تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ 19 رمضان 1445 Thursday, 28 March , 2024
روحی که در سینمای روسیه ماندگار شد

تارکوفسکی، شاعر سینما

  • ۱۲ آبان ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۷
تارکوفسکی، شاعر سینما
شعر می‌تواند تو را در موقعیت مبهمی قرار دهد. یک تعلیق خاص. توده‌ی وسیعی از مفاهیم پیچیده که در قالب تشبیه و استعاره و ایهام و ... بیان می‌شود و گویی تو را سحر و جادو می‌‌کند. آری، سینمای تارکوفسکی همین گونه عمل می‌کند، مفاهیم متعدد فلسفی و ماورائی را با نگرشی کاملاً اخلاقی و دینی در قالبی شاعرانه در پرده سینما ظاهر می‌کند.

حرکت آهسته دوربین، استفاده به جا از طبیعت، قاب‌های زیبا، سکانس‌های طولانی، ریتم کند و … همه عناصر این سینمای شاعرانه هستند، این عناصر در ابتدا تو را کاملاً مبهوت می‌کنند و همین بهت تو را در مسیر ادراک قرار می‌دهد. طبیعتاً این موقعیت با تعلیق همراه است و اینجاست که هنر در معنای واقعی خود شکل می‌گیرد. خود تارکوفسکی بر این باور بود که هنر باید یک کارکرد متافیزیکی داشته باشد و مخاطب خود را به جهد و تلاش برای درک «پرسش‌های اساسی و مقدر در وجود خویش» برانگیزد و در بالاترین مرتبه خود نمایش‌گر و بیان‌کننده ماورا باشد و در مخاطب خود آنچه را که تجلی دینی خوانده می‌شود، القا کند.

این مقدمه کوتاه نشان می‌دهد تارکوفسکی را باید کارگردانی صاحب ایدئولوژی و سبک دانست که برای هنرش رسالت قائل بود و در طول زندگی حرفه‌ای‌اش هیچ گاه از این اصل کوتاه نیامد.

آندری آرسن‌یویچ تارکوفسکی در ۴ اوریل ۱۹۳۲ در روستایی در استان «کوستروما» در شوروی به دنیا آمد. او در یک خانواده هنری بزرگ شد، پدرش «آرسنی تارکوفسکی» از شاعران برجسته‌ی روسیه بود. پس از گذراندن دوران کودکی در مدرسه سینمایی مسکو تحصیل کرد و در این زمان دو فیلم کوتاه «امروز مرخصی در کار نیست»(۱۹۵۹) و «غلتک و ویولن»(۱۹۶۰) را ساخت که دومی در جشنواره نیویورک برنده جایزه نیز شد و شروع باشکوهی را برای تارکوفسکی به همراه داشت.

جدیت اخلاقی شدید تارکوفسکی در آثارش، موردی است که فیلم‌های این کارگردان بزرگ روس را از آثار دیگر فیلمسازان بزرگ متمایز می‌کند. همین جدیت و ماهیت بسیار شخصی فیلم‌های او و دشواری روشنفکرانه این آثار و البته بی‌توجهی کامل آنها چه به لحاظ سبک و چه به لحاظ مضمون به اصول رئالیسم سوسیالیستی روسیه باعث شد که او در طول حیات حرفه‌ای‌اش فقط هفت فیلم بلند بسازد که پنج فیلم اول را در شوروی ساخت ولی دو فیلم آخرش را به دلیل مشکلاتی که در شوروی برای ساختن‌شان پیدا کرد به ترتیب در ایتالیا و سوئد جلوی دوربین برد. از مشخصه‌های فیلم‌های او می‌توان به معناگرایانه بودن، زمینه متافیزیکی، نامتعارف بودن در ساختار دراماتیک و استفاده هنرمندانه از تکنیک فیلمبرداری اشاره کرد. برای شناخت هر چه بهتر تارکوفسکی و نگاهش، آثار این فیلمساز را به اختصار بررسی می‌کنیم.

