«جوانان قاطعتر بر این باورند که اقتصاد با سرعت بالا رشد خواهد کرد و کشور ما را به جایگاه بالاتری در رتبهبندی قدرتهای بزرگ خواهد رساند.»
از جمله تنگناهایی که برای بازرگانان ایران، با توجه به سیاست های اقتصادی شوروی در مسکو پیش آمد، این بود که به سبب مقررات جدید تجارتی، همه آنها مجبور شدند کارهای خود را به سرعت سروسامان دهند و به ایران بازگردند.
مقامات دولت شوروی برای حل پاره ای از مشکلات اقتصادی خود، تصمیم گرفتند در تجارت خارجی خود تغییراتی ایجاد کنند یکی از آن تغییرات راهکاری برای حفظ ارزش چرونس cervonets، (واحد پول روسیه و معادل با ده روبل) بود و براساس سیاستی کلی قرار شد ورود بیشتر کالاهای تجارتی افغانستان، ترکیه و ایران به شوروی محدود یا ممنوع شود.
در روز ۸ اردیبهشت ۱۳۰۴، هیئت تجار ارومیهنامه ای اعتراضی به رضاخان سردار سید الوزرا نوشتند.
روابط جدید اقتصادی شوروری با ملل شرقی علل الخصوص دولت ایران بیشتر به جای اینکه بر پایه نیازهای ناسیونالیسم نوپای ایران استوار باشد، بر پایه قدرت و نیاز اقتصادی حکومت شوروی استوار بود.
پطروفسکی، سفیر اتحاد شوروی در تهران، در اکتبر ۱۹۳۱ / مهر ۱۰ در باب روابط تجاری ایران و شوروی اظهار داشت: ایران در واقع فقط از بخشهایی تشکیل شده است و این قسمت کاملا به روسیه متکی است.
در ۱۵ فوریه سال ۱۷۴۲ گزارش «کالوشکین» نماینده اعزامی روسیه به ایران و شرح ملاقاتش با نادرشاه ایران به دست تزار روسیه و مشاورانش رسید.
هرچند روند تصمیم گیریهای طالبان عموما مبهم بوده اما این وضعیت درباره موضوعات جنجالی بیشتر مشاهده میشود. معمولا طالبان را به عنوان یک جنبش اجماع محور میشناسند، به نحوی که شورای رهبری پیشنهادات لازم را به «هبتالله آخوندزاده» داده و وی نیز به عنوان رهبر تصمیم گیرنده نهایی خواهد بود. اما توازن قدرت، بسیار ظریفتر و حساستر از آن است که به نظر میرسد، به خصوص زمانی که یک نظر در درون جنبش محل اختلافات شدید میشود. هبتالله آخوندزاده برخلاف «ملا اختر منصور» رهبر قبلی طالبان، تمایلی ندارد تا درباره موضوعات جنجالی تصمیمگیری کند. انتظار میرفت که وی طبق نظر اجماعی که ظاهرا در حمایت از تحصیل زنان بود، عمل کند. اما وی طرف اقلیتی را گرفت که مخالف با این موضوع بودند. سادهترین تفسیر این است که انگشت اتهام را به سمت چند عنصر «تندرو» ناشناس نشانه رفته و امیر را از این موضوع مبرا کنیم. اما نشانههایی نیز وجود دارند دال بر اینکه این چرخش سیاسی در واقع نشانهای از ناتوانی کلیتر جنبش در ایجاد یک مکانیسم مشخص برای اتخاذ تصمیمهای سیاسی ملی است.
يكي از بزرگترين مسائلي كه روسيه در روزگار معاصر با آن مواجه است، فقدان برآورد دقيق از جايگاه فعلي خود در سطوح كلان جهاني است. مساله بحران هويت در اعماق تاريخ روسيه نيز يكي از مهمترين چالشهاي اين كشور محسوب ميشده اما زماني توجه همگان را به خود معطوف ساخت كه قدرتنمايي هفتاد و اندي ساله شوروي رو به افول نهاد و از آن قدرت بزرگ جهاني، بحرانهاي عميق و ريشهدار اقتصادي و اجتماعي روي دستان روسيه جديد باقي ماند.