تاریخ : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ 19 رمضان 1445 Thursday, 28 March , 2024
ابزارهای آمریکا در جهت تشدید بحران در آسیای مرکزی

محورها و پارادایم‌های آسیب پذیری کشورهای آسیای مرکزی

  • ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۸:۳۹
محورها و پارادایم‌های آسیب پذیری کشورهای آسیای مرکزی
همه آنچه که امروز بین روسیه و غرب در حال وقوع است نوعی جنگ هیبریدی است و بنابراین «ساده‌ لوحانه است که فرض کنیم آمریکایی‌ها نمی‌خواهند از عوامل نفوذ موجود برای ایجاد مشکلات جدید در منطقه منافع حیاتی روسیه استفاده کنند. وقتی نمایندگان آمریکا می گویند که قصد ندارند از جبهه مقاومت ملی افغانستان حمایت کنند، می فهمیم که سیاست عمومی و سیاست واقعی دو سیاست متفاوت هستند. آمریکایی‌ها از تشدید جنگ داخلی در افغانستان چه سودی خواهند برد؟ حداقل آن، تنش عمومی در منطقه برای روسیه است که تعهدات خاصی به متحدانش در سازمان پیمان امنیت جمعی؛ به ازبکستان در سطح دوجانبه و به منطقه خزر از جمله ترکمنستان و غیره دارد.

الکساندر کنیازف در ia-centr.ru

مرکز مطالعات اوراسیایی دانشگاه دولتی سن پترزبورگ با مشارکت مرکز اطلاعاتی-تحلیلی پساشوروی(ИАЦ МГУ)[۱] تحلیلی با موضوع «امکانات ایالات متحده در تشدید بحران در آسیای مرکزی: محورها و پارادایم‌های آسیب پذیری کشورهای منطقه» انجام داده است. آیا کشورهای آسیای مرکزی موفق به حفظ چندجانبه گرایی خود در شرایط تحریم های ضد روسی خواهند شد؟ چه مناطقی ممکن است به کانون درگیری و مرکز بی ثباتی برای ایالات متحده تبدیل شوند؟ آیا روسیه، چین و ایران ممکن است با فشار غرب در آسیای مرکزی مقابله کنند؟ پرتال اینترنتی Ia-centr.ru نظر کارشناسان را در مورد نتایج این تحلیل وضعیت منتشر کرده است.

این بحث تخصصی با حضور الکساندر کولسنیکوف، مدیر مرکز مطالعات اوراسیایی دانشگاه دولتی سن پترزبورگ؛ روسلان شمعونوف، دانشیار گروه روابط بین‌الملل در فضای پساشوروی؛ النا کوزمینا، رئیس بخش مرکز مطالعات پساشوروی موسسه اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم روسیه؛ استانیسلاو پریتچین، محقق ارشد مرکز مطالعات پساشوروی موسسه اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم روسیه؛ رستم بورناشف، استاد دانشگاه قزاقستان-آلمان؛ یوری شوتسوف، مدیر مرکز مطالعه مشکلات همگرایی اروپایی دانشگاه دولتی بلاروس؛ فابریسی ویلمینی (ایتالیا)، تحلیل گر Vision & Global Trends و آنتون بوگاینکو، شرق شناس-چین شناس و مدیر برنامه انجمن اوراسیایی مطالعات بین المللی (قزاقستان) برگزار شد. آندری گروزین، رئیس بخش قزاقستان و آسیای مرکزی مؤسسه کشورهای مستقل مشترک المنافع نیز ایده‌های خود را ارائه کرده است.
این رویداد با مشارکت دریا چیژوا، مدیر مرکز اطلاعاتی- تحلیلی دانشگاه دولتی مسکو و الکساندر پرمینوا، سردبیر این مرکز برگزار گردید. الکساندر کنیازف، استاد دانشگاه دولتی سن پترزبورگ نیز، طراح و ناظر این برنامه بوده است.

