هر دو منطقه عرصهای برای رقابت قدرتهای بزرگ هستند، چیزی که به طور فزایندهای در جنوب شرقی آسیا مشاهده شده است، ایالات متحده و چین در آنجا درگیر هماوردی و رقابت ژئواستراتژیک شدهاند. نقش روسیه در آسیای جنوب شرقی بسیار محدود است. البته تفاوت های فاحشی نیز وجود دارند. در آسیای جنوب شرقی و بویژه در پی بحران کرونا، رقابت آمریکا و چین به طور فزاینده ای آشکار شده است. اما در آسیای مرکزی، دو قدرت اصلی منطقهای – روسیه و چین- دارای همگرایی استراتژیک و منافع مشترک از حیث مقاومت در برابر قدرت جهانی ایالات متحده هستند.
گفتگوی تفصیلی سایت تحلیلی خبرآسیا با دکتر «پارادورن رانگسی ماپورن»[۱]
سوال: کدام کشورهای جنوب شرقی آسیا بیشترین علاقمندی به ایجاد شراکت با آسیای مرکزی را نشان میدهند؟ چه چیزی این دو منطقه را با هم یکپارچه میکند و از چه منظری شبیه یکدیگر هستند؟
ماپورن: پس از استقلال کشورهای آسیای مرکزی از اتحاد جماهیر شوروی در پایان سال ۱۹۹۱، علاقمندی زیادی از سوی کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و کشورهای آسیای جنوب شرقی برای برقراری روابط دیپلماتیک و بررسی فرصتهای تجاری و اقتصادی مشاهده شد. کشورهایی مانند سنگاپور، مالزی و اندونزی در ایجاد روابط جدید با کشورهای آسیای مرکزی پیشرو بودند و آنها را به عنوان آسیاییهای همنوع یا همجنس میپنداشتند و در مورد مالزی و اندونزی، از آنها به عنوان مسلمانان همنوع تلقی داشتند که این نگاه میتوانست بنیانی برای ایجاد پیوندهای خاص بین آنها باشد.
در طول دهه ۱۹۹۰، رهبران آسیای مرکزی، به ویژه «نورسلطان نظربایف»- رئیس جمهور وقت قزاقستان – علاقمند بودند از الگوی توسعه اجتماعی و اقتصادی “آسیایی” که توسط کشورهای جنوب شرقی آسیا مانند سنگاپور و مالزی با موفقیت اجرا شد، درس بگیرند. مدل توسعهای “اول اقتصاد، بعد سیاست” سنگاپور با رهبران آسیای مرکزی که سعی کردند از آن الگوبرداری کنند مناسبت داشت، هر چند با درجات متفاوت موفقیت؛ و نزدیکترین آنها از این حیث شاید قزاقستان باشد.
علیرغم اینکه آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی هر دو به عنوان زیر مجموعه منطقه آسیا هستند، اما نه تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر فرهنگی و ذهنی نیز از هم دور بودهاند.
سابقه طولانی کشورهای آسیای مرکزی به عنوان جزئی از اتحاد جماهیر شوروی و قبل از آن امپراتوری روسیه به این معنا بوده که آنها بسیار در معرض فرهنگ و نفوذ روسیه یا شوروی قرار گرفتهاند، که برای اکثر کشورهای جنوب شرقی آسیا بسیار ناآشناست، به استثنای ویتنام که در زمان جنگ سرد به اتحاد جماهیر شوروی نزدیک بود و هنوز هم برخی دانشجویان این کشور در روسیه تحصیل میکنند و زبان روسی را میفهمند. بنابراین، یک شکاف بزرگ فیزیکی و فرهنگی بین دو منطقه وجود دارد که هر دو طرف سعی میکنند آن را از بین ببرند.
با این حال، از نظر ژئوپلیتیک آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرق مشترکات زیادی دارند که شاید هر دو طرف هنوز به طور کامل متوجه نشدهاند. هر دو منطقه متشکل از کشورهای کوچک تا متوسط، یا حتی قدرتهای سطح میانی مانند قزاقستان و اندونزی هستند که همسایه قدرتهای بزرگ – مانند روسیه و چین در آسیای مرکزی و چین در آسیای جنوب شرقی – هستند. هر دو منطقه عرصهای برای رقابت قدرتهای بزرگ هستند، چیزی که به طور فزایندهای در جنوب شرقی آسیا مشاهده شده است، ایالات متحده و چین در آنجا درگیر هماوردی و رقابت ژئواستراتژیک شدهاند. نقش روسیه در آسیای جنوب شرقی بسیار محدود است، زیرا بیشتر به عنوان یک قدرت دوردست شناخته میشود، اگرچه همواره سعی کرده در این زمینه نفوذ داشته باشد. شاهد بارز این مدعا نفوذ اخیر این کشور در میانمار پس از کودتای نظامی در فوریه ۲۰۲۱ می باشد.
