ویدا یاقوتی ا(۲۰۲۲) در الاخبار. البقعه المنسیّه: أفغانستان تُکافح بصمت
طالبان با داشتن تجارب ناموفق از حکمرانی در گذشته، برای دومین بار با حمایت غیرمستقیم بعضی از دولت های خارجی موفق شد به عرصه قدرت بازگردد. در این مدت که طالبان در تلاش برای بازپس گیری قدرت از دولت جمهوری اسلامی بود بسیاری از دولت ها تلاش کردند ایدئولوژی افراطی طالبان را تا حدی نرم کنند به آنها به عنوان یک جریان رادیکال، دیپلماسی و تاکتیک های مذاکره را آموختند، اما پس از روی کار آمدن بسیاری از اقدامات آنها بیانگر این موضوع بود که تفکر قومی-مذهبی آنها همچنان سفت و سخت باقی مانده است. اکنون که طالبان بر افغانستان حکومت میکنند، جامعه بینالمللی همچنان به مماشات با آنها میدهد، با این فرض که میتواند آنها را متقاعد کند که یک دولت فراگیر تشکیل دهند و سیاستهای واپسگرایانهشان را کاهش دهند اما ادامه این روند مشخص نیست تا چه مدت ادامه خواهد داشت.
طالبان در گذشته هرگز یک نیروی فراگیر نبوده است. رهبری آنها در کویته و پیشاور و دفتر سیاسی آنها در دوحه توسط پشتون های سنی اداره می شود. در حالیکه طالبان تلاش میکنند همه افغانها را پشت سر خود متحد کنند، یکی از بزرگترین موانع این جنبش اسلامگرای سنی این است که چگونه جامعه هزاره شیعه، که تقریباً یک پنجم جمعیت کشور، را تشکیل میدهد متقاعد کند که در رژیم جدید جایگاهی دارد. در سالهای اخیر، طالبان از جوامع قومی دیگر مانند تاجیکها و ازبکها عضوگیری کردهاند. به نظر میرسید آنها با استفاده از تجربه ناموفق خود در تلاش برای نشان دادن خود به عنوان یک جنبش سراسری هستند. طالبان با اکثریت پشتون به دلیل خصومت تاریخی خود با هزارهها که به قرن نوزدهم باز میگردد تاکنون موفق به ایجاد یک پیوند و به اطاعت درآوردن هزاره ها نشده اند به همین علت شکاف تاریخی آنها به مرور زمان عمیق تر شد. اما پس از پذیرش اینکه ادامه این خصومت به مشروعیت آنها صدمه خواهد زد تلاش کردند برای جبران فقدان نفوذ قابل توجه در میان هزاره ها، با معرفی مولوی مهدی به عنوان یک «برادر شیعه» این شکاف را حتی الامکان تا دستیابی به مشروعیت پر کنند. درحالیکه شاهد بودیم این اتحاد چندان پایدار و موفق نبود و در نهایت موجب کنار گذاشتن مولوی مهدی از استخبارات بامیان شد. واقعیت این است عزل مولوی مهدی نشان داد برخلاف گفته های طالبان مبنی بر اینکه ادعا میکنند؛ مخالف شیعه نیستند، از آنها در افغانستان استقبال میکنند و آنها را هموطن خود میدانند، شیعیان همچنان از حکومت طالبان بیم دارند و نمی توانند به آنها اعتماد کنند. به اعتقاد بسیاری از شیعیان الهیات طالبان از اساس مخالف وجود شیعه است، بنابراین وقتی در قدرت هستند به طور سیستماتیک علیه شیعه تبعیض قائل خواهند شد.
نشست سه روزه روحانیون اسلامی و بزرگان قبایل در پایتخت افغانستان روز شنبه با وعده حمایت از طالبان به پایان رسید و از جامعه جهانی خواسته شد تا دولت این کشور را به رهبری طالبان به رسمیت بشناسد. طالبان در آغاز نشست هدف این گردهمایی شنیدن طیف وسیعی از صداها در مورد مسائل پیش روی افغانستان عنوان کردند. مجیب الرحمن انصاری، یکی از روحانیون شرکت کننده در این گردهمایی، بیانیه ۱۱ ماده ای که در پایان منتشر شد را خواند، در این بیانیه از کشورهای منطقه و جهان، سازمان ملل، سازمان های اسلامی و سایرین خواسته شد تا افغانستان تحت رهبری طالبان را به رسمیت بشناسند.رفع تمام تحریم های اعمال شده از زمان تسلط طالبان و آزادسازی دارایی های افغانستان در خارج از کشور را در دستور کار خود قرار دهند.
چند نکته قابل توجه در این نشست وجود داشت: اول: انتخاب مولوی مجیب الرحمان انصاری یک “پشتون تاجیک زبان” برای خواند بیانیه پایانی و انتخاب زبان فارسی است، که برای مخاطبان داخلی و منطقه ایی چندان بی معنا نیست. دوم: عدم حضور زنان و عدم دعوت از شخصیت های سیاسی که ماده ۹ و ۱۱ این بیانیه را نیز زیر سوأل می برد. سوم: حضور هبت الله آخوندزاده در کابل، در واقع این اولین سفر او به پایتخت افغانستان از زمان به دست گرفتن قدرت توسط طالبان است. آخوندزاده در سخنرانی یک ساعته خود که توسط رادیو دولتی پخش شد، تسلط طالبان بر افغانستان را “پیروزی جهان اسلام” خواند. ظاهرا حضور او بخش عمده قدرت نمایی نمادین این گردهمایی بود.
طالبان اکنون با گذشت چند ماه از به دست گرفتن قدرت به دلیل عدم کارآمدی و ناتوانی در ایجاد ثبات تحت فشارهای بین المللی قرار دارند در داخل نیز با انواع بحران های انسانی دست و پنجه نرم میکنند. یکی از چالش های عمده طالبان که از آغاز قدرت یابی با آن مواجه شد این بود؛ جامعه بینالمللی پس از گذشت چند ماه با توجه به وعده های طالبان همچنان نسبت به هرگونه به رسمیت شناختن یا همکاری با طالبان، محتاط بوده است. با وجود تلاشهای طالبان برای برقراری ارتباط با سایر کشورها این پیگیری ها تاکنون نتیجه مثبت و دستاورد چندانی به همراه نداشته است. ریشه این عدم موفقیت را شاید بتوان در علل گنجاندن ماده ۱۰ در بیانیه پایانی این گردهمایی یافت، در این ماده، از طالبان خواسته شده که «وحدت موجود بین خود را بیشتر از این مستحکم سازند.» از این ماده میتوان دریافت طالبان در این مدت کوتاه به واسطه ناتوانی در اداره امور کشور و اقدامات تنش زای خود در مرزها و همچنین فشار بر زنان و اقلیتها سخت نگران فروپاشی دولت تازه تأسیس است. بنابراین، طالبان باید این واقعیت را بپذیرد که برای بازگشت به عرصه سیاست افغانستان و مورد پذیرش قرار گرفتن توسط بازیگران منطقهای و جهانی نیازمند عمل به تعهدات بین المللی و همکاری همه جانبه با کشورها و به رسمیت شناختن همه قومیت ها در افغانستان است.