همکاری اقتصادی بین آسیای مرکزی و روسیه
النا کوزمینا با مروری بر برخی روندها در اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی در راستای تغییرات جاری جهانی، زمینه‌های مشکل ساز تعامل کشورهای منطقه را با روسیه در کوتاه مدت به شرح زیر نام می برد:
• تجارت متقابل تحت شرایط تحریم های ضد روسی، تغییرات در واردات-صادرات کالاها. از بسیاری جهات کشورهای منطقه نمی‌توانند جایگزین مناسبی برای واردات روسیه پیدا کنند.
• افزایش بیکاری در میان مهاجران کاری و کاهش درآمدهای آنها در نتیجه تورم.
• ثبات سرمایه گذاری‌ها: روسیه بزرگ‌ترین شریک سرمایه گذاری برای کشورهای آسیای مرکزی است. مسئله اصلی در حال حاضر اجرا یا عدم اجرای وعده‌های قدیمی نیست، بلکه امکان یا عدم امکان سرمایه گذاری‌های جدید است. در مجمع سرمایه گذاری که در پایان ماه مارس در تاشکند برگزار گردید، به این موضوع نیز پرداخته شده بود.
• تغییرات در بخش مالی در ابعاد روسیه – آسیای مرکزی و روسیه – جمهوری خلق چین. استفاده از ارزهای ملی
شرکت کنندگان توجه ویژه ای به این سوال داشتند که آیا کشورهای آسیای مرکزی، بویژه کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا، به مرکز صادرات مجدد کالا از کشورهای ثالث به روسیه تبدیل خواهند شد؟
آیا می توان انتظار داشت که مثلا فلان بانک قزاقی، قرقیزی یا هر بانکی در منطقه که با روسیه با پول ملی یا روبل شروع به همکاری کند، مشمول تحریم‌های غرب شود؟
همین سوال در مورد صادرات مجدد نیز صدق می‌کند. یوری شوتسوف معتقد است که «فشار تحریم قطعا در آسیای مرکزی هم منعکس خواهد شد. رویارویی غرب و روسیه به قدری شدید است که متحدان روسیه نمی‌توانند تحریم‌ها را دور بزنند.
النا کوزمینا خوشبین تر بوده و معتقد است: «صادرات مجدد برای همه مفید خواهد بود. البته فشار بر منطقه بی سابقه است، اما کشورهای آسیای مرکزی همچنان مقاومت نموده و بر موضع بی‌طرفی خود پابرجا می‌مانند. همه می‌دانند که این کشورها بازارهای دیگری را، از جمله برای فروش کالاهای خود در حجمی که دوست دارند به دست نخواهند آورد. آنها همواره به دنبال مکانیسم‌هایی برای دور زدن تحریم‌ها خواهند بود. حتی اگر رسما اعلام کنند که به تعامل اقتصادی خود با روسیه پایان می دهند. البته غرب تلاش خواهد کرد تا تحریم هایی را علیه برخی بانک ها یا شرکت‌ها اعمال کند. در اینجا خیلی چیزها به چگونگی پیشرفت وضعیت در جبهه غربی و نحوه رفتار چین و هند بستگی دارد.
به گفته آنتون بوگاینکو، «تحریم‌ها بر کنسرسیوم لوله نفت خزر که قزاقستان نفت خود را از طریق آن تامین می‌کند، تأثیری نخواهد داشت. ایالات متحده کار آن را متوقف نخواهد کرد، زیرا به طور عمیق روی نفت قزاقستان حساب باز کرده است. با این حال، خطراتی در حمل و نقل وجود دارد، زیرا در نهایت، نفت به بنادر روسیه در دریای سیاه منتقل می شود. اکنون به دلیل درگیری‌های مسلحانه در منطقه، نفتکش‌ها نمی‌خواهند به آنجا بروند، اما این وضعیت موقتی است. بیمه کشتی‌هایی که در بنادر پهلو می گیرند با مشکلاتی مواجه است. در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا قزاقستان مجبور به رد ترانزیت نفت روسیه نخواهد شد؟
در مورد بسته شدن دفاتر شرکت های غربی باید گفت که این موضوع قبلا قزاقستان را تحت تأثیر قرار داده است، زیرا اکثر شرکت‌های غربی از طریق دفاتر مسکو در آسیای مرکزی کار می‌کردند. اکنون مذاکراتی برای افتتاح دفاتر این شرکت‌ها در آسیای مرکزی در جریان است، اما مشخص نیست کدام یک از آنها باقی خواهند ماند، زیرا بازار آسیای مرکزی ممکن است آنقدر جذاب نباشد که بتواند حضور جداگانه‌ای در اینجا داشته باشند.
استانیسلاو پریتچین معتقد است: “هر گونه نکته مثبت در وضعیت فعلی بالقوه است، زیرا به آمادگی کشورهای آسیای مرکزی برای مقابله با فشارهای خارجی گره خورده است. به عنوان مثال، امکان همکاری فعال با روسیه از طریق کانال‌های ارتباطی هوایی جدید وجود دارد. اکنون هیچ فرصت لجستیکی برای روسیه وجود ندارد و با بسته بودن مقاصد گردشگری برای روس ها، آسیای مرکزی می‌تواند از این فرصت استفاده کند. اما تاکنون شاهد تلاش و برنامه‌ای برای افزایش حجم ترافیک هوایی که بتواند شرایط را برای این امر فراهم کند، نبوده‌ایم. روسیه اکنون در حوزه تجارت کمتر قادر به ارتباط با کشورهای ثالث به غیر از کشورهای منطقه است. کشورهای آسیای مرکزی ممکن است تجربه “هاب (مرکزی) بلاروس” را تکرار نموده و از این موقعیت استفاده کنند. ما هنوز درخواستی برای این کار ندیده ایم. اگرچه در هر صورت، کل ترانزیت منطقه به جهان خارج از طریق روسیه صورت خواهد گرفت، زیرا سایر مسیرها هنوز آنقدر مؤثر نیستند که بتوان به طور کامل به آنها اتکا کرد.