با این حال، تفاوت های فاحشی نیز وجود دارند. در آسیای جنوب شرقی و بویژه در پی بحران کرونا، رقابت آمریکا و چین به طور فزاینده ای آشکار شده است. اما در آسیای مرکزی، دو قدرت اصلی منطقهای – روسیه و چین- دارای همگرایی استراتژیک و منافع مشترک از حیث مقاومت در برابر قدرت جهانی ایالات متحده هستند و عمدتا در آسیای مرکزی از جمله در چارچوب سازمان همکاری شانگهای (SCO) با یکدیگر همکاری کردهاند. با کاهش نقش ایالات متحده در آسیای مرکزی پس از خروج از افغانستان و عقبنشینی احتمالی کلی این کشور از این منطقه، باید دید آیا روسیه و چین همچنان میتوانند منافع یکدیگر را در آسیای مرکزی حفظ کنند، بویژه با توجه به نفوذ اقتصادی فزآینده چین و حتی نقش امنیتیاش در منطقه.
سوال: موانع پیش روی ایجاد مشارکتهای اقتصادی و دیگر مشارکتها بین این دو منطقه کدامند؟ آیا کشورهای جنوب شرقی آسیا، بینشی مفهومی از همکاری با کشورهای آسیای مرکزی دارند؟
ماپورن: موانع اصلی همانطور که در بالا ذکر شد عبارتند از: فاصله وسیع فیزیکی و فرهنگی بین دو منطقه. این مساله بر توسعه روابط اقتصادی تاثیر پررنگی داشته است. فقدان مناسبات شایسته لجستیکی و اقتصادی بین این دو منطقه مانع گسترش داد و ستدها و شکوفایی کامل قابلیتها شده است. تفاوت در فرهنگ کسب و کار و شرایط سخت تجاری و سرمایهگذاری در آسیای مرکزی، حتی در قزاقستان که توسعه یافتهترین اقتصاد است، از جمله دیگر موانع پیش رویِ مشارکت اقتصادی میباشد. این امر به ویژه در مورد کشورهایی مانند تایلند صادق است که مشاغلش نسبت به مالزی یا سنگاپور- که در پیشرفت اقتصادی و سرمایهگذاری در آسیای مرکزی به ویژه قزاقستان و ازبکستان موفقتر بودهاند – از ریسک بالاتری برخوردارند.
ابتکار کمربند و راه چین (BRI) نیز فرصتی برای گسترش تجارت بین دو منطقه فراهم میآورد. در سال ۲۰۱۹، ویتنام بار دیگر با حمل و نقل کالاهای خود برای اولین بار، با قطار از طریق چین، قزاقستان و بعد به اروپا سرانجام در دویسبورگ آلمان، پیشتاز شد. همچنین، ویتنام و قزاقستان از ترمینال ویژه قزاقستان در بندر لیانیونگانگ چین، که به بندر خشک خورگوس قزاقستان در مرز با چین متصل است، با موفقیت برای حمل محصولات خود استفاده کردند.
سایر کشورهای جنوب شرقی آسیا مانند تایلند نیز علاقمند به اکتشاف این مسیر هستند، اگرچه کسب و کارهای تایلند که سعی کرده اند از این مسیر استفاده کنند اغلب در مرز چین با قزاقستان با ترجیح کالاهای چینی دچار مشکل شده اند و در نتیجه حمل و نقل برای کسب و کارهای تایلند – که اغلب شامل محصولات فاسدشدنی مانند میوهها و سبزیجات هستند- به تعویق افتاده است. بنابراین ممکن است لازم باشد سایر مسیرهای جایگزین نیز مورد بررسی قرار گیرند، که به طور بالقوه نزدیکترین مسیر در این زمینه کریدور حمل و نقل شمالی-جنوبی هند است. اما این مسیر از طریق افغانستان میگذرد، جایی که وخامت اوضاع از جذابیت این مسیر کاسته است.
