وحید پرستتاش، دانشجوی دکتری روابط بینالملل و پژوهشگر حوزۀ بالکان
ظرف دو دهۀ گذشته، حوزۀ بالکان از جمله مناطقی بوده که با وجود جمعیت مسلماننشین آن در قاره اروپا، در حاشیه دستگاه سیاست خارجی ایران قرار داشته و حتی در فضای دانشگاهی و رسانهایِ کشور نیز تا حدودی تحولات آن مورد بیمهری و کمتوجهی قرار گرفته است. دلایل آن هم اساساً به چالشهایی برمیگردد که جمهوری اسلامی ایران به لحاظ داخلی (فشار ناشی از تحریمهای اقتصادی) منطقهای (حمله آمریکا به افغانستان و عراق، ظهور خیزشهای عربی و گروههای تروریستی نظیر داعش) و بینالمللی (بحران هستهای) با آنها دست به گریبان بوده است.
اما بیستوشش سال پیش در چنین مقطعی، قرارداد صلح دیتون (Dayton) به جنگ خونینِ چهار سالۀ بوسنی و هرزگوین طی سالهای ۱۹۹۵-۱۹۹۲پایان داد. جنگی که ایران آشکارا به حمایت مادی و معنوی از مسلمانان بوسنی و هرزگوین پرداخت. به همین مناسبت، خالی از لطف نخواهد بود اگر مسائل بالقوۀ این قلمرو جغرافیایی و تحولات آن را مورد ارزیابی قرار دهیم.
وقتی یوگسلاوی در سال ۱۹۹۱ دچار فروپاشی شد و شش جمهوری اسلوونی، کرواسی، مقدونیه، بوسنی و هرزگوین، صربستان و بعدها مونتهنگرو به سوی استقلال از یوگسلاوی گام برداشتند، این انتظار وجود داشت که منطقه بالکان که همواره وارث جنگهای خونین و تاریخی متعدد بوده و تاریخ آن با بحرانهای متعدد گره خورده است، بار دیگر درگیر جنگی خونین و دردناک شود؛ اما ربع قرن بعد از پایان جنگهای بالکان، این روزها، گمانهها و شواهد بار دیگر از وقوع بحرانی جدید در این منطقه خبر میدهند. ازهمینرو اولین نکتهای که به ذهن متبادر میشود این پرسش است که اساساً توافقنامههای متعدد صلح در این منطقه تا چه حد کارآمد و موثر بوده است؟
میدانیم که جنگ صربستان و اسلوونی و جنگ صربستان و کرواسی، همان سال ۱۹۹۱ با فشار غرب متوقف شد؛ ولی جنگ بوسنی و هرزگوین نزدیک به چهار سال ادامه یافت و نزدیک به ۲۰۰ هزار کشته و مجروح برجای گذاشت. دسامبر ۱۹۹۵ توافقنامه صلح دیتون در پایگاه نظامی دیتون در شهر اوهایو آمریکا میان رهبران صرب، کروات و مسلمان منطقه بالکان به امضا رسید تا چاره و راهکاری پایدار برای پایان این جنگ خونین باشد. اما امروز هیچ یک از امضاکنندگان توافقنامه دیتون زنده نیستند تا قاضی دستاوردهای صلحی باشند که را امضا کرده اند. اسلوبودان میلوشوویچ صرب پیش از صدور رای دادگاه جنایات جنگی سال ۲۰۰۶ در زندان لاهه جان سپرد. فرانیو توجمان کروات در زمان مرگش در سال ۱۹۹۹ رئیسجمهوری کرواسی بود و علی عزت بگوویچ رهبر مسلمانان بوسنی و هرزگوین نیز در سال ۲۰۰۳ درگذشت.
واقعیت این است که همه این رهبران، در آن مقطع بر این نظر اجماع داشتند که دیتون، راهحلی نهایی و ضروری برای پایان جنگ و درگیری است؛ ولی برای صلحی پایدار و در منطقه کافی نیست. بوسنی و هرزگوین بر اساس قرارداد دیتون به دو موجودیت مجزا تقسیم شد: فدراسیون بوسنی و هرزگوین و جمهوری صربسکا که زیر نظر یک دولت مرکزی نه چندان مستقل و با هدایت نماینده جامعه بینالملل اداره شد تا شاید قادر باشد بحرانهای قومی و دینی این سرزمین را مدیریت کند؛ اما امروزه بار دیگر بوسنی و هرزگوین به دلیل ظرفیت و تلاش جداییطلبیِ صربهای مقیم جمهوری صربسکا در آستانه بحرانی خشونتبار قرار گرفته است. پارلمان صربسکا هفته گذشته دستورالعمل جدایی از بوسنی و هرزگوین را به صورت یکجانبه مورد بررسی قرار داده است. اتفاقی که میتواند زمستان داغی را پیش روی همه کشورهای بالکان قرار دهد.
