لوکا ایوان جوکیچ در فارن پالسی / مترجم: ابراهیم رضایی راد
او سال گذشته در یک سخنرانی گفت: من عمیقاً متقاعد هستم که اوکراین همیشه یک کشور اروپای مرکزی از نظر تاریخی، سیاسی و فرهنگی بوده است. اروپای مرکزی جایی است که هویت ما به آن تعلق دارد. این بیانیه واقعیت جغرافیایی نبود، بلکه یک دیدگاه تاریخی و فرهنگی بود. آینده اوکراین مانند گذشتهاش نه فقط با روسیه، بلکه با کشورهای اروپای مرکزی که در ناتو و اتحادیه اروپا محصور شدهاند: اسلواکی، مجارستان، لیتوانی و بهویژه لهستان است. در ۲۰ سال گذشته، لهستان بیش از هر کشور دیگری غیر از روسیه بر توسعه فرهنگی و سیاسی اوکراین تأثیر گذاشته است. این کشور حامی سرسخت اوکراین در اتحادیه اروپا و ناتو بوده است. لهستان از میلیون ها اوکراینی برای زندگی، تحصیل و کار در ورشو استقبال کرده و مدلی جایگزین از آنچه که اوکراین به عنوان یک کشور واقعاً اروپای مرکزی میتواند تبدیل شود را ارائه کرد که شامل مفاهیم: اروپایی، میهنپرست، آشکارا ضد روسیه و از نظر اقتصادی موفق که همه اینها تحت امنیت چتر امنیتی ایالات متحده است.
از زمانی که روسیه به اوکراین در سال ۲۰۱۴ حمله کرد و شبه جزیره کریمه را ضمیمه کرد کیف به طور پیوسته خود را به عنوان یک دولت ملی بر اساس مدل لهستانی طراحی کرده است. این فرآیندی است که خود روسیه به راه انداخت و در حالی که نیروهای روسی دوباره در مرز اوکراین جمع میشوند و صحبت از جنگ قریبالوقوع است، کاملاً غیرممکن است که این روند معکوس شود. اگرچه اکثر کشورهای غربی به شدت از اوکراین در مواضعش علیه روسیه حمایت کردهاند، اما هیچیک نمیتوانند ادعای روابط شخصی، تاریخ متقابل و نزدیکی زیاد میان لهستان و اوکراین را داشته باشند. این دو قرنها را با هم در کشورهای مشترک المنافع لهستان-لیتوانی سپری کردندکه در سال ۱۷۹۵ از بین رفت. در دوران ناسیونالیسم رمانتیک در قرن 19، لهستانی ها و اوکراینی ها ادعاهای رقابت بر سر سرزمین های وسیع در اروپای شرقی داشتند، اما یکی از نقاط مشترک آنها خصومت متقابل آنها با تسلط روسیه بوده است.
یک ضربالمثل قدیمی لهستانی میگوید: هیچ لهستان آزاد بدون اوکراین آزاد وجود ندارد و نه اوکراین آزاد بدون لهستان آزاد. آگاهانه یا ناآگاهانه، این اصل سیاست لهستان در قبال اوکراین را از آغاز قرن متحرک کرده است، موضوعی که در مسکو به آن بی توجه نشده است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه معتقد است که اوکراینیها و روسها «یک ملت هستند» و مدعی است که غربیها، از جمله لهستانیها، تنها به استثمار اوکراین اهمیت میدادند. سرهی پلوخی مورخ اوکراینی خاطرنشان کرد: تاریخ از همان آغاز میدان جنگ روسیه با اوکراین بوده است. از یک سو، برخی بر این باورند که اوکراین صرفاً بخش کوچکی از کل روسیه است. از سوی دیگر، برخی استدلال میکنند که اوکراین باید بخشی از غرب باشد، یک کشور اروپای مرکزی مانند لهستان یا لیتوانی، زیرا در سرنوشت مشترک تاریخی ظلم به دست امپریالیسم روسیه و امید به احیای مجدد در اروپای مدرن سهیم است. هر دو دیدگاه تاریخی طرفداران خود را در داخل اوکراین و خارج از کشور دارند، اما این دو با هم آشتی ناپذیرند.
