دمیتری رادیونوف در “اوراسیا ریتم”
۱۲ نوامبر هشتمین اجلاس سران شورای همکاری کشورهای ترک زبان در استانبول در فضایی باشکوه برگزار شد. در این نشست نام شورا همکاری کشورهای ترک زبان به سازمان دولتهای ترک تغییر یافت!
از مدتها قبل معلوم بود که این اتفاق خواهد افتاد. کارشناسان به اتفاق، نه تنها تغییر نام، بلکه تغییر محتوای ایدئولوژیک و ساختاری آن را نیز پیش بینی میکردند. پیشبینی میشد که نام شورا به اتحادیه کشورهای ترک تغییر یابد که نماد تبدیل شدن به یک سازمان سیاسی واقعی با ادعایی تقریبا مشابه اتحادیه اروپا خواهد بود.
این سازمان هنوز یک «اتحادیه» محسوب نمیشود. اما دیگر، «شورا» هم نامیده نمیشود. “سازمان” یک ساختار بسیار منظمتر و الزام آورتر از “شورا” است. به این نکته نیز باید توجه کنیم که به جای مفهوم «کشورهای ترک زبان» از «دولتهای ترک» استفاده میشود. و این امر نشان میدهد که فعالیت سازمان، دیگر به موضوعهای فرهنگ، زبان، تاریخ و غیره محدود نخواهد بود، بلکه حول محور سیاست متمرکز خواهد شد.
شورای ترک قبلا به عنوان چیزی بیش از یک حلقه فرهنگی عمل میکرد. در چارچوب آن، اتاق صنعتی-بازرگانی ترک، صندوق سرمایه گذاری ترک، کریدور تجاری-ترانزیتی ترانس خزر، گروه زنجیرههای تامین، برنامه تبادل دانشجو و اساتید و سایر سازمانهای حاضر در بلوکهای اقتصادی نیز فعالیت میکردند. این یک سطح نسبتا جدی از همگرایی برای کشورهایی است که تقریبا سه دهه پیش کسی نمیتوانست نزدیک شدن آنها را تصور کند.
شورای ترک در عمل بلافاصله پس از فروپاشی شوروی – در اواخر سال ۱۹۹۲ – تشکیل شد. قبل از آن، ترکیه تنها کشور مستقل ترک زبان بود. مابقی “جهان ترک” بخشی از روسیه بود و آنکارا هیچ فرصتی برای ارتباط با آن نداشت. بخصوص که ترکیه (همانطور که اکنون است) یکی از اعضای ناتو به شمار میرفت. فروپاشی شوروی فرصتهای جدی به ترکیه داد و باعث شد ایدههای نیمه فراموش شده پان ترکیسم را احیا کند.
رجب اردوغان به پروژه سیاسی “جهان ترک” جان داد. وی پس از رسیدن به قدرت، تلاشهای خود را برای تبدیل ترکیه به بزرگترین بازیگر منطقهای آغاز کرد. ترکیه برای این امر سه راه داشت: پان اسلامیسم، نئو عثمانیسم و پان ترکیسم. در زمینه پان اسلامیسم، ترکها رقبای بسیار جدی دارند: از یک سو، اعراب و از سوی دیگر، ایران. در زمینه نئو عثمانیسم، هیچکس اجازه نمیدهد ترکها بیش از حد گسترش یابند – نفوذ آنها در سرزمینهای سابق هم در اروپا و هم در آسیا به طرز ناامیدکنندهای از بین رفته است. در حال حاضر ترکیه تلاشهایی در این راستا تنها در عراق، سوریه و لیبی انجام میدهد که استقلال سیاسی خود را از دست دادهاند.
اما در زمینه پان ترکیسم، ترکیه رقیبی ندارد (البته روسیه به حساب نمیآید، اگرچه بخش قابل توجهی از ترکها در آن زندگی میکنند – بیشتر از مثلا آذربایجان، قرقیزستان و ترکمنستان).
