نویسندهگان: حسین احسانی و بهار مهر / از کانال یک حرف از هزاران
تصرف کابل بدون هماهنگی با دیگر اعضای طالبان در شوراهای کویته و دفتر سیاسی قطر توسط گروه حقانی و ورود به شهر کابل به طور ناگهانی و بدون برنامهریزی و در نهایت اشغال مناصب و ادارات مهم و استراتژیک کشور توسط شبکهی حقانی نشان میدهد که شاخهی حقانی نیز به طور خودمختار و مستقلتر از گروه طالبان عمل میکنند. هرچند که در فضای رسانهای اذعان میکنند که هیچ اختلاف نظر و عملی میان این دو شاخه وجود ندارد. اما اختلافات آنان با گذشت هر روز غیر قابل انکار میشود و یکی از عوامل اصلی این اختلافات، منازعهی درون قومی – گروهی است.
نگارندگان برای نگارش این یادداشت، با منابع میدانی و افرادی که شناخت کافی و دسترسی به منابع داخلی گروه طالبان دارند، در ارتباط بوده و با تحلیل دادهها و اطلاعات بدست آمده از این منابع در مورد از هم گسیختگی سازمانی، عوامل و پیامدهای بر آن میپردازند. کوشش اصلی آن است که پرسشهایی چون میزان اختلافات درونی، پیامدهای آن در تزلزل ساختاری، برهم خوردن نظم سلسله مراتبی و نهایتا فروپاشی سازمانی طالبان، پاسخ داده شود.
عامل پیشران اصلی که موجب اتحاد و اختلاف در ساختار سازمانی گروه طالبان میباشد، عنصر قومیت است. هویت و زیرمجموعهی آن یعنی قومیت، در مطالعات امنیتی جدید به مثابهی امر امنیتی تلقی میگردد. قومیت به خودی خود، در مواقعی امنیتزا است و در برخی مواقع دیگر امنیتزداست. با توجه به ماهیت منازعات قدرت در افغانستان، عامل قومیت موجب اتحاد و اختلاف در دو مرحلهی شورشگری و تسلط بر قدرت میگردد که در پایین به آن پرداخته می شود:
- شورشگری: زمانی که گروههای شبه نظامی به خصوص گروه طالبان در جایگاه یک نیروی شورشگر و مخالف با نظامِ مستقر قرار داشتند، قومیت نقش منسجم کننده نیروهای طالبان را داشته است که این مولفه برای انسجام سازمان این گروه موثر واقع شده است. به طور مثال گروه طالبان از ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ با وجود سطحی از اختلافات میان گروهی از مولفهی قومیت برای انسجام سازمانی خود استفاده میکردند. بنابراین، عنصر قومیت در این مرحله امنیتزا است.
- تسلط بر قدرت: اما در زمانی که گروههای سیاسی-نظامی بر سریر قدرت آمدهاند، قومیت از حالت امنیتزا، به نقطه ضعف تبدیل میشود و اختلافات درون قومی در این مرحله بروز میکند. به طور نمونه اختلافات درانیها با غلجاییها پس از ۲۰۰۱ و اختلافات میان طالبان شاخهی ملا برادر و شبکهی حقانی بعد از ۲۰۲۱ میتواند در این بستر تحلیل شود. در نتیجه قومیت به طور عام و زیرشاخههای قومی به طور خاص در این مرحله، امنیتزدا است و موجب تفرقه و اختلافات درون قومی گردیده است.
از هم گسیختگی سازمانی طالبان
به طور کلی گروههای ستیزهجوی اسلامگرا برای حفظ ساختارِ سازمانی و تشکیلاتی، پیشبرد اهداف و استراتژیها، ایجاد و حفظ نظم سلسلهمراتبی، ساختارهای هرمی و خوشهای را برای مدیریت سازمان تاسیس کردند که از ویژگی بومی بودن، کارآمدی و تبعیت اعضای این گروهها در لایهی زیرین سازمان برخوردار باشد.