“جبهه جنوبی” جنگ هیبریدی علیه روسیه
الکساندر کنیازف معتقد است که همه آنچه که امروز بین روسیه و غرب در حال وقوع است نوعی جنگ هیبریدی است و بنابراین «ساده‌ لوحانه است که فرض کنیم آمریکایی‌ها نمی‌خواهند از عوامل نفوذ موجود برای ایجاد مشکلات جدید در منطقه منافع حیاتی روسیه استفاده کنند. وقتی نمایندگان آمریکا می گویند که قصد ندارند از جبهه مقاومت ملی افغانستان حمایت کنند، می فهمیم که سیاست عمومی و سیاست واقعی دو سیاست متفاوت هستند. 
در زمان خروج آمریکایی‌ها از افغانستان، تعداد بسیار زیادی شرکت نظامی خصوصی در این کشور وجود داشت که همه تحت کنترل آمریکا بودند. آنها کجا رفته‌اند؟ تشکیلات نظامی در تمام احزاب اقلیت‌های ملی افغانستان وجود داشته و دارند. تمام رهبران آنها امروز در تبعید به سر می‌برند و همه آماده مبارزه و منتظر حمایت مالی هستند و فکر می کنم این حمایت‌های مالی به زودی به دست آنها خواهد رسید.
آمریکایی‌ها از تشدید جنگ داخلی در افغانستان چه سودی خواهند برد؟ حداقل آن، تنش عمومی در منطقه برای روسیه است که تعهدات خاصی به متحدانش در سازمان پیمان امنیت جمعی؛ به ازبکستان در سطح دوجانبه و به منطقه خزر از جمله ترکمنستان و غیره دارد.
به گفته الکساندر کنیازف، تاجیکستان حلقه آسیب پذیر منطقه از سمت افغانستان است. در پایان سال گذشته، در شهر دوشنبه، دیداری بین احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی پنجشیر و اریک پرینس، بنیانگذار مشهورترین شرکت‌های نظامی خصوصی در جهان صورت گرفت. آنها در مورد چه چیزی صحبت کردند؟ تاجیکستان با موضع سخت خود در قبال عدم به رسمیت شناختن طالبان ممکن است به عنوان یک کانال حمایتی برای شرکت‌های نظامی خصوصی در افغانستان استفاده شود.
این کارشناس خاطرنشان می‌کند: «روسیه، چین، ایران، ازبکستان، پاکستان و ترکمنستان – کمی متفاوت هستند، اما همه آنها با حفظ روابط با طالبان، موضعی نسبتا منطقی دارند. “طالبان” برای اولین بار در چهل سال گذشته، به دولتی تبدیل شده است که تقریبا کل کشور را کنترل می‌کند. می‌توانیم سخنان دنگ شیائوپینگ را به خاطر بیاوریم: “رنگ گربه مهم نیست تا زمانی که موش را بگیرد”. سیاست گاهی اوقات باید وقیح باشد. در حال حاضر، حداقل وضعیت نسبتا صلح آمیز افغانستان و چشم انداز حل و فصل هر چه بیشتر اوضاع کشور مهم است.
به گفته کنیازف، ابتکار پاکستان برای به رسمیت شناختن طالبان توسط کشورهای منطقه قابل بحث است، اما محتوای منطقی دارد: «من فکر می‌کنم که امروز به نفع ایالات متحده نیست که دولت طالبان را به رسمیت بشناسد. آمریکا ترجیح می‌دهد با در اختیار داشتن اهرمی مانند دارایی‌های مسدود شده افغانستان، از این مسئله سوء استفاده کند. یعنی وضعیت افغانستان به سادگی یکی از بخش‌های رویارویی جهانی است. تمام ارتباطات گروه‌های ضد طالبان منحصرا به سمت غرب، ایالات متحده آمریکا و فرانسه است. هیچ یک از آنها برای جلب حمایت، به مسکو، پکن یا تهران مراجعه نمی‌کنند. به نظر من، آمریکایی‌ها همچنان از شکاف درون طالبان برای تشدید درگیری در کشور استفاده خواهند کرد و تشدید درگیری در افغانستان می‌تواند به عنوان یک محرک برای فعال شدن گروه‌های تروریستی رادیکال و زیرزمینی علیه روسیه، چین و ایران عمل کند.
الکساندر کنیازف معتقد است که روسیه در مورد آنچه که می توان آن را بقایای حقوق بین الملل نامید بسیار دقیق است. بنابراین، روسیه قبل از به رسمیت شناخته شدن طالبان در سازمان ملل، آن را به رسمیت نمی شناسد و ایرانی ها و چینی ها نیز همین طور.
اما فابریسیسی ویلمینی خاطرنشان کرد: « اصلا نمی‌فهمم چرا روسیه در شرایطی که ایالات متحده به سادگی اوضاع را در افغانستان دستکاری می‌کند، جنبش طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد. به نظر من آمریکا در افغانستان به دنبال یک فاجعه است تا سیل پناهجویان به سمت کشورهای آسیای مرکزی سرازیر شود و در نتیجه منطقه را بی‌ثبات کند.»

به گفته یوری شوتسوف، اتفاقات اوکراین به تمام اتفاقات در اوراسیا شتاب زیادی بخشیده است. بنابراین، حل بسیاری از مسائل موقتی خواهند بود. بحران مهاجرتی که سال گذشته در بلاروس بود، به پایان نرسیده و هیچ چیز در مرزهای بلاروس و لهستان، لیتوانی تغییر نکرده است. هر روز خرابکاری‌هایی صورت می‌گیرد، تحولی در ترکیب مهاجران رخ می‌دهد و سوری‌ها اعتصاب می‌کنند. اگر ترکیب کلی سیاسی تغییر کند، ممکن است مهاجران زیادی از طریق روسیه و بعدها از طریق بلاروس به سمت لهستان و کشورهای بالتیک سرازیر شوند.