توافق رامبویه؛ استقلال ناکام کوزوو
سال ۱۹۹۹ جنگی خونین در جنوب صربستان، میان آلبانی تباران مسلمان کوزوو و صربها درگرفت. ارتش آزادی بخش کوزوو هدفش را استقلال منطقه کوزوو اعلام کرد، اما صربستان این جدایی را با مشت آهنین ناکام گذاشت و منازعه کوزوو دهها هزار قربانی به دنبال داشت. بار دیگر، غرب به میدان بالکان قدم نهاد و صلح رامبویه را این بار در فرانسه رقم زد. بعد از آن آهتیساری، نخستوزیر سابق فنلاند و فرستاده مشترک سازمان ملل و اتحادیه اروپا، یک دهه مذاکرات کوزوو را به امید یافتن راهحل نهایی صلح در کوزوو هدایت کرد؛ ولی ناکام ماند و کوزوو یکجانبه در سال ۲۰۰۸ اعلام استقلال کرد. استقلالی که همچنان پیامدهای آن ملموس بوده و در پی آن، روابط صربستان و آلبانیتباران را در شرایط نامساعد و بحرانی قرار داده است. بنا بر شواهد و تحولات موجود، اگر بار دیگر بحران جمهوری صربسکا در بوسنی و هرزگوین فعال شود؛ برای صربستان موضوع کوزوو دوباره شعلهور خواهد شد.
توافقنامه اُهرید؛ صلح عقیم در مقدونیه
سال ۲۰۰۱ نبرد خونین مقدونیه، زنگ خطر دیگری را در منطقه بالکان به صدا درآورد. اینبار جامعه غرب، سرعت عمل بیشتری را برای ورود به این بحران نشان داد. در نتیجه، قرارداد اُهرید برای پایان دادن به منازعه آلبانیتباران مسلمان و مقدونیتباران مسیحی این کشور با مداخله اتحادیه اروپا مورد توافق قرار گرفت. بر این اساس، مقرر شده بود آلبانیتباران سهمی ۳۰ درصدی در حکومت مقدونیه داشته باشند؛ تعهدی که عملاً محقق نشد و مقدونیه نیز بیش از هر زمانی درگیر بحرانهای قومی است. اگر در آیندهای نزدیک نزاعی – هرچند محدود – میان آلبانیتباران کوزوو و صربستان در منطقه بالکان رخ دهد، این احتمال وجود دارد که آلبانیتباران مقدونیه و آلبانی به سود کوزوو وارد منازعه و درگیری شوند.
اسلوونی و کرواسی؛ دستی بر آتش
اسلوونی و کرواسی، به عنوان مصونترین کشورهای منطقه بالکان لقب گرفتهاند؛ چرا در این منطقه مستعد بحران و جنگ، کمترین آسیب را از منازعات این منطقه تجربه کردهاند. هر دو کشور نیز عضو ناتو هستند و به عضویت اتحادیه اروپا در آمدهاند. اما منطقه بالکان بسیار کوچک است و نمیتوان این واقعیت را از نظر دور داشت که هر گونه تغییر و دگرشی در مرزها، به سرعت میتواند همانند یک بیماری همهگیر، به همه اعضا و کشورهای پیرامون سرایت کند.
آتش زیرخاکستر
بنابر آنچه از نظر گذشت؛ بسیاری از ناظران و کارشناسان حوزۀ بالکان بر این نظر اجماع دارند که شرایط امروز منطقه بالکان، همچون فضای ملتهب اوایل دهۀ ۱۹۹۰، مستعد خیزش و بحرانهای امنیتی و قومی است. اگرچه نظم کنونیِ منطقه با نقشآفرینیِ مثبت بازیگران خارجی و نهادهای بینالمللی میتواند تداوم یابد؛ اما همین بازیگران موثر خارجی نیز از این قابلیت برخوردارند تا در صورت بروز مشکل میان خود، توازن قوای فعلی را در منطقه بالکان برهم زده و با دمیدن به آتش زیر خاکسترِ بحرانهای بالقوه، نقش مخرب خود را ایفا کنند. بااینوجود، در حال حاضر اروپا و امریکا مایل نیستند در روابط خود با روسیه، بحران دیگری نظیر چالش اوکراین را به مناسبات ناخوشایند کنونیِ خویش اضافه کنند. عبور از موانع کنونی پیوستن کشورهای این منطقه به اتحادیه اروپا، ممکن است تا حدی بتواند به پایداریِ امنیت و مناسبات صلحآمیز کشورهای مزبور کمک کند.