کرمی:
اهمیت موضوع: ازبکستان در آسیای مرکزی یک کشور محوری است که نه تنها جایگاه ژئوپولیتیک آن یک جایگاه مرکزی در منطقه هست، بلکه به لحاظ جمعیتی، فرهنگی، تاریخی و تمدنی به نوعی شاید محوریترین و اصلیترین کشور منطقه باشد. از طرفی هم موضوع توسعه اقتصادی، موضوعی نیست که صرفا در سطح ملی تعریف شود بلکه از موضوعاتی است که اهداف منطقهای متنوعی دارد. هدف، تشیخص چگونگی تاثیر رابطه دو کشور بر توسعه اقتصادی منطقهای است.
مسئله توسعه یکی از محوریترین مسائل در منطقه آسیای مرکزی است که از ابتدا این منطقه با آن روبرو بوده است. با توجه به اینکه بخش مهمی از مسئله فروپاشی شوروی هم مسائل اقتصادی و ناتوانی اتحاد شوروی در تامین مسئله توسعه اقتصادی بود، لذا بعد از فروپاشی و با آغاز استقلال این کشورها که بیش از سه دهه از آن میگذرد، مسئله توسعه اقتصادی یکی از روندهای مهمی بود که در سطح ملی و منطقهای به آن توجه زیادی شد. آمارهای موجود در مراکز معتبر بین المللی به لحاظ اقتصادی نشان میدهد که وضعیت توسعه منطقه آسیای مرکزی تقریبا یک وضعیت متوسط و محدود است و علت چنین وضعیتی هم به چند فاکتور مهم بستگی دارد؛ از جمله:
- مسئله جغرافیا و دسترسی به بازارهای جهانی و مراکز ارتباطی جهانی که محدودیت مهمی نیز بشمار میآید.
- مسئله شرایط دوران گذار از اقتصاد دولتی به اقتصاد خصوصی و ورود به پارادایم توسعه اقتصادی موضوعی بود که حداقل برای یک دهه کشورهای منطقه درگیر آن شدند و به سختی توانستند آن مرحله را پشت سر بگذارند.
- یک سری مسائل امنیتی که هم در داخل این کشورها و هم در سطح منطقهای و از محیط پیرامونی بر منطقه تاثیر داشت که روند توسعه اقتصادی را تحت تاثیر قرار میداد.
- مسئله تعاملات اقتصادی درون منطقهای که در آسیای مرکزی ضعیف بود. نهاد های منطقهای عمدتا بیرون از منطقه بودند و کمتر نهاد منطقهای درونی وجود داشت.
این عوامل مهمترین محدودیتهایی بودند که در برابر توسعه اقتصاد در منطقه وجود داشتند. اما به تدریج و از دهه دوم شرایط تغییر و ملاحظات امنیتی هم به نسبت گذشته بهبود پیدا کرد. همچنین بسته بودن سرزمین و عدم دسترسی به بازارهای تجاری و ارتباطی جهانی به تدریج پشت سر گذاشته شد. در حال حاضر طرحهای ارتباطی مهمی از طریق چینیها به سمت شرق، از طریق روسیه به بازارهای اروپایی، از طریق بازارهای قفقاز به بازارهای بخشی از اروپا و همچنین از طریق جمهوری اسلامی ایران به حوزه خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند اجرا شده است و کمکی برای پشت سر گذاشتن آن شرایط دشوار گذشته بوده است. از طرفی در دهه گذشته به ویژه از سال ۲۰۱۶ به بعد هم شاهد تحول مهمی در روند تعاملات درون منطقهای بودیم که منجر به یک سری نشستها میان سران کشورها شد؛ برای مثال در سال گذشته سومین نشست برگزار شد و همچنین امسال هم قرار است تا نشست دیگری برگزار شود. تمامی این عوامل به تعاملات گستردهتر در منطقه کمک کرده است. تجارت درون منطقهای که مسئله مهمی در محدود سازی توسعه در سطح آسیای مرکزی بود، از سال ۲۰۱۶ افزایش چشمگیری پیدا کرده و چندین برابر شده است. این مسئله چشم انداز روشنی از امکان همگرایی و تعامل منطقهای را در پیش چشم کشورهای منطقه قرار داده