نویسندگان:
- اولگ بارابانف: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ استاد آکادمی علوم روسیه؛ استاد دانشگاه MGIMO
- تیموفی بارداچف: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ سرپرست علمی مرکز مطالعات جامع اروپایی و بین المللی؛ و مدرسه عالی اقتصاد
- یاروسلاو لیسوولیک: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ عضو کمیته برتون وودز
- فئودور لوکیانوف: سرپرست تیم نگارش، مدیر تحقیقات باشگاه گفتگو والدای؛ سردبیر مجله روسیه در امور جهانی؛ رئیس هیئت رئیسه شورای سیاست خارجی و دفاعی؛ استاد پژوهشگر دانشکده عالی اقتصاد
- آندری سوشنتسوف: مدیر برنامه باشگاه گفتگو والدای؛ رئیس دانشکده روابط بین الملل دانشگاه MGIMO
- ایوان تیموفیف: مدیر برنامه در باشگاه گفتگو والدای؛ مدیر برنامه های شورای امور بین الملل روسیه
ادامه:
آمارهای غربی و غیر غربی
رقابت محدود در اقتصاد جهانی نه تنها نتیجه حمایتگرایی فزاینده بلکه انحصار تعدادی از صنایع بود که نقش کلیدی و سیستمی در اقتصاد جهانی داشتند. این در درجه اول مربوط به سیستم های پرداخت و تسویه حساب های بین المللی است که بیشتر با یک ارز واحد (دلار آمریکا) انجام می شد. نکته مهم این است که شرکت های آمریکایی و اروپای غربی تقریباً تمام سیستم های پرداخت را نمایندگی می کردند. احکام ریسک سرمایه گذاری در دارایی های بازار تنها توسط سه آژانس رتبه بندی غربی صادر شدند. فقدان جایگزینها و انحصار کل بخشهای اقتصاد جهانی خطرات سیستمی را به همراه داشت. به این ترتیب، در آستانه بحران بدهی در اروپا، این سه آژانس رتبهبندی برخی از کشورهای اروپایی با بدهی کلان را در بالاترین رده یعنی A قرار دادند.
طبیعتاً این اشکالات فقط در کشورهای پیشرفته غربی وجود نداشت. با این حال، این کشورها آهنگ اقتصاد جهانی را تنظیم میکردند. آنها بزرگترین فرصتها را برای تأثیرگذاری بر آن داشتند و «مدیریت هولدینگ مدل» را در انحصار خود درآورده اند. از این رو، کل نظام بین الملل تحت تأثیر سوء استفاده های آنها قرار گرفت.
اقتصاد جهانی تکه تکه نخواهد شد و ارتباط داخلی خود را از دست نخواهد داد، اگرچه دیگر مدل جهانی سازی سابق منسوخ شده است. با این حال مسلم است که مثل قبل نخواهد بود. ساختارهای اقتصادی جدید پس از بحران، پدیدار خواهد شد. آنها چندان به یکدیگر وابسته نخواهند بود زیرا وابستگی متقابل در حال حاضر به جای یک فرصت، خطر محسوب میشود. به طرفین اجازه خواهند داد تا بهترین تبادلات اقتصادی ممکن را از نظر توازن منافع انجام دهند. این سیستم به ترتیب سیاسی متفاوتی نیاز دارد: کنترل عمودی فرآیندها از یک مرکز هژمون دیگر ممکن نیست.
دموکراتیک شدن و پیامدهای آن
ارزیابی نتایج عملیات نظامی روسیه در اوکراین هنوز زود است، اما اقدام برای شروع آن خود گویای همه چیز است. این امر تا حدی زیادی، از این واقعیت سرچشمه میگرفت که چشم انداز نظم جهانی «امپریال» دیگر باثبات به نظر نمیرسد. در هر صورت، روند تغییر بسیار دردناک خواهد بود.