ساختار هرمی بیشتر در تشکیلات گروههای اسلامگرایی دیده میشود که این گروهها شبکههای مجزا و متعدد نداشته و اجزای به هم پیوسته داشته باشند. از این رو، سطح اولی سازمان، عمدتاً رهبر و یا امیر این تشکیلات است و فرماندهان میانی و جنگجویان پایین رتبه به ترتیب در ردههای بعدی هرم قرار میگیرند. در این ساختار، رهبر تصامیم و دستورات را خود اتخاذ میکند و به طور مستقلانه آن را به دیگر اعضای سازمان از بالا به پایین ابلاغ مینماید. به عبارتی دیگر، رابطه میان رهبر و جنگجو، عمودی است و جنگجو متعهد و مکلف (از لحاظ مذهبی، شرعی و سازمانی) به اجرای دستورات صادر شده از راس هرم سازمان میباشد.
اما در ساختار خوشهای، گروههای ستیزهجوی اسلامگرا به دلیل تعدد شعبات و شاخههای گوناگون در سراسر مناطق تحت کنترل و فعالیتشان مجبور هستند که از ساختار سازمانی خوشهای استفاده کنند. البته که تنها گروهی که برای اولین بار از ساختار سازمانی خوشهای استفاده کرد، شبکهی جهانی القاعده بود. القاعده به دلیل علاقمندی به ایجاد و گسترش جهاد در ابعاد جهانی، شعبههای مختلفی در سراسر جهان ایجاد کرد که هر شعبه/ خوشه، ساختار منحصر به فرد خود را شکل داده بود اما در نهایت به اسامه بن لادن رهبر این شبکه پاسخگو بودند. موفقیت بن لادن در شکلدهی چنین ساختار سازمانی اما تعمیم پذیر به دیگر گروههای اسلامگرا نبود. برخی از گروههای ستیزهجوی اسلامگرا چون طالبان نیز از ساختار خوشهای استفاده میکنند تا خود را به عنوان گروهی که ساختار سازمانی پویا دارد، معرفی کنند و نشان دهند که در صورت از بین رفتن یک خوشه، فعالیت سایر شاخهها تحت تاثیر نخواهد رفت.
از این منظر گروه طالبان بعد از به قدرت رسیدن (۲۴ اسد ۱۴۰۰) با توجه به اختلافات درون قومی که بر سر تقسیم نهادهای قدرت داشتهاند، ساختار خوشهای اختیار کرده است. اما این انتخاب علاوه بر اینکه انتخاب عامدانه و آگاهانه نبوده است به منزلهی پویایی و کارآمدی سازمان هم نیست. بلکه نشاندهندهی اختلافات عمیق میانگروهی میباشد که موجب ایجاد خوشهها/دستههای مختلف و از همگسیختگی سازمانی گردیده است. میزان وفاداری گروهها به رهبران ارشد نیز متناسب با این ساختار سازمانی متزلزل و نامشخص است و به همین دلیل است که اثرگذاری رهبران بر شاخههای پایینی ناکام است.
همچنین به نظر می رسد که میزان عدم اطاعت پذیری از رهبری نیز به طور قابل ملاحظه دگرگون شده است. به طور نمونه ناتوانی رهبران این گروه در تثبیت عاملان قتلها، اختطافها، هجوم به خانههای مردم و دستگیریهای خودسرانه در شهرها با وجود فرمان عفو عمومی از سوی رهبری این گروه، نشان می دهد که ساختار این گروه دچار پراکندگی است و دستهها/خوشههای عملیاتی مستقلانه وارد عمل می شوند. اغتشاش فاریاب، عدم تمکین سردستههای عملیاتی این گروه در ولایات شمال و شمال شرق و اختلافات شدید میان جناح وفادار به ملابرادر و شبکه حقانی از موارد عمدهی دیگری است که ساختار سازمانی طالبان را هم از منظر درون قومی و هم سازمانی متزلزل کرده است.
گروه طالبان در دورهی شورشگری به شوراهای چندگانهای چون کویته، میرام شاه، پشاور و مشهد تقسیم شده است. البته قابل ذکر است که کمیتههای مخفی و پنهانی طالبان نیز در کنار این شوراها به طور موازی فعالیت میکرده و در حال حاضر فعال هستند. بدین رو تفاوت نظر، اهداف، اصول و ارزشها در فعالیت و رفتار شورایهای طالبان از گذشته مشهود بوده است و این تفاوتها باعث شد که برخی از تحلیلگران و سیاستمداران، طالبان را به طالبان خوب و بد تقسیم کنند.