لهستان الگویی از چگونگی به راه انداختن جنگ تاریخی به اوکراین ارائه کرده است. پس از سقوط کمونیسم در لهستان، اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان اشغالگر و سرکوبگر ملت لهستان به جای آزادیدهنده آن پس از جنگ جهانی دوم تغییر شکل داد. به دلیل موجه هم در جنگل کاتین لهستان در سال ۱۹۴۰، جوزف استالین، رهبر وقت شوروی، مخفیانه دستور اعدام دسته جمعی ۲۲۰۰۰ افسر و روشنفکر لهستانی را پس از تقسیم کشور توسط آلمان نازی را صادر کرد. تنها در سال ۱۹۹۰ بود که دولت اتحاد جماهیر شوروی با مقصر دانستن آلمانی ها در طول مدت جنگ سرد، پذیرفت که مسئولیت متوجه آلمانی ها است.
در سال ۱۹۹۸، دولت لهستان بازوی بحث برانگیز جنگ تاریخی خود یعنی کمیسیون یادبود ملی برای تعقیب جنایات علیه ملت لهستان (IPN) را با هدف تحقیق در مورد جنایات رژیمهای کمونیستی و نازی در لهستان مانند آنچه که در مورد کاتین انجام شد، تأسیس کرد. یکسان فرض کردن تلویحی این دو به عنوان نیروهای اهریمنی در لهستان و کشورهای بالتیک رایج است اما در روسیه و در میان متحدان نزدیک آن، اتحاد جماهیر شوروی تا حد زیادی هنوز به عنوان نیروی مثبتی که اروپا را از تجاوزات نازیها رهایی بخشید، تلقی میشود و به عنوان یک امر اهانت آمیز، برابری با آلمان نازی را برنمی تابند.
در سال ۲۰۰۶، اوکراین مؤسسه خاطره ملی (UINR) خود را با الگوبرداری از IPN ایجاد کرد. عملیات UINR برای مدت کوتاهی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ در زمان رئیس جمهور اوکراین حامی روسیه ویکتور یانوکوویچ متوقف شد. اوکراینیها در دوران استالین در قحطی مصنوعی از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳ دچار مشکلات زیادی بودند، که اوکراین اکنون آن را یک نسلکشی میشناسد. یک سال پس از تأسیس،UINR نقشی کلیدی در تدوین مجموعهای از قوانین بحثبرانگیز از کمونیسمزدایی در اوکراین ایفا کرد که در آن بناهای تاریخی جنگ جهانی دوم شوروی برداشته شد، نام مکانها تغییر کرد و همه نمادهای کمونیستی ممنوع شدند. این مؤسسه، از قوانینی که در لهستان و کشورهای بالتیک تصویب شده بود الگوبرداری شد؛ جایی که آزادسازی اروپای شرقی توسط شوروی از حکومت نازی ها به عنوان یک اشغال مجدد تلقی می شد. تضاد با روسیه زمانی آشکارتر شد که یک برداشت تازه از جنگ بزرگ میهنی و ارزش گذاری نقش استالین ظهور کرده است. در سال ۲۰۱۴، به دنبال لهستان و کشورهای بالتیک، که همگی چنین قوانینی را در دهه ۱۹۹۰ تصویب کردند، مجموعهای از قوانین بحثبرانگیز در اوکراین برای هدف قرار دادن مقامات کمونیست سابق، تصویب شد.
زمانی که لهستان و اوکراین هر دو زیر چتر اتحاد جماهیر شوروی قرار داشتند، اولی به عنوان یک کشور اقماری و دومی به عنوان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود و به همین دلیل اساساً هیچ روابط مشخصی بین لهستان و اوکراین وجود نداشت که بتوان از آن صحبت کرد. زمانی که کمونیسم در لهستان در سال ۱۹۸۹ سقوط کرد و اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ فروپاشید، تغییرات به مرور زمان ایجاد شد.