در شرق اوکراین، سرنوشت ارتش منظم اوکراین به زودی تعیین خواهد شد و ارتشی که در غرب اوکراین ایجاد شده یادآور تشکیلاتی خواهد بود که در خاورمیانه می‌جنگند. بنابراین، پس از رویارویی بین ارتش روسیه و این ساختارهای “شبه سوریه” در غرب اوکراین، می‌توان منتظر تشدید تنش در آسیای مرکزی بود.
آندری گروزین نیز خاطرنشان می‌کند که گشودن «جبهه دوم» علیه روسیه در آسیای مرکزی نه تنها برای غرب منطقی است، بلکه کاملا ضروری است. نتیجه نشست اخیر نمایندگان آمریکا و کشورهای منطقه در قالب ۱+۵ نشان داد که این نشست قبل از هر چیز مورد نیاز خود آمریکا بود. غرب به رهبری واشنگتن سعی دارد ترکیب دیگری را در منطقه در چارچوب استراتژی خود پیرامون بی ثبات کردن اوضاع در کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا و علیه روسیه ایجاد کند. این در حالی است که رویدادهای ژانویه در قزاقستان به منظور “بررسی اولیه”(شناسایی اولیه جهت تکرار اینگونه اقدامات) می‌باشد، زیرا قزاقستان همچنان مهم‌ترین منبع منطقه‌ای برای متزلزل کردن اوضاع روسیه است – هیچ جمهوری دیگری در منطقه به دلایل عینی توانایی تأثیرگذاری را بر روسیه ندارد. آنگلوساکسون ها[۲] دوست دارند به صورت جامع به حل مسئله بپردازند.

از این رو، در نشستی با وزرای خارجه کشورهای آسیای مرکزی، موضوعات اوکراین، افغانستان و به گفته بسیاری از منابع، امکان بازگرداندن تأسیسات نظامی آمریکا به منطقه مورد بحث قرار گرفت. در عین حال، تصادفی نبود که بلینکن به حمایت آمریکا از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی کشورهای آسیای مرکزی اشاره کرد. «نیروی متقابل غرب» در برابر چین و روسیه بیشتر حول مقوله‌های ارزشی و ایدئولوژیک روابط بین‌الملل مدرن ایجاد شده است. بحث حاکمیت و استقلال کشورهای آسیای مرکزی همواره در چارچوب «تهدیدی» که همکاری با چین، روسیه و تا حدی ایران برای این حاکمیت و استقلال بدنبال دارد مطرح می‌شود.

آزمایش استحکام چندجانبه گرایی آسیای مرکزی
رستم بورناشف معتقد است که به طور کلی هیچ پیش بینی کلی برای کشورهای آسیای مرکزی در مورد آینده آنها در شرایط بحرانی کنونی وجود ندارد. کشورهای آسیای مرکزی موضع انتظار را در پیش گرفته‌اند و همه دچار یک شوک نسبتا جدی شده‌اند. شاید ازبکستان که بیشترین فضای مانور را در فرآیندهای منطقه ای دارد تنها استثنا باشد. سایر کشورها مواضع کاملا متناقضی دارند. سیاست کشورهای آسیای مرکزی به سرعت در حال تغییر است. من فکر می‌کنم که اکنون تمام کشورها علاقه‌مند به حفظ چندجانبه گرایی هستند و این یک رویکرد عملگرایانه نیست، بلکه یک رویکرد روانشناختی است. در طول ۳۰ سال گذشته، چندجانبه گرایی به عنوان یک مدل کاملا مؤثر عمل کرده است و لغو آن در شرایط بحرانی فایده‌ای ندارد.

به گفته استانیسلاو پریتچین، علاوه بر تحرکات قبلا ذکر شده ازبکستان به سمت روسیه، حتی با وجود این که روسیه یک شریک تجاری_ امنیتی کلیدی و یک سرمایه گذار کلیدی برای این کشور است، تاشکند در روزهای اخیر مسیر غرب را بسیار فعال کرده است. وزیر امور خارجه ازبکستان به واشنگتن سفر کرد. در تاشکند کنفرانسی با اتحادیه اروپا درباره برنامه‌ها تا سال ۲۰۲۷ برگزار خواهد شد. اما امکانات بسیار محدودی برای تداوم چندجانبه گرایی وجود دارد. 
از یک سو، مقام‌های دولتی به دنبال گرایش‌های ضد روسی هستند. از سوی دیگر، آنها به غیر از روسیه، هیچ فرصتی برای گسترش همکاری خارجی ندارند.
روسلان شمعونوف معتقد است که ازبکستان از سال ۱۹۹۹ [خروج جمهوری ازبکستان از پیمان امنیت جمعی] نشان می‌دهد که اگرچه بی‌طرف نیست، اما قطعا نه با روسیه و نه با غرب است. همه چیز به شرایط بستگی دارد. ترکمنستان از سال ۱۹۹۲ به وضوح اعلام کرده است که قطعا “با روسیه” نخواهد بود. نباید انتظار چندجانبه گرایی جدید را از آنها داشت. «مسئله دیگر این است – آیا آنها متحد ما هستند؟ من معتقدم که با چنین متحدانی نیازی به دشمن نداریم. زیرا آنها در هیچ موضوعی از روسیه حمایت نخواهند کرد: نه به صورت رسمی و نه به صورت غیررسمی. انتظار تغییر سیاست چندجانبه کشورهای آسیای مرکزی بسیار ساده لوحانه است.