کشورهای جنوب شرقی آسیا هنوز دیدگاه مفهومی مشترکی برای همکاری با کشورهای آسیای مرکزی ندارند و حتی ممکن است در برخی از زمینههای تجاری و سرمایهگذاری رقابت کنند. تقریباً همه کشورهای جنوب شرقی آسیا (به استثنای تیمور- لسته) اعضای شورای کشورهای جنوب شرقی آسیا (ASEAN) هستند و سعی می کنند در مدیریت این روابط با دیگر شرکای اصلی خارجی مانند چین، ژاپن و کره جنوبی در داخل در چارچوب ASEAN+3 و همچنین سایر شرکای گفتگو مانند ایالات متحده و روسیه با یکدیگر همکاری کنند.
با این حال، چنین چارچوبی برای گفتگو با کشورهای آسیای مرکزی وجود ندارد، اگرچه این مساله باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. خود پنج کشور آسیای مرکزی دارای قالبهای گفتگوی مشابه – C5+1 – با شرکای خارجی مانند ایالات متحده، ژاپن، کره جنوبی، هند و حتی اخیراً روسیه و چین هستند. در واقع، اولین قالب گفتگو C5+1 توسط ژاپن در سال ۲۰۰۴ پیشنهاد شد و مبتنی بر مدل ASEAN+3 بود. بنابراین، هر دو طرف با چنین مکانیزمی آشنا هستند و باید برقراری آن را به عنوان چارچوبی برای افزایش همکاری منطقه به منطقه آغاز کنند.
سوال: یکی از مهمترین وظایف آسیای مرکزی برقراری همکاری ها در منطقهاش است. آسیای مرکزی در چه زمینههایی میتواند از تجربه موفق ASEAN درس بگیرد؟
ماپورن: شباهت های ژئواستراتژیک دو منطقه قبلاً بر شمرده شدهاند. ASEAN در سال ۱۹۶۷ برای تسریع توسعه اقتصادی-اجتماعی منطقه و ترویج صلح و همکاری منطقهای تأسیس شد، اما در عین حال، به دلیل ترس از کمونیسم نیز ایجاد شد. با پایان جنگ سرد، ASEAN به تدریج در دهه ۱۹۹۰ گسترش یافت و تمام کشورهای آسیای جنوب شرقی باقی مانده را نیز در بر گرفت. ASEAN در تعامل با همه قدرتهای اصلی در منطقه و در راستای جلوگیری از وابستگی بیش از حد به یک قدرت خاص، مهارت خود را ثابت کرده است.
همچنین یک نیروی محرکه کلیدی برای منطقه گرایی آسیا-اقیانوسیه مانند تشکیل انجمن منطقهای (ARF) برای ASEAN، همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (APEC) و اجلاس سران آسیای شرقی (EAS) بوده است. بنابراین، موفقیت نسبی ASEAN در منطقهگرایی میتواند به عنوان یک الگو برای آسیای مرکزی عمل کند. از زمان تغییر رهبری ازبکستان در اواخر سال ۲۰۱۶ که دوره جدیدی از گشودگی و تعامل این کشور با همسایگان منطقهایاش آغاز شد، حرکت به سوی منطقهگرایی انحصاری آسیای مرکزی، که قدرتهای خارجی در آن دخالتی ندارند، افزایش یافته است.
تا به امروز، سه “اجلاس” آسیای مرکزی در سطح سران برگزار شده، که آخرین مورد آن در ترکمنستان در آگوست اخیر بوده و این امر نشان دهنده گفتگو و همکاری بیشتر بین رهبران منطقه است. برخی از کارشناسان آسیای مرکزی با توجه به شباهتهای دو منطقه، یعنی اینکه هر دو از کشورهای کوچک تا متوسط با سطوح مختلف توسعه اقتصادی و اقتدارگرایی سیاسی تشکیل شدهاند و همچنین سطوح متفاوت توسعه اقتصادی و استبداد سیاسی در مناسبات با پویایی و رقابت قدرتهای بزرگ، بر مناسب بودن شرایط در ASEAN تاکید کردهاند.
رهبران آسیای مرکزی همچنین از اصول عدم دخالت ASEAN در امور داخلی سایر کشورها، اصول تصمیمگیری مبتنی بر اجماع و حل مسالمتآمیز اختلافات پیروی میکنند.
بنابراین، تجربه ASEAN میتواند به کشورهای آسیای مرکزی کمک کند تا شکل منطقهگرایی مورد نظر خود را به قرار زیر توسعه دهند. نخست، با ارائه الگویی برای کشورهای آسیای مرکزی جهت برخورد اجماعی با قدرتهای خارجی و ایستادگی در برابر فشار آنها. در واقع، چارچوب C5+1 بر اساس تجربه ASEAN طراحی شده و قبلاً توسط کشورهای آسیای مرکزی در ارتباط با چند قدرت اصلی مورد استفاده قرار گرفته است.