هدف اصلی لهستان از آن زمان ادغام در یورو-آتلانتیک بود یعنی پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا در اسرع وقت برای جلوگیری از وضعیتی که اوکراین امروزه با آن مواجه است. این کشور حتی تهدید کرد که در صورت عدم پیشنهاد عضویت در ناتو، توانایی های هسته ای خود را توسعه خواهد داد و اولین رئیس جمهور لهستان لخ والسا، رئیس جمهور وقت روسیه بوریس یلتسین را تحت فشار قرار داد تا موافقت کند که پیوستن به این سازمان مخالف منافع هیچ کشوری از جمله روسیه نیست. لهستان در سال ۱۹۹۹ بخشی از ناتو شد که در ادامه، عضویت اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۴ به دنبال داشت.
با دستیابی به هدف ادغام در یورو-آتلانتیک لهستان اکنون آزاد بود تا استراتژی بزرگ جدید را در شرق خود دنبال کند. این استراتژی بر این اساس بود که اطمینان حاصل شود که مرزهای غرب در مرزهای شرقی لهستان شکل نمیگیرد. در سال ۲۰۰۸، لهستان همراه با سوئد پیشنهاد کردند که اتحادیه اروپا شراکت شرقی با همسایگان اروپایی خود را که به طور واضح به عنوان راهی برای عضویت اوکراین، مولداوی، بلاروس (اگرچه بعداً به حالت تعلیق درآمد)، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان بود، دنبال کند. کشورهای عمده اتحادیه اروپا در بهترین حالت نسبت به این ابتکار عمل مردد بودند و از طرفی دیگر در مورد تحریک کرملین مردد بودند که این مشارکت را به تلاشی برای ایجاد حوزه نفوذ جدید اتحادیه اروپا متهم کرد.
در این میان اوکراین با مشکلات جدی مواجه بود. تأثیر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بسیار بدتر از تغییر رژیم در ورشو بود. اقتصاد این کشور در دهه ۱۹۹۰ دائماً کوچکتر می شد و تنها در سال ۲۰۰۵ از سطح سال ۱۹۸۹ پیشی گرفت. مسائل مربوط به هویت سیاسی و فرهنگی نیز از قبل منجر تفرقه میان مردم اوکراین شده بود. در حالی که لهستان پیوستن به اتحادیه اروپا را جشن می گرفت، در سال ۲۰۰۴ اوکراین وارد یک سری اعتراضات به دلیل تقلب در انتخابات شد که به انقلاب نارنجی معروف شد. در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، یانوکوویچ با اختلاف اندکی بر نامزد طرفدار غرب، ویکتور یوشچنکو پیروز شد اما یوشچنکو و حامیانش نتیجه را به چالش کشیدند و زمانی که دادگاه عالی اوکراین رای را باطل کرد و خواستار برگزاری مجدد انتخابات شد یوشچنکو پیروز شد. روسیه به شدت نسبت به این اقدامات واکنش نشان داد. زیرا قبلاً یانوکوویچ را به عنوان پیروز قانونی به رسمیت شناخته بود. والسا و دیگر مقامات لهستانی در حمایت از یوشچنکو اتفاق نظر داشتند. الکساندر کواسنیفسکی، رئیس جمهور وقت لهستان، برای گفتگوهای بین دولت و مخالفان، که در کنار آن ها تعدادی دیگر از رهبران اروپایی در آن حضور داشت، فشار آورد.
یک دهه پس از انقلاب نارنجی، پس از اینکه یانوکوویچ که در نهایت در سال ۲۰۱۰ انتخاب شد از امضای توافقنامه ارتباط با اتحادیه اروپا امتناع کرد، یک جنبش اعتراضی منجر به انقلاب موسوم به یورومیدان شد. روسیه پس از مدت کوتاهی شبه جزیره کریمه را ضمیمه کرد و جنگی را در منطقه دونباس شرقی اوکراین آغاز کرد و یورومیدان را کودتایی نامید که ورشو در سازماندهی آن کمک کرد. از آن زمان، میلیون ها اوکراینی به دنبال زندگی بهتر در لهستان یا حداقل دستمزدهای بهتر بوده اند. برای کشوری که زمانی یکی از تک قومیترین کشورهای اروپا بود، برجسته کردن این تغییر سخت است، اما اوکراینیها اکنون بخشی از ساختار جامعه لهستانی هستند. وجوه انتقالی از مهاجران تا سال ۲۰۲۰ ۹٫۸ درصد از تولید ناخالص داخلی اوکراین را تشکیل میداد و به همین دلیل مهاجران یک عنصر کلیدی در اقتصاد این کشور به شمار میآیند. فراتر از اقتصاد، لهستان اوکراین را به عنوان یک شریک حیاتی در منطقه ای می بیند که برای قرن ها تحت تسلط روسیه بوده است. اوکراین، به نوبه خود، لهستان را برای تضمین عضویت در نهادهای غربی، که به ممانعت از تسلط مسکو کمک میکند، حیاتی می داند.