* کودکی ایوان (۱۹۶۲)
اولین فیلم بلند تارکوفسکی که توانست شیر طلای جشنواره ونیز و جایزه بزرگ جشنواره سان فرانسیسکو را نصیب خود کند درباره کودکی ۱۲ ساله به نام ایوان است، کودکی خاص که به خاطر از دست دادن خانواده‌اش در جنگ شرایط ویژه‌ای را تجربه می‌کند. دنیای سورئالیستی و رویاگونه او به عنوان یک کودک که همان صلح و شادی و زیبایی است از یک طرف و دنیای رئالیستی اطرافش که همانا جنگ و انتقام است از طرف دیگر او را در این سن کم در موقعیت هولناکی قرار داده، و او در طول فیلم به نوعی در مرز این رویا و واقعیت گیر افتاده و چون از تحقق رویایش ناامید می‌شود با قدرت در دنیای واقعیت پیش می‌رود و در انتها تنها با مرگش می‌تواند در دنیای سورئالیستی مورد علاقه‌اش قرار گیرد.

«کودکی ایوان» را می‌توان روایتی خشن و سورئال از فجایع جنگ جهانی دوم تلقی کرد، فیلمی بسیار خوش ساخت که حتماً مخاطب خاص سینما را راضی می‌کند.

* آندره روبلف (۱۹۶۶)
این فیلم در سال ۱۹۶۶ تکمیل شد و در سال ۱۹۶۹ در جشنواره کن نمایش داده شد ولی تا سال ۱۹۷۱ در روسیه اکران نشد. این فیلم درباره آندره روبلف، نقاش مشهور تمثال و شمایل در روسیه قرن پانزدهم میلادی است. با این حال نمی‌توان آن را صرفاً یک فیلم تاریخی دانست چون زندگینامه کاملی از روبلف نیست بلکه صحنه‌هایی تخیلی و ذهنی از زندگی او را به تصویر می‌کشد و تضادهای درونی روبلف را در قالب درام بیان می‌کند. روبلف احساس می‌کند که هنر وی توانایی یاری رساندن به مردم را ندارد لذا تصمیم به سکوت می‌گیرد، سکوتی طولانی و خلاق …

فیلم «اندره روبلف» به طور دراماتیکی واکنش‌های انسان به جنگ، هرج و مرج، سرکوب و … را در قالب زندگینامه یک نقاش مشهور به تصویر می‌کشد.

* سولاریس (۱۹۷۲)
این فیلم که برنده جایزه ویژه هیات داوران جشنواره کن شد بر اساس رمانی علمی تخیلی از نویسنده لهستلنی «استانیسلاولم» ساخته شد. در این فیلم دانشمندان یک ایستگاه فضایی در مدار یک سیاره دوردست و ناشناخته قرار می‌گیرند که دارای خاصیت عجیبی است و با جسمیت به بدترین خاطرات زندگی فضانوردان باعث می‌شود آنان دوباره با عبور از آن تجارب دردناک مجازات شوند.

«سولاریس» اگرچه در ژانر علمی-تخیلی قرار می‌گیرد اما به جای تاکید بر پیشرفت‌های فضایی و فناوری، بر روان‌شناسی متمرکز است. علی رغم اینکه داستان فیلم در یک ایستگاه فضایی می‌گذرد، اما همان طور که در خلاصه داستان گفته شد شخصیت‌های داستان درگیر یک چالش روان‌شناختی می‌شوند.

آندری تارکوفسکی با این فیلم می‌خواهد ضعف انسان در برابر نیروهای معنوی را نشان دهد و اینکه آدمی چه قدر در برابر ناخوداگاه، خاطرات و وجدان خود آسیب‌پذیر است. خود تارکوفسکی درباره این فیلم می‌گوید : “نکته ماجرا ارزش هر کدام از رفتارها و اهمیت هر کدام از اعمال ماست، حتی پیش پش افتاده‌ترین‌شان. هیچ عملی را نمی‌شود عوض کرد … غیر قابل برگشت بودن تجربه انسانی چیزی است که به زندگی و اعمال ما معنا و تشخص می‌بخشد .”

* آینه (۱۹۷۵)
این فیلم اتوبیوگرافی خود تارکوفسکی است که قسمت‌هایی از دوران کودکی خودش را به تصویر کشیده است. «آینه» را می‌توان بازتاب معکوسی از فیلم «کودکی ایوان» دانست، چون «کودکی ایوان» بیوگرافی عینی یک کودک روسی در جنگ جهانی دوم است در حالیکه «آینه» بیوگرافی ذهنی کودکی در دوران وحشت استالینی است. فیلمی که مدام از فضای عینی به ذهنی و بر عکس در رفت و برگشت است و این تغییر فضا بازتاب زندگی خصوصی نویسنده و کارگردان فیلم است. فیلم تا آنجا به خاطرات زندگی خصوصی کارگردان می‌پردازد که خود تارکوفسکی می‌گوید خانه‌ای که در فیلم دیده می‌شود، درست مشابه کلبه روستایی پدرش بازسازی شده است و در ابتدای فیلم هم شاهد خوانده شدن اشعار پدر کارگردان، آرسنی تارکوفسکی هستیم.