با این حال، گرد آوری “جهان ترک” حتی خارج از روسیه چندان آسان نیست. ترکیه در این امر در آذربایجان (که با آن هم مرز است) و تا حدی کریمه اوکراین موفق بوده است (ترکیه موفق شد حوزه قضایی کریمه را در سال ۲۰۱۴ تغییر دهد).
در آسیای مرکزی، همه چیز پیچیدهتر است. اولا، آسیای مرکزی از نظر جغرافیایی از ترکیه دور است. ثانیا، این منطقه یک مکان اقتصادی و نظامی – سیاسی مهم است که در آن منافع سه بازیگر اصلی – روسیه، آمریکا و چین – در هم تنیده شده و نخبگان محلی همواره سعی دارند بین آنها تعادل برقرار کنند. حضور ترکیه در اینجا اضافی است. البته به لحاظ منطقی امکان تطمیع تمام این کشورها وجود دارد، اما این کار در واقع مدتها پیش توسط چین انجام شده است.
با این وجود، ترکیه سعی دارد توسعهطلبی اقتصادی خود را پیش ببرد. اول از همه، شاید فروش سلاح مد نظر باشد. حوزهای که روسیه همواره در آن تسلط داشته است. سال گذشته این حوزه به شدت در بازار آذربایجان تبلیغ میشد. پیروزی آذربایجان در جنگ قره باغ بهترین تبلیغ برای پهپادهای ترکیه بود که قبلا توسط قرقیزستان خریداری شده بودند و قزاقستان نیز قصد خرید آنها را دارد.
یکی دیگر از مهمترین اهداف برای آنکارا حوزه گاز است. ترکیه قصد دارد به قطب اصلی گاز در جنوب اروپا تبدیل شود و گاز را از ترکمنستان و قزاقستان به اروپا ارسال کند. دسترسی ترکیه به دریای خزر در نتیجه پیروزی آذربایجان در جنگ با ارمنستان این کار را تسهیل میکند. و اینجا دیگر موضوع به گاز محدود نمیشود.
مولود چاووش اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در نشست فوق الذکر کشورهای ترک زبان گفت: «کریدور تجاری-ترانزیتی ترانس کاسپین شرق-غرب توسط کریدور زنگزور تقویت خواهد شد و به رفاه کل جهان ترک کمک خواهد کرد».
مسئله دیگر این است که گاز ترکمنستان توسط چین کنترل میشود، اما آنکارا میداند هر کاری به صورت مداوم پیگیری شود حتما به نتیجه خواهد رسید. علاوه بر این، رژیمهای آسیای مرکزی خواستار تنوع بخشی حداکثر به روابط اقتصادی خود و کاهش وابستگیشان به بازیگران فعلی هستند، بنابراین ترکیه در اینجا مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
اما این استقبال در حوزه اقتصاد خواهد بود. در حوزه سیاست،کشورهای منطقه قطعا تمایل ندارند تحت سلطه ترکیه باشند، زیرا برای چند جانبه گرایی خود اهمیت زیادی قائل هستند. بخصوص که ایجاد بلوکهای سیاسی (و مخصوصا نظامی) به معنای پذیرش برخی تعهدات و درگیر شدن در بازیهای سیاسی غیر ضروری است.
به عنوان مثال، آنکارا این واقعیت را کتمان نمیکند که قصد دارد جمهوری ترک قبرس شمالی را که فقط توسط ترکیه به رسمیت شناخته میشود وارد سازمان کند. اما حتی آذربایجان هم با این امر موافقت نخواهد کرد. روابط با روسیه نیز یک خط جداکننده است. اردوغان به طور آشکارا کریمه را به رسمیت نمیشناسد و به اوکراین سلاح میدهد. به نظر میرسد که کشورهای این سازمان در سایر موضوعاتی که در آنها اردوغان با روسیه اختلاف نظر دارد – مانند سوریه و لیبی – نیز حتی به صورت لفظی با اردوغان همکاری نخواهند کرد.