اما استانیسلاو پریتچین خاطرنشان می‌کند که با توجه به شرایط، ایجاد روابط جدید با کشورهای غربی براساس قالب ۱+۵ و همچنین براساس توافق نامه‌های مربوط به همکاری نظامی در حال انجام است. تنها کشوری که سعی دارد به روش های مختلف از ما فاصله بگیرد و فاصله خود را از روسیه به غرب نشان دهد تاجیکستان است. در واقع، پرونده اوکراین جایی در حاشیه است و هیچ بحثی در مورد آنچه در آنجا اتفاق می افتد وجود ندارد، گویی اصلا وجود ندارد.
فابریس ویلمینی با استانیسلاو پریتچین موافق بوده و تأکید می‌کند: “از نظر من اپوزیسیون قزاقستان از وضعیت اوکراین بسیار هیجان زده شده اند. آنها ضمن تاکید بر غیر قانونی بودن رژیم قزاقستان که از پوتین حمایت می‌کند از این وضعیت برای شروع اقدامات جدید علیه دولت خود استفاده می کنند. آنها سعی دارند با استفاده از احساسات ضد جنگ برخی از مردم، موج جدیدی از اعتراضات را به راه اندازند. اپوزیسیون همچنین معتقداند که اکنون روسیه منابع حمایتی خود را در قزاقستان از دست داده است و باید از این “فرصت تاریخی” در قزاقستان استفاده کرد”.

الکساندر کنیازف نیز موافق است که از بین پنج کشور منطقه، حداقل در بخش قزاقستانی شبکه‌های اجتماعی، روسیه هراسی بیش از همه قابل توجه است. آنتون بوگاینکو خاطرنشان می کند که در این جامعه به دلیل وجود برنامه‌های اطلاعاتی متفاوت، یک شکاف ایدئولوژیک جدی پدید آمده است.
وی می‌گوید: «وضعیت اوکراین هر دو بخش طرفدار روسیه و ضد روسیه را تحریک کرد. رهبر قزاقستان باید تأمل بیشتری کند. به نظر من دولت روسیه باید این وضعیت کشورهای آسیای مرکزی را درک کند. روسیه باید علاقه مند به حفظ باز بودن مرزهای کشورهای ما باشد تا ما تحت تحریمی مشابه بلاروس قرار نگیریم».

یوری شوتسوف ضمن موافقت با این ارزیابی ها اظهار داشت: “اکنون برای روسیه بسیار مهم است که آسیای مرکزی باثبات بماند، زیرا جنگ در دو جبهه – وحشتناک است. این برای آسیای مرکزی هم مزایا و هم معایبی دارد، زیرا مخالفان روسیه نیز این را می بینند و درک می کنند. بر این اساس لازم می دانم برخی از نیروها در منطقه مسئولیت حفظ ثبات را بیش از گذشته بر عهده بگیرند. روسیه در منطقه به یک متحد دقیق تر، واضح تر و صریح تر نیاز دارد که بتواند وضعیت کل منطقه را تثبیت کند. تا همین اواخر قزاقستان چنین متحدی به نظر می رسید. پس از حوادث ژانویه که به نظر من هنوز بر آن غلبه نشده است، اکنون ازبکستان ممکن است به طور عینی مدعی چنین نقشی شود. بنابراین، به خودی خود بین روسیه و ازبکستان اتحاد استراتژیک، عمیق و بلندمدت به وجود می‌آید‌ که باید هم ثبات را در منطقه تضمین کند و هم به بازسازی مثبت قزاقستان کمک کند. این مسیری است که ما باید طی کنیم.»

براساس شاخص‌های عینی، ازبکستان بسیار مناسب نقش «ناظر» در منطقه است، اما من بسیار شک دارم که نخبگان سیاسی ازبکستان توانایی این کار را داشته باشند. هر چیزی که قبلا بوده ادامه خواهد داشت – مانورهای قبلی و واکنش‌های موقعیتی. اما این بسیار خطرناک است. ممکن است در یک موقعیت خاص فضای مانور خیلی کم باشد. ممکن است راه خروج از این بن بست در هیچ یک از کشورهای منطقه (به استثناء ازبکستان) یافت نشود. در این شرایط، هیچ کدام از کشورها همواره نمی‌توانند راه حلی شایسته بیابند که به خود آسیب وارد نکنند – چه ترکمنستان، چه قرقیزستان یا تاجیکستان…