* استاکر (۱۹۷۹)
«استاکر» برداشت آزادی از رمان «ارکادی» و «بورس استروگاتسکی» است، داستانی علمی-تخیلی با رویکردی از جامعه‌شناسی و روان‌شناسی. استاکر شخصی است که مردم عادی را برای بازدید از “منطقه” به آنجا می‌برد. “منطقه” ناحیه‌ای محافظت‌شده، خطرناک و ممنوعه است که می‌گویند در آنجا یک سنگ آسمانی افتاده و حالا هر کس به آنجا برود، بزرگترین آرزویش براورده می‌شود.

داستان براورده کردن آرزوی انسان داستان تازه‌ای نیست اما سوژه‌ای که این فیلم دنبال می‌کند ماهیت ارزوی انسان است. “منطقه” آرزویی که در خودآگاه انسان وجود دارد و بر لب می‌آید را برآورده نمی‌کند بلکه پنهان‌ترین آرزویی که ممکن است در ناخودآگاه انسان وجود داشته باشد را نشانه می‌گیرد. دیالوگ یکی از شخصیت‌های فیلم ماهیت این سوژه را نشان می‌دهد: “ضمیر آگاه من دوست داره تمام دنیا گیاه‌خوار بشن اما ضمیر ناخودآگاه من حسرت یک تیکه گوشت آبدارو می‌کشه.”

* نوستالژیا (۱۹۸۳)
نوستالژی شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاه است معنی شده است و می‌توان آن را به طور خلاصه یک احساس تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت‌های گذشته تعریف کرد. اولین فیلمی که تارکوفسکی خارج از اتحاد شوروی و در ایتالیا ساخت، داستان مرد نویسنده و محققی را روایت می‌کند که از روسیه به ایتالیا سفر می‌کند تا درباره زندگی یک آهنگساز روسی در قرن هفدهم تحقیق کند. مردی که دلتنگ داشتن هویتی است و به دنبال آرمان شهری است که همه در آن احساس سعادت کنند. تارکوفسکی بعد از پایان این فیلم در اروپا پناهندگی سیاسی گرفت و دیگر به کشورش برنگشت.

* ایثار (۱۹۸۶)
ایثار قصه روشنفکر سالخورده‌ای است که موفق می‌شود با ایمانش دنیا را نجات داد. الکساندر و خانواده‌اش و دوستانش در شب تولدش در خانه‌ای ویلایی در جزیره‌ای دور هم جمع شده‌اند. فاجعه‌ای نامشخص، احتمالاً جنگ اتمی، رخ می‌دهد. نامه‌رسان محل به الکساندر می‌گوید که اگر شب را در خانه خدمتکارشان که ساحره است بگذراند، دنیا را نجات داده است. الکساندر این کار را می‌کند و صبح که از خواب بیدار می‌شود، همه چیز به حال اول برگشته است.

ایثار را می‌توان حول محور داستانکی دانست که در سکانس اولیه این اثر توسط الکساندر، بازیگر سابق تئاتر و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ برای فرزند کوچکش که قادر به سخن گفتن نیست، روایت می‌شود. الکساندر در این صحنه راوی داستانی است که در آن نهالی بر بالای تپه‌ای کاشته می‌شود و به مدتی طولانی مورد مراقبت قرار می‌گیرد تا در نهایت به شکوفه می‌نشیند. این شکوفه همان ایمان و امیدی است که نسل بعد در قالب فرزندی که قوای ناطقه‌اش را از دست داده است به آن نیاز دارد.

ایثار به عنوان آخرین فیلم تارکوفسکی که در جزیره گوتلندور در سوئد ساخته شد در جشنواره کن جایزه ویژه هیات ناقدان را از آن خود کرد. البته تارکوفسکی نتوانست در مراسم شرکت کند، پسرش به جای او جایزه را دریافت کرد، تارکوفسکی گرفتار سرطان ریه شده بود و در نهایت در ۲۹ دسامبر همان سال ۱۹۸۶ در پاریس چشم از جهان فرو بست و سینمای روسیه و جهان شاعرش را از دست داد.

نویسنده: نصیرالدین ملکی

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=3229
  • نویسنده : نصيرالدين ملكي
  • منبع : ایراس
  • 1562 بازدید

برچسب ها