احمد قاسم زاده-پژوهشگر موسسه مطالعات راهبردی شرق
مقدمه
در طی دهههای گذشته و در دوران حضور نظربایف در رأس قدرت، جریانهای مخالف قزاقستان همواره با سرکوب و محدودیتهای مختلف مواجه بودند و آنها برای مدتهای طولانی در قزاقستان از اختیارات کافی برای سازماندهی هواداران خود برخوردار نبودند و معمولاً فعالیتهای این گروهها در خارج از قزاقستان انجام میپذیرفت. در طی سالهای گذشته و با توجه به کنارهگیری نظربایف از قدرت و روی کار آمدن توکایف تا حدودی فضا برای فعالیت هرچند محدود این گروهها فراهم شده است. این موضوع با تلاقی دو جریان فکری و سیاسی مخالفین همراه شده است. نخست، غربگرایی به عنوان یک وجه بارز مخالفت سیاسی در آسیای مرکزی، و دوم، ملیگرایی قزاقی که به عنوان روی دیگر سکه ضدروسگرایی در این جمهوری مطرح شده و در بازههای گوناگون در کنار و حتی مکمل غربگرایی بوده است. تلاقی این دو موضوع در جریانهای جدید اپوزیسیون و احتمالی طراحیهای صورت گرفته در حوزه فعالیت آنها، موضوعی است که میتواند رفتارهای سیاسی و حتی ثبات در آینده قزاقستان را نیز تحتالشعاع قرار دهد.
تلاقی غربگرایی و ملیگرایی
اکنون و با گذشت حدود سه ماه از درگیری روسیه و اوکراین و پیامدهای آن، فعالیت گروههای مخالف در قزاقستان تشدید شده است که هدف اصلی آن بیاعتبار کردن دولت توکایف در قزاقستان است. در ماه گذشته کنفرانس مطبوعاتی بنیاد عمومی «کانتار» (که برای حمایت از قربانیان حوادث ژانویه تشکیل شده است) برگزار شد. همچنین تجمعات پراکنده در چند شهر قزاقستان برای آزادی «زندانیان سیاسی» توسط این گروه و دیگر جریانهای مخالفین برگزار شد. همچنین همزمان شاهد مانور و برجستهسازی رسانهای حوادث ژانویه توسط برخی رسانههای مطرح بهویژه رادیو آزادی که مستقیماً توسط ایالات متحده (ذیل آژانس رسمی رسانههای جهانی) مدیریت میشود، بودیم.
“نقض حقوق بشر” و “مداخله روسیه” در امور داخلی قزاقستان دو کلیدواژه فشار و انتقاد اپوزیسیون به توکایف است. این هماهنگی بیسابقهی گروههای مخالف در قزاقستان ممکن است نشان دهنده این نکته باشد که اقدامات اپوزیسیون قزاقستان مستقیماً توسط دولت ایالات متحده یا از طریق نهادهای وابسته مانند (OSF) بنیاد سوروس در قزاقستان و آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده (USAID) مدیریت میشود. دقیقاً مشابه این الگوی رفتاری سالهاست که از «غربی سازی» اوکراین حمایت میکنند و به دنبال ایجاد گفتمان ضد روسی در اوکراین هستند. هرچه واکنش کرملین به این «غربگرایی» تهاجمیتر باشد، این گفتمان نیز در اوکراین رادیکالتر میشود و در نهایت نیز نتیجه این تلاشهای چندین ساله ایجاد یک درگیری نظامی بود. هر چند در کنار عوامل پیش گفته عوامل دیگری نیز در ایجاد این بحران نقش داشتند.
در حال حاضر به طرز مشکوکی، اقدامات کنونی اپوزیسیون قزاقستان در حال طی کردن همان مسیر است تا درگیریهای چند سال گذشتهی روسیه و اوکراین را تکرار کند. دستور کار مشترکی که در رسانهها شاهد آن هستیم نشان میدهد که ظاهراً هدف ایجاد یک “منطقه بحران” جدید در جنوب شرق روسیه است و به همین دلیل است که اپوزیسیون قزاقستان تلاشهای خود را نه بر بحث اصلاحات سیاسی و اقتصادی جاری در کشور، بلکه از طریق تلاش برای اشاره به عدم استقلال و وابستگی به روسیه متمرکز کرده است. البته برخی شواهد نیز وجود دارد که نشان میدهد شاید سناریوهای بدبینانهتری نیز در این میان وجود داشته باشد. چندی پیش فردی که به عنوان عامل اصلی طراحی و اجرای ترور آقای توکایف، رئیسجمهور قزاقستان دستگیر شد یک خبرنگار است که از جمله چهرههای مطرح حمایت از اوکراین و ضد روسیه بوده است. این شواهد احتمال وجود سناریوهای امنیتی-اطلاعاتی پیچیدهتر را نیز بالا میبرد.