جغرافیای تهدیدها در آسیای مرکزی
الکساندر کنیازف تأکید می‌کند: کل فضای آسیای مرکزی دارای ظرفیت درگیری است.
نقاط یا مناطقی که ممکن است در آنها برای فشار بر حوزه امنیت درگیری صورت گیرد، در هر یک از کشورهای منطقه قابل شناسایی هستند: منطقه خودمختار بدخشان کوهستانی تاجیکستان که وضعیت آن از اواخر نوامبر سال ۲۰۲۱ تشدید شده و تا کنون ادامه دارد و مشخص نیست که آیا رهبر تاجیکستان قصد دارد این مشکل را به طور سازنده حل کند؟
از سوی دیگر، چندین دهه است که در مرز تاجیکستان- قرقیزستان درگیری وجود دارد: در ماه جاری نیز تیراندازی دیگری در آنجا رخ داد. در درگیری در مرز قرقیزستان و تاجیکستان، حداقل در چشم‌انداز چند ساله، تمایلی به راه حل مثبت و سازنده دیده نمی‌شود. در تاجیکستان، در پس زمینه انتقال قدرت قریب الوقوع، یک درگیری جدی درون نخبگان نیز وجود دارد.

هیچ کس ظرفیت درگیری را که در کل دره فرغانه وجود دارد و با رادیکالیسم مذهبی در ارتباط است، منکر نمی‌شود.
الکساندر کنیازف معتقد است: «در ازبکستان علاوه بر دره فرغانه، قراقالپاقستان با تمام مشکلاتش نیز وجود دارد که درگیری در آن به احتمال زیاد ممکن است بر اساس عامل قومی تحریک شود. براساس مشاهدات من، از حدود تابستان سال گذشته، منابع اینترنتی مربوطه که مورد حمایت غرب، ترکیه و قزاقستان هستند و همچنین فعالان جدایی طلب قومی به طور محسوسی فعال شده‌اند. نشانه هایی از درک درست ماهیت مشکل ساز قراقالپاقستان در ازبکستان وجود دارد، اما چنین اطمینانی وجود ندارد که درک کافی از مشکلات و تصمیمات اتخاذ شده نیز وجود داشته باشد».

فابریسیس ویلمینی تجربه مستقیم خود را از این منطقه به اشتراک می گذارد: «در واقع، وضعیت قراقالپاقستان به گونه‌ای است که هر بازیگر ژئوپلیتیکی که بخواهد برای تاشکند مشکل ایجاد کند، به راحتی دلایلی برای خرابکاری و راه اندازی یک جنگ ترکیبی در آنجا پیدا می‌کند. قراقالپاقستان منطقه ای بزرگ با منابع زیاد است که دور از مرکز قرار داشته و ارتباط خاصی با قزاقستان دارد».
از دیدگاه الکساندر کنیازف، ولایت‌های لباپ و داش آغوز از نظر مسئله قومی مناطق مشکل ساز در ترکمنستان هستند. در این مناطق، شواهد زیادی از سیاست همسان سازی دولت ترکمنستان در رابطه با مردم ازبک وجود دارد؛ در ولایت ماری، جامعه بلوچ می‌تواند باعث نگرانی شود.
الکساندر کنیازف خاطرنشان می‌کند: «در قزاقستان، می توان به منطقه مانگیستائو که در آن اعتراض‌های اجتماعی سنتی وجود دارد و همچنین به حوزه بین قومی با تجربه درگیری بین قزاق ها و اویغورها، قزاق‌ها و دونگان‌ها و غیره اشاره کرد. تغییر قالب الگوی توسعه کشور که توسط رئیس جمهور توکایف اعلام شد و همچنین احتمال اقدامات تلافی جویانه گروه نخبگان مرتبط با نظربایف، بدون شک برخوردهای جدید بیشتری را ایجاد خواهد کرد.»