است. همینطور باید به تقویت نهادگرایی در سطح آسیای مرکزی اشاره کرد، برای مثال از سال ۲۰۱۶ به تدریج سازمان همکاریهای شانگهای ایجاد شد وگسترش پیدا کرد، فعالیت سازمان اکو بیشتر از گذشته شد و از سال ۲۰۱۴ اتحادیه اقتصادی اورآسیایی بوجود آمد که باعث افزایش همکاریهای کشورهای منطقه با اتحادیه شد. تمامی این عوامل، امکانها و فرصتهایی است که به لحاظ توسعه در منطقه ایجاد شده است. اما در رابطه با این موضوع جایگاه جمهوری اسلامی ایران کجاست؟
در مورد جمهوری اسلامی ایران بحث جغرافیا بیشتر مورد اهمیت است. هر چند پیوندهای تاریخی، فرهنگی، تمدنی، مذهبی، قومی و زبانی بین ایرانیان و مردمان آسیای مرکزی و کشورهای آسیای مرکزی وجود دارد، اما عنصر جغرافیا از اهمیت بالایی برخوردار است. زیرا ایران یک کریدور ارتباطی نزدیک، کم هزینه و دردسترس است و همینطور زیرساخت های زیادی در ایران در دو سه دهه گذشته ایجاد و تقویت شده است. در حال حاضر کریدور شمال-جنوب فعال شده است و در دو سال گذشته چند محموله به صورت آزمایشی از این مسیر منتقل شد که توانست توجه زیادی را بخاطر زمان، مسافت و هزینه جلب کند.
بحث مهم دیگر، موقعیت ایران در برابر سازمانهای منطقهای است. جمهوری اسلامی ایران تقویت اکو را در دستور کار خود قرار داده است. همکاری ایران و اتحادیه اقتصادی اورآسیایی و توافق ترجیحی تجاری که برای یک دوره سه ساله دیگر تمدید شد و در سه سال گذشته بین ایران و کشورهای منطقه بسیار موفق عمل کرد. همچنین روند عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای از تابستان سال گذشته شروع شد و به تعاملات جدی منجر شد. رفت و آمدها بین مقامات ایران و آسیای مرکزی به نسبت گذشته بسیار فعالتر شده است.
لازم است به دو نگرش مهم در ایران اشاره کنیم، یکی سیاست شرقی و دیگری سیاست همسایگی که دولت جدید در دستور کار خود قرار داده است. این پدیده حرکت مثبتی است چون بسیاری از متخصصان مسائل توسعه معتقدند که اگر اقتصادهای جهان سومی میخواهند توسعه پیدا کنند باید پیوندهای منطقهای خود را افزایش بدهند و این پدیدهایست که ما بین ایران و کشورهای منطقه شاهد آن هستیم.
و آخرین نکته مربوط به بحث ایران و ازبکستان این است که با توجه به نقش جمهوری اسلامی ایران در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه و نقش ازبکستان در منطقه آسیای مرکزی، پیوند و ارتباط بین این دو کشور اولین شرط هر تعاملی در حوزه تجاری، اقتصادی و موضوعات از این قبیل است. این روند شروع شده است و ارادهای جدی در بین دو کشور برای این موضوع وجود دارد. طبیعتا این رابطه میتواند به توسعه اقتصادی در سطح منطقهای و همینطور توسعه اقتصادی در حوزه خلیج فارس کمک کند. با توجه به زیرساختهایی که در ایران برای ارتباط با آسیای مرکزی به ویژه با ازبکستان وجود دارد و همینطور ساختارهای نهادی مثل سازمان همکاریهای شانگهای، اتحادیه اقتصادی اوراسیایی و اکو؛ این پیوندها میتوانند به توسعه اقتصادی دو کشور و از آن مهمتر توسعه اقتصادی در سطح منطقهای کمک کنند که طبیعتا مقدمهای است برای ورود به ماندگاری منطقهای موثر و در واقع ایجاد یک جامعه امن منطقهای که آرزوی همه مردمان ایران و کشورهای آسیای مرکزی و به ویژه ازبکستان است.