با این وجود، روند واقعی نزدیکی کشورهای ترک زبان تحت رهبری ترکیه بدیهی است. پیش بینی در مورد سال ۲۰۴۰ دشوار است (در این اجلاس، مفهوم جهان ترک برای سال ۲۰۴۰ به تصویب رسید). اما این روند همانند این واقعیت که نزدیک شدن کشورهای آسیای مرکزی به ترکیه با کاهش نفوذ روسیه همراه خواهد بود بدیهی است. عامل چین را نیز نباید نادیده گرفت. قطعا چین نیازی به پروژههای همگرایانه ترکیه در منطقه ندارد، بخصوص که آنها روی “مسئله اویغور” تاثیر میگذارند. با این حال، در حال حاضر، بسیاری از مسائل مستلزم موضع روشن مسکو است.
به عنوان مثال، نورسلطان نظربایف، رئیس افتخاری مادام العمر شورای ترک (که البته ریاست افتخاری شورای عالی اقتصادی اوراسیا نیز هست)، نویسنده مفهوم “۲۰۴۰” بود. یک آکادمی ترکی که اخیرا “یاکوتیای روسیه” را یک نهاد دولتی ناشناخته نامیده است، در پایتخت قزاقستان فعالیت دارد. آیا این دلیلی برای پرسیدن برخی سوالات از متحد اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان پیمان امنیت جمعی نیست؟
همانطور که قبلا ذکر شد، نخبگان آسیای مرکزی در تلاش برای بقای خود در میان غولهای ژئوپلیتیک هستند و مجبوراند نقش یک بادنما را بازی کنند.
البته این سوال پیش میآید که آیا مسکو میتواند چیزی جدیتر را (نه از لحاظ مالی) به کشورهای ترک پیشنهاد دهد؟ در واقع، علیرغم گزارشهای پیروزمندانه روزانه در مورد تقویت روابط تجاری، هماهنگ سازی مقررات فنی و غیره، به طور موازی، تبلیغات ایدئولوژیک جدی ضد روسی در تمام کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا (به جز بلاروس) صورت میگیرد. به همه اینها احساسات روسیه هراسی روزافزون را اضافه کنید که در قزاقستان که همواره چند ملیتی ترین کشور در منطقه بوده است، مشاهده میشود. پشت تمام این احساسات، غرب و ترکیه حضور دارند. در واقع تضعیف نفوذ روسیه جزء منافع مشترک آنهاست.
آنکارا در اینجا یک برگ برنده دارد – زبان و تا حدی تاریخ و فرهنگ مشترک. با این حال، همانطور که میبینیم، سازمانهای صرفا ملی که سعی دارند کشورها را با منافع مختلف متحد کنند کارایی ندارند. از سوی دیگر، پروژههای فراملی برعکس میتوانند با موفقیت ملتهای مختلف را متحد کرده و آنها را از خویشاوندان خود با تاریخ مشترک جدا کنند. در اینجا باید به ایدئولوژی “دموکراسی غربی” که آنگلوساکسون ها[۱] بر کشورهای کاملا متفاوت (تقریبا نیمی از کره زمین)، از جمله اوکراین که به سرعت از جهان روسیه جدا شد، تحمیل کردند، اشاره کرد.