به گفته روسلان شمعونوف، «اگر غرب نیاز داشته باشد که توجه را از اوکراین و غرب منحرف کند، کشورهای آسیای مرکزی را هدف قرار می‌دهد. زیرا در این کشورها خود دولت‌ها ایجادکننده وضعیت انفجاری هستند». به عنوان مثال، در ترکمنستان، حتی سیاست تقسیم مناطق به مناطق گمرکی تقریبا مجزا (به طوری که حتی برای رفتن از یک منطقه به منطقه دیگر باید مجوزهای لازم را اخذ کنید) به مخالفت شدید مناطق با یکدیگر منجر می‌شود. عجیب است که آمریکایی ها هنوز از این فرصت استفاده نکرده اند، اما اگر پیش بینی یوری شوتسوف محقق شود، این کاملا ممکن است. بنابراین، خیلی چیزها به این بستگی دارد که روسیه با چه سرعتی تمام مسائل ضروری را در اوکراین حل کند.
الکساندرا پرمینووا خاطرنشان می‌کند که مناطق درگیری جغرافیایی در آسیای مرکزی به طور منطقی با تهدیدهای سیستماتیک برای منطقه که اگرچه برای کشورهای آسیای مرکزی جدید نیستند، اما می توانند حداقل به عاملی برای بی ثباتی داخلی منطقه تبدیل شوند، همپوشانی دارند. در فصل بهار، وضعیت دره فرغانه، در مرز قرقیزستان و تاجیکستان، از جمله در پس زمینه درگیری به دلیل منابع آبی محلی بدتر شده است. از سوی دیگر، قرقیزستان بار دیگر با مشکل کم آبی مواجه شده است – آب در مخزن توکتوگل یک میلیارد و ۲۸۲ میلیون متر مکعب کمتر از سال گذشته است. آیا با توجه به کاهش حجم آب، امکان کمک مجدد به کشورهای پایین دست رودخانه، به عنوان مثال قزاقستان، با تخلیه آب اضافی وجود خواهد داشت؟
در سال ۲۰۲۱، مناطق غربی و جنوبی قزاقستان با خشکسالی و برخی مناطق با تلفات گسترده دام مواجه شدند. پس از حوادث ژانویه، ظرفیت درگیری در قزاقستان افزایش یافت. بنابراین سوال بزرگ این است که امسال مناطق غربی چگونه با وضعیت نزدیک به بحران انسانی کنار می آیند.
در اینجا مسئله تهدید امنیت انرژی هم وجود دارد. هیچ چیز بدتر از بدون آب و انرژی ماندن نیست. پیامدهای این امر برای ظرفیت درگیری در سطح داخلی کاملا واضح است. از نظر امنیت غذایی، خطر تشدید بحران وجود دارد. همانطور که این در قزاقستان و ازبکستان در سال های نه چندان دور اتفاق افتاد. امسال هم مناطقی از قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان با قطع برق مواجه شدند. سیستم های انرژی این کشورها به طور مستقیم با هم در ارتباط هستند.
به دلیل خاموشی برق، ازبکستان برای مدتی برق رسانی به افغانستان – یکی دیگر از نقاط درگیری – را متوقف کرد. جالب است که افغانستان اکنون ممکن است به طور فعال‌تر از منابع آبی آسیای مرکزی استفاده کند. اینکه افزایش مصرف آب توسط افغانستان چگونه بر کشورهای پایین دست آسیای مرکزی تأثیر می گذارد یک مسئله بسیار جدی برای منطقه است.
الکساندر کنیازف اظهار داشت: “تمام مناطق درگیری دارای ظرفیت کنترل از خارج هستند. در عین حال، چین عملا منابع چنین مدیریتی را ندارد، اگرچه فعالیت چین ممکن است به خودی خود در برخی موارد به یک عامل تحریک کننده تبدیل شود. اما دو بازیگر – آمریکا و غرب – توانایی مدیریت این درگیری‌ها را به عنوان مثال، از طریق مکانیسم های شناخته شده قدرت نرم دارند. روسیه هم از نظر توانایی‌‌هایش دست کمی از آمریکا و غرب ندارد، اما تفاوت اساسی این است که روسیه دقیقا به ثبات منطقه علاقه دارد.

