یکی از نقاط ضعف چین، به عقبماندگی نظامی آن برمیگردد. این کشور پس از چند دهه نوسازی، پرابهت، و حتی ترسناک، جلوه میکند.
جنگِ اوکراین در واقع ادامهٔ کشمکش های ژئوپولیتیکِ گذشته میان قدرتهای جهانی بر سرِ تسلط یافتن بر اوراسیا است لذا انتظار می رود این جنگ برای سالهای خطرناک پیشِ رو ادامه پیدا کند! در جنگِ اوکراین ، ائتلافی متشکل از نظامهای اقتدارگرایِ تجدیدنظر طلب ( در این منطقه) در مقابلِ دموکراسیهای غربی به سرکردگیِ آمریکا شکل گرفته است.
نویسنده کتاب، نخست جنگ تریاک با امپراتوری بریتانیا را اولین اقدام تحقیرآمیز نسبت به چین میداند؛ رفتاری که منجر به شکست و باخت تحقیرآمیز هنگکنگ شد که این روزها پیامدهای بزرگی در مناسبات جهانی را سبب شده است. از آن زمان قدرتهای غربی در چین حضور مستمر داشتند.
در یک دهه گذشته یا بیشتر، تکنوکراتهای چینی بسیار باهوش به حساب میآمدند. در ابتدا آنها یک معجزه اقتصادی را به پیش بردند. سپس چین تنها اقتصاد بزرگی بود که به بحران مالی جهانی سالهای 2007 تا 2009 با نیروی انگیزشی کافی پاسخ داد.
سازمان ها و ترتیباتی نظیر شانگهای و بریکس، نه تنها علیه نظام بین المللی موجود و برساخته های آن نیستند، بلکه قطعاتی از این پازل به شمار می آیند. اگرچه این قبیل سازمان ها ممکن است در مواردی، رقیبی برای ترتیبات دیگر (مانند گروه هفت) محسوب شوند اما هیچ تعارضی با رژیم های بین المللی رسمی و غیررسمی از قبیل شورای امنیت سازمان ملل یا فاتف نداشته بلکه برعکس، خود را متعهد به تحکیم و تقویت این رژیم ها می دانند.
در این فضایی که تلاش میشد با بحث تحریمها ایران در انزوا قرار بگیرد و از عرصه بازیگری در اقتصاد جهانی حذف شود، عضویت در بریکس ظرفیت و فضای تازهای را ایجاد میکند که دستکم سرعت منزوی شدن ایران کاهش پیدا کند.
در مکانیسم همکاری بریکس، اینکه آیا چین و هند میتوانند بر اختلافات، نابرابریها و اختلافات دوجانبه غلبه کنند و از آنها فراتر روند و موضعی واحد شکل دهند، از نظر بسیاری عامل کلیدی در عملکرد مؤثر بریکس است.
افزایش همگرایی در بریکس به عنوان یکی از پیشران های مهم برای شکل دادن به جهان چند قطبی جدید ارزیابی می شود. یکی از مهمترین برنامه ها و ابزارهای گروه بریکس برای این هدف دلارزدایی است.