتر عبدالرسول دیوسالار، مدیر طرح امنیت منطقهای در دانشگاه اتحادیه اروپا، دکتر محسن شریعتینیا، استاد محترم دانشگاه شهید بهشتی، و دکتر رحمن قهرمانپور، تحلیلگر ارشد مسائل بینالمللی به عنوان سخنران اصلی به بیان دیدگاههای خود پرداختند.