اهمیت فعلی لهستان برای اوکراین به حدی است که وقتی رئیس جمهور فعلی اوکراین ولودیمیر زلنسکی در سال ۲۰۱۹ به قدرت رسید پس از درگیری های تاریخی که در زمان سلف او، پترو پوروشنکو روابط را تیره کرده بود به دنبال بهبود روابط با لهستان بود. به طور نمادین زلنسکی در هشتادمین سالگرد آغاز جنگ جهانی دوم در ورشو حضور پیدا کرد. در سال ۲۰۲۰، رهبران لهستان، لیتوانی و اوکراین در لوبلین لهستان گرد هم آمدند تا با صدور بیانیه ای مشترک، اتحاد جدیدی به نام مثلث لوبلین را اعلام کنند که به تقویت روابط فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی و همچنین حمایت از اوکراین برای ادغام نهایی در اتحادیه اروپا و ناتو اختصاص داشت. تبلیغات طرفدار کرملین این تشکیلات را بخشی از جنگ نیابتی آنگلوساکسون با روسیه را عنوان کرد. امسال، لهستان و اوکراین وارد یک اتحاد سه جانبه دیگر با هدف حفاظت از حاکمیت اوکراین شدندکه در این اتحاد بریتانیا نیز حضور دارد.
نشست رؤسای جمهور سه کشور مثلث لوبلین در اواخر سال ۲۰۲۱ نشان داد که زلنسکی وظیفه مشترک خود را توقف تهدید روسیه و محافظت از اروپا در برابر سیاست های تهاجمی روسیه خلاصه کرده است. او گفته که لهستان، لیتوانی و اوکراین در این امر پیشتاز هستند. آندری دودا، رئیس جمهور لهستان، به نوبه خود تاکید کرد که لهستان و لیتوانی به عنوان اعضای اتحادیه اروپا و ناتو باید پیشنهاداتی را برای تضمین امنیت بخش خود از اروپا ارائه دهند.با توجه به مشکلات خود اوکراین با فساد و حاکمیت قانون و با توجه به جنگ فعال در شرق آن، غیر ممکن است که این کشور در آینده نزدیک به اتحادیه اروپا یا ناتو بپیوندد. به عنوان مثال، روسیه خواستار آن است که روسیه با توافق دوجانبه بین مسکو و واشنگتن کاملاً از میز مذاکره خارج شود، اما بخشی از مشکل این است که اگرچه اوکراین در ناتو نیست، اما امنیت اوکراین توسط اتحادیه اروپا و کشورهای عضو ناتو (مانند لهستان و لیتوانی) به عنوان یک موضوع امنیتی در نظر گرفته میشود.
یک نظرسنجی اخیر از شورای روابط خارجی اروپا نشان داد که لهستانیها در میان کشورهای بزرگ اروپایی با فاصله زیاد معتقدند که کشورشان باید از اوکراین در برابر حمله مجدد روسیه دفاع کند. همین نظرسنجی نشان داد که ۸۰ درصد از لهستانیها معتقدند در صورت تهاجم روسیه، ناتو و اتحادیه اروپا باید از اوکراین دفاع کنند.تا سال ۱۹۹۱ طول کشید تا لهستان و اوکراین به عنوان کشورهای مستقل همسایه ظاهر شوند. یک دهه دیگر طول کشید تا آنها منافع سیاسی مشترک خود را کشف کنند و یک دهه دیگر طول کشید تا این دو جامعه به طور غیرقابل برگشتی با حوادث سال ۲۰۱۴ در هم آمیختند. پوتین در قمار خود برای وارد کردن دائمی اوکراین به مدار خود، در عوض اوکراینیها را وادار کرد که به سمت غرب بروند، درست همانطور که رهبران لهستان به دوران حضورشان در بلوک شوروی چند دهه قبل واکنش نشان دادند.