مشکل روسیه این است که این ایدئولوژی، یک پروژه مشترک است. روسیه حتی برای ملل نزدیک به خود نیز چنین چیزی برای ارائه ندارد (حداقل هنوز). اتحاد جماهیر شوروی چنین پروژه فراملی جهانی را در اختیار داشت، در حالی که فدراسیون روسیه چنین پروژهای ندارد. ایدئولوژی همگرایی اوراسیا به هیچ وجه یک ایدئولوژی نیست و اگر آن را به عنوان یک پروژه در نظر بگیریم، آنقدر بیشکل است که حتی همسایگان دارای تاریخ دیرینه مشترک را جذب نمیکند. این پروژه به جز محتوای صرفا تجاری-اقتصادی هیچ محتوای واقعی دیگری ندارد. بنابراین، اتحادیه اقتصادی اوراسیا فراتر از حوزه اقتصاد نمیرود. به هر حال، اکثر کشورهای اوراسیا دیدگاه محتاطانه و گاها خصمانه نسبتا به هر گونه تلاش برای فراتر رفتن از این چارچوب دارند.
اکنون این سؤال مطرح میشود که چه کاری میتوان انجام داد تا همگرایی ترک جایگزین همگرایی اوراسیا نشود. باید برای متحدان و شرکا خطوط قرمز تعیین شود. مسکو هیچ مخالفتی با نزدیک شدن فرهنگی اقوام ترک ندارد. اما حوزههایی وجود دارند که نباید اجازه ورود بیگانگان را به آنها داد. آمریکاییها متحدان ناتو را از خرید تسلیحات از کشورهای دیگر منع میکنند. چرا قرقیزستان به خود اجازه خرید بیرقدارها را میدهد؟ این مسئله باید به طور مستقیم و قاطعانه مطرح شود.
هیچ یک از اقدامات سیاسی خارجی متحدان روسیه نباید با منافع این کشور در تضاد باشند. این جزء بدیهیات است. این در مورد سیاست داخلی آنها نیز صدق میکند: روسیه هراسی به هر شکلی که باشد باید کنار گذاشته شود.
باید برای اقدامات ترکیه، از فروش اسلحه به اوکراین گرفته تا تلاشهای تعصب آمیز برای ایجاد «توران بزرگ»، خط قرمز تعیین شود. اخیرا، رسانهها عکسی از اردوغان را با نقشهای از “جهان ترک” منتشر کردند که تقریبا نیمی از روسیه را شامل میشود. “دولت باغچه لی” رهبر حزب حرکت ناسیونالیست ترکیه در اقدامی جنجالی، نقشهای را تحت عنوان نقشه «جهان ترک» به «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه هدیه داد که در آن تمامی قلمروهای کشورهای دیگر را که ترک زبان هستند یا اقلیتهای ترک و مسلمان دارند، جزء قلمرو کشور ترکیه محسوب کرده است. این نقشه که ایدههای نئوعثمانی و مداخلات خارجی اردوغان را به تصویر میکشد، فهرست بلندبالایی از کشورهای بالکان و آسیای مرکزی و روسیه تا بخشهایی از چین با اقلیتهای مسلمانان اویغور را به عنوان «سرزمینهای ترکیه» نمایش میدهد و این هدیهای بود که باغچه لی به اردوغان داد. به ندرت میتوان ولادیمیر پوتین را در پس زمینه نقشه امپراتوری روسیه با نمای برجسته آناتولی شرقی تصور کرد. اما همانطور که مشخص است، اردوغان از نمایش طرحهایی برای گنجاندن مناطق روسیه در “توران بزرگ” خجالت نمیکشد.
با این حال، اهالی آسیای مرکزی برای اینکه یک روز در مرکز جهانیِ ترک، چینی یا آمریکایی از خواب بیدار نشوند، باید از خود شروع کنند. در غیر این صورت بیگانگان به منطقه نفوذ خواهند کرد. آنها فقط به این دلیل نفوذ میکنند که این کشورها اجازه میدهند …
انتهای مطلب/ [۱] . انگلوساکسون ها ملت هایی هستند که زبان رسمی اول آنها زبان انگلیسی است و در هر نقطه از دنیا که باشند به این زبان سخن می گویند مثل انگلستان، آمریکا، استرالیا و کانادا.
مترجم : موسسه مطالعات راهبردی شرق، الهام چرمگی