استراتژی‌ها و ذی نفعان غیر منطقه‌ای
استانیسلاو پریتچین اشاره می‌کند: ایالات متحده به هر روشی سعی دارد نفوذ منطقه ای خود را که با خروج نیروها از افغانستان تضعیف شده است افزایش دهد و این نه از طریق حضور مستقیم، بلکه با استفاده از احساسات ضد روسی و بازی با آنها از طریق منابع رسانه‌ای آنها انجام می‌شود. آمریکا با ترس هایی که ممکن است در جامعه کشورهای منطقه در راستای عملیات نظامی روسیه در اوکراین ایجاد شود بازی می کند. این ترس غیرمنطقی است. شما دیدید که روسیه در شرایط بحرانی ژانویه قزاقستان چگونه عمل کرد. خروج نیروهای حافظ صلح به محض درخواست قاسم-ژومارت توکایف، انجام شد.
متأسفانه، اکثر کارشناسان منطقه درک نمی کنند که پرونده اوکراین برای روسیه یک پرونده کاملا جداگانه است.
استانیسلاو پریچین ادامه می‌دهد: «البته سطح امکانات روسیه برای پیشبرد ابتکارات خود در منطقه کاهش خواهد یافت. در صورت طرد روزافزون روسیه در اذهان عمومی بسیاری از پروژه‌های اقتصادی زیر سؤال خواهند رفت. بنابراین، روسیه اکنون باید تلاش‌های جدی برای نشان دادن خود به عنوان یک بازیگر و سرمایه گذار سازنده انجام دهد. اگر چه اکنون امکانات برای این امر محدود خواهد بود. چین بدون شک زمانی از این موقعیت نهایت استفاده را خواهد کرد که منطقه سعی کند از روسیه فاصله بگیرد و به دلیل محدودیت‌های لجستیکی، جغرافیایی و ذهنی نتواند گامی به سمت غرب بردارد. در این شرایط، چین در کنترل آن بخش‌هایی از حوزه نفوذ که امکان‌پذیر باشد، بسیار عمل‌گرا خواهد بود. ترکیه نیز با احساسات ضد روسی بازی خواهد کرد. ترکیه سعی دارد از هر فرصتی استفاده کند و هر گونه مانور را برای افزایش نفوذ خود انجام دهد».
الکساندر کولسنیکوف چشم انداز وضعیت کنونی ترکیه را این گونه توصیف کرد: «به عنوان یک متخصص در ترکیه، باید یادآوری کنم که در ترکیه دیدگاه ها و نظرات کاملا متفاوتی در مورد این وضعیت وجود دارد. همکاران ترکیه‌ای و کانال‌های ترکی که کاملا با آنها موافقم معتقداند: «پیکربندی ژئوپلیتیکی در خاورمیانه، آسیای مرکزی، اروپا و منطقه دریای سیاه کاملا تغییر کرده است … اکنون ما باید به غرب فکر نکنیم، بلکه باید به سمت اتحادها و پیکربندی های جدید برویم. البته با مشارکت روسیه و ترجیحا با مشارکت چین. این احتمال وجود دارد که ما مجبور به تغییر موضع در رابطه با هند و پاکستان شویم. ما باید نگاه خود را به آسیای مرکزی که نمی تواند بفهمد کجاست – با روسیه، با آمریکا، با چین یا با ترکیه –  تغییر دهیم».
الکساندر کولسنیکوف خاطرنشان می کند که دیدگاه کارشناسان ترک مبنی بر اینکه «زمان آن فرا رسیده که نگرش خود را نسبت به آبخازیا، گرجستان، شرکای خود در ناتو و دریای سیاه، بلغارستان و  رومانی تغییر دهیم، بسیار کنجکاوانه است..».
رستم بورناشف معتقد است که اکنون بازیگران خارجی نگرش نامشخصی نسبت به منطقه دارند. تمام بازیگران خارجی که به طور مستقیم با منطقه ارتباط نداشته‌اند یا از منطقه فاصله گرفته‌اند، از جمله چین، وضعت انتظار را در پیش خواهند گرفت. منطقه یا تک تک کشورهای منطقه اکنون می توانند به پلی بین روسیه و بازارهای جهانی تبدیل شوند. سایر بازیگران می توانند از این موضوع استفاده کنند، اما مشخص نیست که این کار در چه قالبی و با چه سرعتی صورت گیرد و وضعیت تحریم‌ها و عملیات نظامی چگونه پیش ‌رود. استراتژی تعامل درون منطقه‌ای با روسیه و سایر قدرت‌ها و همچنین استراتژی مشارکت این قدرت‌ها در فضای آسیای مرکزی، بر اساس این موارد طراحی خواهد شد.
آنتون بوگاینکو به ارزیابی موقعیت چین در منطقه پرداخت: معلوم است که چین برای پدیده‌های بحرانی در کل فضای پساشوروی آماده نیست – این را می‌توان از واکنش آن به وقایع ژانویه در قزاقستان مشاهده کرد.
اکنون ما شاهد یک انحراف آشکار به سمت روسیه هستیم. طرف چینی تشخیص داده است که روسیه در حال بازگشت به آسیای مرکزی است. اکنون چین به دلیل عدم اطمینان موضع انتظار را در پیش گرفته است. به طور کلی، چین قصد ندارد هیچ اقدامی را علیه کسی انجام دهد. این تفاوت اساسی بین سیاست چین با سیاست غرب یا روسیه است. چین تمایلی به ایجاد هیچ قالبی – جهانی، منطقه ای – علیه کسی ندارد. به گفته کارشناسان چینی، تمایل غرب برای تامین حداکثر فضای امنیتی به هر قیمتی برای خود به بحران کنونی منجر شده است. بر همین اساس، اگر این منطق چینی را به آسیای مرکزی تعمیم دهیم، بعید است که در اینجا نوعی رویارویی با روسیه صورت گیرد، اما در هر صورت، منافع اصلی به نفع چین خواهد بود.
یوری شوتسوف وضعیت اطراف منطقه را در زمینه گسترده‌تری بررسی می‌کند: «به نظر من اکنون کل آسیای مرکزی در آستانه افزایش شدید نفوذ چین، بویژه، در حوزه اقتصادی قرار دارد. بحران کنونی اوکراین خطر توقف تمام پروژه‌های چین را در شرق اروپا تهدید می‌کند. طرف اوکراینی در آغاز مرحله کنونی جنگ تمامی گذرگاه‌های مرزی راه آهن را در مرز با روسیه منفجر کرد و رسما خروج خود را از “جاده ابریشم بزرگ جدید” اعلام نمود. لیتوانی هم امکان ترانزیت را از طریق خاک خود به شدت کاهش داده است. هر چه لهستان بیشتر به بحران اوکراین کشیده شود، مسئله مربوط به روابط با چین بیشتر در آنجا مطرح می شود. قضیه لیتوانی در مورد تایوان نقطه عطفی (یا یک حرکت پیامدار) برای اروپای شرقی است (لیتوانی در ماه دسامبر سال ۲۰۲۱ اعلام کرده بود که آماده به رسمیت شناختن استقلال تایوان است). تا زمانی که کاهش ترانزیت صورت نگیرد، خطر فروپاشی پروژه “کمربند و جاده” در جهت اروپای شرقی وجود دارد. به همین دلیل، اهمیت آسیای مرکزی برای چین به شدت در حال افزایش است، اگرچه هنوز مشخص نیست که این امر به چه شکلی انجام شود.
انتهای مطلب/

پی‌نوشت‌ها:[۱] . مرکز اطلاعات و تحلیلی برای مطالعه فرآیندهای اجتماعی – سیاسی در فضای پس از شوروی[۲] . مردم انگلیسی زبان ساکن در آمریکا، انگلستان، و سایر مناطق.

مترجم : موسسه مطالعات راهبردی شرق، الهام چرمگی

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=5283
  • نویسنده : الکساندر کنیازف
  • منبع : موسسه مطالعات راهبردی شرق
  • 592 بازدید

برچسب ها