می خواهم یادآوری کنم که این کارآفرینان آلمانی بودند که در سال های پس از جنگ «پیشگام» همکاری با کشورمان شدند.
در سال ۱۹۷۰، اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری فدرال آلمان «معامله قرن» را در مورد عرضه طولانی مدت گاز طبیعی به اروپا منعقد کردند که اساس وابستگی متقابل سازنده را بنا نهاد و بسیاری از پروژه های بزرگ آینده، از جمله ساخت خط لوله گاز جریان شمالی (نورد استریم) را آغاز کرد.
ما امیدوار بودیم که پایان جنگ سرد یک پیروزی مشترک برای اروپا باشد.
اما روش دیگری غالب شده است. اساس آن گسترش اتحاد آتلانتیک شمالی بود که خود یادگاری از جنگ سرد بود.
بسیاری از کشورها در معرض انتخاب «بودن با غرب جمعی یا با روسیه» قرار گرفتند. در واقع این یک اولتیماتوم بود.
فاجعه اوکراین در سال ۲۰۱۴ نمونه ای از عواقبی است که این سیاست تهاجمی به دنبال داشته است. اروپا فعالانه از کودتای مسلحانه ضد قانون اساسی در اوکراین حمایت کرد.
اینجا بود که همه چیز شروع شد. چرا انجام این کار ضروری بود؟ یانوکوویچ رئیس جمهور وقت تمام خواسته های مخالفان را پذیرفته بود.
چرا آمریکا کودتا را سازماندهی کرد و کشورهای اروپایی با خونسردی از آن حمایت کردند و باعث ایجاد تفرقه در اوکراین و عقب نشینی کریمه شدند؟
اکنون کل سیستم امنیت اروپا به میزان قابل توجهی تنزل یافته است. تنش ها در حال افزایش است و خطرات یک مسابقه تسلیحاتی جدید واقعی می شوند.
ما فرصت های شگرفی را که همکاری فراهم می کند از دست می دهیم – به ویژه این که اکنون همه ما با چالش های مشترکی مانند همه گیری و پیامدهای وخیم اجتماعی و اقتصادی آن روبرو هستیم.
چرا این اتفاق می افتد؟ و مهمتر از همه، ما باید چه نتیجه گیری کنیم؟ چه درس هایی از تاریخ را باید به یاد بیاوریم؟
من فکر می کنم قبل از هر چیز، کل تاریخ اروپای بزرگ پس از جنگ تأیید می کند که شکوفایی و امنیت قاره مشترک ما تنها با تلاش مشترک همه کشورها، از جمله روسیه امکان پذیر است.