افول مدل کنونی روابط بینالملل که در چند دهه گذشته شکل گرفته است، نتیجه برخورد دو روند متفاوت است. به دلایل متعدد داخلی، غرب در حال از دست دادن توانایی حفظ نظم خود در مقیاس جهانی است. در حال حاضر هدف اصلی حفظ انسجام نزدیکترین متحدان غرب است. در عین حال، توانایی کشورهای در حال توسعه به دلیل دستاوردهای خود یا ظهور منابع جایگزین در حال رشد است. این بدان معناست که کشورهای پیشرفته غربی دیگر توان اغوای کشورهای در حال توسعه را ندارند (و حتی کمتر مشتاق این کار هستند، از آنجایی که برای مثال، چین ایالات متحده را مایوس کرد: به جای یک شریک وفادار، به یک رقیب خطرناک تبدیل شد). برای کشورهای در حال توسعه نیز به نوبه خود، اگر غرب به حل مهم ترین مشکلات آنها کمکی نکند، مطیع باقی ماندنشان فایدهای ندارد.
پیامد سیاسی بینالمللی این امر خودآگاهی فزاینده در سطح دولتی و دموکراتیزه کردن روابط بینالملل است که در اوایل دهه ۱۹۹۰ به سختی قابل تصور بود. در آن زمان تقریباً عموم مردم اذعان داشتند که هیچ جایگزینی برای مسیر توسعه غربی وجود ندارد. سی سال کمرنگ شدن تدریجی رهبری ایالات متحده، به دوره انتقال از «دنیای امپراتوریها» با رویکرد جهانیشدن به «دنیای دولتها» تبدیل شده است. اما مشکل این است که چگونه می توان این تعداد حوزه قضایی مستقل در اندازههای مختلف را، که بسیاری از آنها منابع لازم برای خودکفایی ابتدایی را ندارند، زیست پذیر ساخت؟ به خودی خود، چندقطبی بودن تنها یک چیز را تضمین می کند: عدم وجود کنترل سلسله مراتبی مؤثر.
سوابق تاریخی بسیاری از کشورها نشان میدهد که فروپاشی هر رژیم استبدادی و جایگزینی آن با نوعی دموکراسی ناگزیر با تحولاتی همراه است. دموکراسی ها به ندرت قادر به تحمیل ثبات در سطحی هستند که به عنوان یک قاعده می تواند توسط یک رژیم خودکامه تضمین شود. این امر در نظام بین الملل هم صادق است. ایالات متحده ضامن مجموعهای از قوانین بود، حتی اگر همه آن را رضایت بخش نمیدانستند. چگونه می توان امنیت و توسعه را در جهانی که فاقد رهبری است تضمین کرد؟ تعداد کمی از کشورها در مواجهه با فروپاشی نظم جهانی احساس ناامنی میکنند. بسیاری جایگاه خود را در “زنجیره غذایی” تحت رهبری غرب، کاملا مطلوب می دانستند.
با این حال، هیچ کشوری وجود ندارد که بتواند از گرفتار شدن در سطح معینی از توسعه جلوگیری کند. این هم در اقتصاد و هم در سیاست صدق میکند.
رهبران نظم بین المللی ابرقدرتی از چالش های فزاینده آگاه هستند. آنها سعی خواهند کرد زمان را به عقب برگردانند و مکانیسمهای گذشته را بازگردانند. به عنوان مثال، قطع رابطه اقتصادی بین روسیه و چین زمانی برای واشنگتن مهم خواهد بود که این رابطه ثبات نظم اقتصادی آمریکا محور را تضعیف کند. برای این کار آمریکا باید برخی از تحریمهای اعمال شده علیه روسیه را لغو کند. خطرات ناشی از ظهور اتحادیههای اقتصادی بینالمللی جایگزین و عدم امکان – به رغم فشار قوی – به صفر رساندن حضور روسیه در اقتصاد اروپا، نویدبخش کاهش اقداماتی است که برای منزوی کردن روسیه در نظر گرفته شده است. این امر در مورد انرژی، مبادلات غذایی، زنجیرههای تولید مختل شده و خرید کالاها و منابع ضروری روسیه صدق میکند. ارتباطات حمل و نقلی، از جمله خدمات هوایی، احتمالاً عادی میشود. این پدیده برای همه مفهومی اقتصادی است و به یک “صلح سرد” جدید منجر خواهد شد. اما حتی این عادی سازی (به دور از تضمین) بازسازی اساسی نظام بین الملل بر پایه های جدید را متوقف نخواهد کرد.