با توجه به وقایع پس از سقوط کابل، ساختار تشکیلاتی طالبان دگرگون شده است. این دگرگونی در سه مرحله نمود یافته: از بین رفتن شوراهای چهارگانه، بروز اختلاف میان شبکهی حقانی و ملا برادر و خوشهای شدن ساختار سازمانی طالبان؛ این خوشههای نامنظم عبارتند از:
- دستهی اول: رهبران پیشین شوراهای چهارگانهی طالبان که اغلب افراد بلندرتبهی طالبان هستند. به شمول وزرا، معینهای وزارتها، روسای ادارت.
- دستهی دوم: مسئولین مذاکرهکننده و اعضای دفتر سیاسی طالبان در کابل به شمول سخنگویان این گروه.
- دستهی سوم: شماری از زندانیان پر نفوذی که در جریان مذاکرات صلح با حکومت پیشین و همچنین بخشی از زندانیانی که پس از تصرف کابل از زندانها آزاد شدهاند. این افراد آزاد شده در حال حاضر نیروی بروکراتیک رژیم فعلی هستند و مناصب حکومتی در سطح میانی را اشغال کردهاند.
- دستهی چهارم: فرماندهان گروههای شبهنظامی عملیاتی ۱۰-۱۵ نفری طالباناند که به طور مستقل و خودمختار عمل می کنند و اوامر و هدایات سه دسته بالا را قابل اجرا نمیدانند.
- و دستهی پنجم: جنگجویان دستهی چهارم هستند که در گذشته ماشین جنگی طالبان بودند. این جنگجویان در برخی از موارد حتی از دستورات فرماندهان دستهی چهارم تمرد کرده و خود را ملزم به پاسخگویی به سایر دستهها نیز نمیدانند.
این دستههای پنجگانه که اهداف، منافع و خواستهای متفاوت و در مواردی متضاد با هم دیگر دارند در یک ظرف سازمانی به دلیل اختلافات، قومی-قبیلهای، سطح وابستگی به کشورهای منطقه به خصوص سازمان استخبارات ارتش و نظامیان پاکستان، رابطهی نزدیک با سایر گروههای تروریستی (به شمول تحریک طالبان پاکستان، لشکر جنگجوی، سپاه صحابه، لشکر طیبه، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش ترکستان شرقی، القاعده و…)، تفاوت دیدگاه در مسائل داخلی و قرائت مختلف در ایجاد، تطبیق و تنفیذ احکام شرعی با سایرین قابل جمع نیستند.
در نتیجه به نظر میرسد که علاوه بر عنصر قومی، خودمختاری و استقلال عمل در فعالیت و ارتباط خوشهها/دستهها با سایر سازمانهای تروریستی و استخباراتی منطقه موجب انفصال میان حلقهی رهبری و جنگجویان سطح پایین گردیده است. پیامد این وضعیت باعث ناتوانی طالبان در حل منازعه سیاسی و تشکیل یک حکومت فراگیر با سایر اقوام، تزلزل سازمانی، تداوم و افزایش چرخهی خشونت ها، افزایش فساد مالی برای دسترسی به مزایای اقتصادی، ناکارآمدی نهادها و ساختارهای دولتی و رشد تروریسم بینالمللی خواهد گردید.
همچنین به دلیل شکلگیری متعدد دستهها، از بین رفتن اشراف دستهی اول طالبان به دستههای زیرین، چند لایه شدن ساختار، هر گونه فعالیت آنها غیرقابل پیشبینی میباشد و میتواند امنیت و ثبات منطقه و جهان خطرناک باشد.
بهار مهر مشاور سابق ارتباطات راهبردی وزارت امور داخله و تحلیلگر امنیت منطقه افغانستان و پاکستان بود. او کتابهای را از انگلیسی به فارسی/دری ترجمه کرده است. ستوننویس در برخی از روزنامههای افغانستان بوده است.
حسین احسانی پژوهشگر انستیتوت مطالعات استراتژیک است. او فارغالتحصیل از رشتهی مطالعات خاورمیانهی دانشگاه تهران است و بر روی بنیادگرایی اسلامی و مطالعات امنیتی تمرکز دارد. چند کتاب در حوزهی بنیادگرایی و افراطیت اسلامی توسط ایشان تالیف و ترجمه شده است.