دوم، به عنوان الگویی برای ایجاد اجماع و همکاریهای اقتصادی و اجتماعی و توسعه مشترک. کشورهای ASEAN از نظر توسعه اقتصادی-اجتماعی، تجربه تاریخی، قومیت، فرهنگ، دین و ساختارهای سیاسی بسیار متنوعتر از کشورهای آسیای مرکزی هستند. اما، با وجود این، آنها به میزان مشخصی از ایجاد و یکپارچگی جامعه دست یافتهاند.
سوم، به اصطلاح “سبک ASEAN” یا اصولی که در بالا ذکر شد را می توان به آسانی در مورد کشورهای آسیای مرکزی که رهبران آنها با چنین اصولی احساس آسودگی دارند و از قبل با آنها در زمینه SCO که اصول مشابهی در منشور خود دارد آشنا هستند، اعمال نمود. بنابراین، این امر می تواند عرصه دیگری برای تعامل و همکاری بین دو منطقه باشد.
سوال: همانطور که میدانید، منطقه آسیای مرکزی، هم مرز با چین، به شدت تحت تأثیر همسایه شرقیاش است. شکلگیری روابط کشورهای جنوب شرقی آسیا با چین چگونه است و از چه رویکردهایی در این زمینه استفاده می شود؟
ماپورن: همانطور که قبلاً اشاره شد، کشورهای جنوب شرقی آسیا تلاش میکنند نوعی استراتژی “حفاظتی” را در برابر قدرتهای بزرگ از طریق سازگار ساختن خود با آنها و یا مقاومت در برابر آنها در دستور کار قرار دهند. اما موفقیت آنها با توجه به اندازه، منابع، تواناییها، مقاصد و شرایطشان متفاوت است.
برخی کشورها برای حفظ موازنه در روابط خود با همه قدرتهای بزرگ، به ویژه چین و ایالات متحده مشکلاتی دارند. به باور آنها نزدیکتر شدن به چین که مشوقهای اقتصادی بیشتری را از طریق پروژه BRI خود ارائه کرده و برخلاف ایالات متحده، به راحتی از انتقادات سیاسی کشورهای مستبدتر آسیای جنوب شرقی خودداری کرده، امری آسانتر بوده است. ایالات متحده تحت ریاست جمهوری «ترامپ» نیز آسیای جنوب شرقی را توام با تشدید تنش و رقابت با چین نادیده گرفته بود و در نتیجه موقعیتی ایجاد کرد که در آن کشورهای جنوب شرقی آسیا به طور فزاینده ای مجبور به انتخاب یکی از طرفین میشدند. باید دید آیا جنوب شرق آسیا در لیست اولویتهای سیاست خارجی رئیس جمهور «بایدن»، بویژه با توجه به تمرکز وی بر چین، قرار خواهد گرفت یا خیر.
مانند آسیای مرکزی، هر یک از کشورهای جنوب شرقی آسیا علایق و رویکردهای متفاوتی نسبت به چین دارند. در حالی که کشورهای آسیای جنوب شرقی نقش کلیدی در BRI چین، به ویژه طرح “جاده ابریشم دریایی قرن ۲۱” دارند، اما لزوماً از همه سرمایهگذاریها و نفوذ چین استقبال نمیکنند.
علاوه بر این، مسئله دریای جنوبی چین برای روابط چین با کشورهای جنوب شرقی آسیا که مدعی آن هستند نیز موضوعی بحثبرانگیز است و حوزهای است که تنشهای آمریکا و چین میتواند در آن افزایش یابد. از سوی دیگر، اکثر کشورهای سرزمین اصلی آسیای جنوب شرقی نسبت به تجارت و سرمایهگذاری چین، به ویژه در زیرساختهای حمل و نقل، نگران نیستند و استقبال بیشتری نشان میدهند.
افزایش رقابت آمریکا و چین و اخیراً مساله میانمار، چالشهایی را برای اتحاد و مرکزیت ASEAN ایجاد کرده که کشورهای آسیای مرکزی میتوانند از آنها در پیگیری همکاریهای منطقهای و منطقهگرایی و نحوه مدیریت روابط خود با چین درس بگیرند.
