به قلم: ماندانا تیشه یار، عضو هیات علمی گروه مطالعات منطقه ای موسسه آموزش عالی بیمه اکو در دانشگاه علامه طباطبائی و رییس هیات مدیره انجمن علمی مطالعات صلح ایران
رودها همیشه تمدن ساز بوده اند. نگاه کنیم به دجله و فرات، به نیل، به کارون، به سند و گنگ در هند، به آمودریا، به یانگ تسه در چین و به هیرمند. این آبهای روان در کنار خود همواره زمینه بودوباش مردمان بسیاری را در طول تاریخ فراهم آورده اند. قدمت برخی از این رودها از قدمت تاریخ زندگی انسان ها طولانی تر است؛ آنها از اعماق تاریخ تا به امروز جاری بوده اند. رودها با شماری دیگر از عناصر طبیعت تفاوتی بنیادین دارند؛ آنها زنده اند و زندگی بخش. رودها مانند فرهنگ ها و زبان ها و آیین ها و اندیشه ها مرز نمی شناسند؛ ما بر آنها مرز می گذاریم.
در کتاب سترگ شاهنامه که بیش از هزار سال پیش نوشته شده، ۱۴ بار نام هیرمند آمده است؛ همه جا با ابهت و احترام. گاه در کنار این رود سراپرده زده اند، گاه از سوی بیابان به امید رسیدن به آبادانی، پویان به سوی هیرمند آمده اند، گاه سرافرازانه از آن گذر کرده اند، و گاه با آمدن به کنار هیرمند، فرستاده ای ارجمند را برای رساندن پیام مهر و دوستی به سوی همسایه روان کرده اند. این رود باستانی که از کوه های هندوکش در غرب کابل سرچشمه می گیرد و تا دل هامون در سیستان، بیش از یک هزار و صد کیلومتر را طی می کند، نقشی تاثیرگذار بر آبادانی سراسر سرزمین های پیرامون خود داشته است.
تنها یک و نیم سده است که میهن مشترک ما به دو سرزمین جداگانه بخش شده و ما مرزهای ملی میان خود کشیده ایم تا تعریفی مدرن از «خود و دیگری» ارایه کنیم. و اینگونه است که هیرمند که در دل تمدن کهن ما روان بود، نامش شد: رودخانه فراـمرزی! و از همان روز نخست، جنجال بر سر تقسیم آب هیرمند به راه افتاد و تا امروز ادامه یافت. آنقدر خانه یکی و بی مساله بودیم که هیرمند شد مساله ما!
روزی در بازار هرات از فروشنده ای پرسیدم تفاوت زعفران هرات و قائنات چیست؟ خندید و گفت: «ما که آب و خاک و خورشید و خدایمان یکی ست؛ تفاوت چندانی در زعفران تولیدی مان نیست.» راست می گفت، ما را زمین و زمان بهم پیوند داده اند. امروز که از زاهدان تا زرنج تشنه اند و گردوغبار بر سر و روی شهرهای خشکیده مان نشسته، بیش از هر زمان می توان دید که چقدر اقلیم مشترک ما نیازمند همکاری و همفکری و یافتن راه هایی برای مدیریت مشترک منابع مان است. آب تنها مساله مشترک ما نیست، نیاز به سرمایه گذاری در کشاورزی و صنعت، نیاز به مدیریت امور مهاجران، نیاز به امنیت سازی از راه کنترل قاچاق کالاهای گوناگون، نیاز به امنیت سازی برای کنترل فعالیت های گروه های تروریستی، نیاز به گسترش همکاری های علمی و انتقال دانش و فناوری، نیاز به تامین مشترک انرژی های خورشیدی و بادی و آبی و فسیلی، نیاز به فراهم آوردن زمینه های اشتغال برای جوانانمان، نیاز به راه اندازی و گسترش بازارچه های مرزی، نیاز به فراهم آوردن زمینه دسترسی به آبهای آزاد و گسترش بازارگانی منطقه ای و بسیاری موضوعات امروزین دیگر، مسایل مشترک ما دو همسایه را تشکیل می دهند و همه آنها به یکدیگر مربوطند و درهم تنیده شده اند. نمی توان با تمرکز بر یک مساله و بدون در نظر گرفتن بهم پیوستگی مشکلات، انتظار داشت که به نتیجه ای رسید.
این روزها بار دیگر خبر از خط و نشان کشیدن سیاستمداران دو سوی مرز برای یکدیگر می رسد. گویی که هنوز نیاموخته ایم که جنگ و به راه انداختن بلوا، آنهم میان مردمانی که چنین در پیوند با یکدیگر، دل و جان یکی دارند، آتشی را برپا می کند که دودش به چشم هر دو سو می رود. مردم خراسان بزرگ از دیرباز سخنی را زبانزد دارند که می گوید: «چای ناخورده جنگ نمی شود!» این پند زیبا و آموزنده اشاره ای دارد به اینکه پیش از هر جنگ، بهره مندی از دیپلماسی و استفاده از روش های گوناگون گفتگو و کوشش برای یافتن راه حل هایی برای تامین منافع مشترک، از اهمیت بسیار برخوردار است.
در جهان امروز، آنچه که منافع مشترک میان ملت ها را شکل می دهد، برخاسته از هویت های مشترک ایشان است. و البته عناصر تشکیل دهنده هویت ها، بر بنیان ویژگی های فرهنگی مشترک پا می گیرند. به این ترتیب، جوامعی که از پیوندهای فرهنگی مشترک برخوردارند، فرصت آن را دارند که برای حل مشکلات مشترکشان، از راه های صلح دوستانه بهره مند شوند. آنها می توانند با فراهم آوردن زمینه گفتگو میان بازارگانان، کشاورزان، صنعتگران، مهندسان، هنرمندان، اقتصاددانان، روزنامه نگاران، جامعه شناسان، حقوقدانان، اقلیم شناسان و دیگر اقشار جامعه مدنی، به عنوان بازوی مشورتی سیاستگذاران، زمینه یافتن راه حل های مشترک را بر بنیانی تازه شکل دهند. این امر در مطالعات نوین امنیتی، با نام «امنیت فرهنگ پایه» شناخته می شود. اگرچه که به ثمر رسیدن این الگوی تازه نیازمند برنامه ریزی، بردباری، پایداری و گفتمان سازی است، اما نتیجه آن نیز بادوام تر و استوارتر از دیگر الگوهای امنیت ساز خواهد بود.
در حوزه تمدنی مشترک ما، مساله آب، مساله دولتها نیست؛ مساله ملتهاست. از این رو، تشکیل مجمعی مشترک از اندیشه ورزان و متخصصان دو کشور که به طور مداوم به گفتگو و تبادل نظر و بررسی ابعاد گوناگون زیست اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جوامع محلی پیرامون رودخانه های مشترک بپردازند، ضروری به نظر می رسد. این مجمع خردمندان می تواند با راه اندازی کارگروه های مشترک برای چاره اندیشی درباره مسایل گوناگون دوجانبه و منطقه ای بر پایه خرد جمعی و با بهره گیری از روش های کارآمدی که پیشینیان به کار گرفته بودند و نیز بهره مندی از فناوری های نوین و تجربه دیگر کشورهای جهان، راهکارهایی برای دستیابی به توسعه پایدار و زیست خوب در حوضه آبریز پهناور هیرمند شکوهمند فراهم آورد.
راست گفته اند بزرگان دوراندیش ما؛ اگر کنار هم بنشینیم و چای بنوشیم و گفتگو کنیم و برای حل مشکلات مان با همدیگر چاره جویی کنیم، جنگ نمی شود!