سوال: همانطور که میدانید، کشورهای جنوب شرقی آسیا در زمینه مدرنیسم و ایجاد سیستمهای سیاسی سکولار، از جمله در مبارزه با فساد، بسیار موفق هستند. آیا دو منطقه میتوانند در این جهت پل پیوند ایجاد کنند؟
ماپورن: همه کشورهای جنوب شرقی آسیا در این زمینهها موفق نبودهاند، اما کشورهایی که موفق بودهاند مطمئناً میتوانند به کشورهای آسیای مرکزی در این زمینه کمک کنند. همانطور که پیشتر اشاره شد، مدل سنگاپور اغلب توسط رهبران و نخبگان آسیای مرکزی به عنوان الگویی جهت تقلید در نظر گرفته شده است. به ویژه قزاقستان سعی کرده از سنگاپور درزمینه اصلاحات و توسعه اجتماعی، اقتصادی، آموزش و توسعه منابع انسانی پیروی کند.
صندوق مدیریت ثروت Samruk-Kazyna قزاقستان بر اساس شرکت هلدینگ Temasek سنگاپور ایجاد شد، در حالی که ایده نظربایف مبنی بر اعطای بورسیه تحصیلی “بولاشک” به دانشجویان مستعد قزاقستانی برای تحصیل در خارج از کشور نیز از تجربه سنگاپور برگرفته شده است.
با این حال، به دلیل تفاوتهای قابل توجه بین دو کشور، از جمله اقتصاد غیرمتنوع قزاقستان که به شدت بر منابع انرژی متکی است، تقلید قزاقستان از مدل توسعه اقتصادی و اجتماعی سنگاپور با توجه به بهترین نتایجش در دستور کار قرار گرفته است.
سوال: آیا پروژههایی وجود دارند که بتوانند همکاری بین آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی را افزایش دهند؟
ماپورن: هیچ پروژه قابل توجه این چنینی چه از سوی کشورهای آسیای مرکزی و چه از سوی کشورهای آسیای جنوب شرقی ترویج نشده است. تمرکز هر دو طرف بیشتر بر ارتقای روابط دوجانبه است تا همکاری منطقه به منطقه. پروژههای قدرتهای خارجی، یعنی BRI چین و EAEU روسیه، می تواند برای جلب توجه و همکاری بیشتر بین دو منطقه، به ویژه در زمینه اقتصادی همانطور که قبلاً ذکر شد، موثر واقع شوند.
در حالی که کشورهای هر دو منطقه یکدیگر را بازارهای بزرگ و بکر برای کالاهای یکدیگر میدانند، ضعف در حمل و نقل و ارتباطات لجستیکی و فضای تجاری نسبتاً ناپایدار و نامساعد در آسیای مرکزی همچنان بزرگترین مانع پیش روی پیشبرد تجارت و سرمایهگذاری بیشتر است. جنوب شرقی آسیا نیز در اولویت سیاست خارجی کشورهای آسیای مرکزی نیست و عکس قضیه نیز صادق است. با توجه به اینکه کشورهای آسیای مرکزی مشتاق تنوع بخشیدن به شرکای خارجی خود و کاهش وابستگی خود به چین، بویژه در زمینه اقتصادی در آسیا هستند بیشتر به ژاپن، کره جنوبی، هند و کشورهای حوزه خلیج فارس نگاه می کنند تا به آسیای جنوب شرقی.
انتهای مطلب/
[۱] – دکتر «پارادورن رانگسی ماپورن» دیپلمات تایلندی و پژوهشگری مستقل است. وی در مقام مشاور وزیر و معاون فرستاده ویژه در سفارت پادشاهی تایلند در نور سلطان، پایتخت قزاقستان، حضور دارد. ایشان دستیار پژوهشی در آکادمی OSCE در شهر بیشکک نیز میباشد. وی مقالات متعددی در ژورنالهای تخصصی و همچنین مطالبی پیرامون سیاست خارجی روسیه در قبال آسیا و روابط آسیای مرکزی- جنوب شرق آسیا را انتشار داده است. علاوه بر آن، کتابی تحت عنوان “روسیه در قامت یک ابرقدرت الهام بخش در شرق آسیا: برداشت ها و سیاست های یلتسین تا پوتین” (انتشارات پالگرو مک میلان، ۲۰۰۹) را نیز نوشته است. هم اکنون، بر روی کتابی پیرامون روابط آسیای مرکزی با جنوب شرق آسیا تمرکز داشته و قرار است آنرا تا سال آینده منتشر کند. ایشان دارای تحصیلات در مقطع دکترا در رشته روابط بینالملل و همچنین کارشناسی ارشد در رشته مطالعات روسیه و شرق اروپا از دانشگاه آکسفورد میباشد.