قابل توجه است که آلنور موسایف، رئیس سابق دستگاه اطلاعات قزاقستان، ساکن وین، که به طور غیابی در قزاقستان به دلیل تلاش برای به دستیابی به قدرت محکوم شده است، در حال حاضر از “جنبشهای مخالف” میخواهد تا به هر طریق از خانواده نورسلطان رئیسجمهور سابق حمایت کنند. موسایف یکی از همکاران سابق همسر فقید داریگا نظربایوا راحت علیاف و از چهرههای نزدیک به مختار ابلیازوف (برجستهترین چهره مخالف دولت قزاقستان) است که سالها برای اعضای خانواده الباسی کار میکرد. این اعلام حمایت از الباسی و خانواده نظربایف میتواند مؤید نوعی شکاف میان این خانواده و نخبگان حاکم به رهبری قاسم ژومارت توکایف باشد.
در کنار این موضوع، تقویت روند ملیگرایی به گونههای معتدل و افراطی در قزاقستان توسط چهرههای اپوزیسیون بعد از بحران اوکراین یک روند محسوس به نظر میرسد. در این چارچوب، غربگرایی به بهانه بحران اوکراین در پوشش حمایت از ملیگرایی بروز و ظهور یافته است. این ملیگرایی به دلیل وجود زمینههای روسهراسی و روسستیزی دربردارنده یک غربگرایی ناملموس است. مختار آبلیازوف، یکی از چهرههای مطرح اپوزیسیون به نظر میرسد در خارج از قزاقستان این روند را در پیش گرفته است. ابلیازوف نیز در حال حاضر در حال تقویت جبهه میهنپرستی در قزاقستان است و مشغول فراخوان برای تغییر نام شهرها ( از نامهای روسی به قزاقی) و بستن مدارس روسی در قزاقستان است.
در گذشته اعتقاد بر این بود که جنبشهای میهنپرستی تحت نظارت یرلان کارین که اکنون وزیر امور خارجه است، انجام میشود، اما اکنون بر خلاف آنچه عنوان میشود که این جنبش برای توسعه فرهنگ و هویت ملی قزاقستان است. این کنشها در واقع طرحی است که بر اساس تبلیغات روس هراسی و ضد روس گرایی برنامهریزی شده است. از جمله دریافت کنندگان کمکهای مالی از ایالات متحده در خصوص این طرح میتوان به آرمان شورائف، روسلان توسپبکوف، گالیم بایتوک و مختار تایجان اشاره کرد. همه این افراد نام برده شده، درست مانند ابلیازوف و موسایف، رژیم سیاسی جدید در کشور را متهم میکنند که در جریان درگیری روسیه و اوکراین طرفدار روسیه است.
علیرغم وجود انتقادها در خصوص جانبداری دولت توکایف از روسیه، اما دولت قزاقستان در حال حاضر موفق شده است تحت «تحریمهای ثانویه» کشورهای غربی قرار نگیرد و در عین حال کمکهای بشردوستانه به مردم اوکراین ارائه دهد و در همین حال روابط اقتصادی گسترده خود با روسیه را حفظ میکند که تا حدودی نشان از مدیریت فضای پس از جنگ اوکراین و روسیه دارد. در راستای این سیاست ضد روسی تعدادی از رهبران “جنبش اپوزیسیون” اخیرا بارها از اوکراین بازدید کردهاند. این افراد همچنین با میخائیل ساکاشویلی (رئیسجمهور سابق گرجستان از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۳) ، یکی از چهرههای مخالف روسیه و کسی که توانسته بود در گرجستان انقلاب رنگی (گل رز) به راه بیاندازد دیدار کردند. چهرههای «جنبش اپوزیسیون» در قزاقستان، علیرغم تجارب به دست آمده در دیدار با میخائیل ساکاشویلی در کیف و کمکهای دریافتی از بنیادهای غربی و آمریکایی، هنوز نتوانستهاند سازماندهی «انقلابهای رنگی» را در قزاقستان به خوبی پیاده کنند و شاید در ماههای آینده و با توجه به بحران اقتصادی پیش بینی شده در پاییز بتوان بهتر در این باره سخن گفت.
در این میان عامل دیگری که میتواند منجر به تقویت این جریانها و در حقیقت کاتالیزور ملیگرایی غربگرایانه و روسستیزانه در قزاقستان شود، هر نوع واکنش در روسیه نسبت به این تحرکات است. به طور محسوس و مستقیم و حتی به صورت ایجابی، این تحرکات میتواند واکنشهایی را در کرملین، دستگاه امنیتی روسیه و یا حتی در میان جریانهای ملیگرای پاناسلاو به وجود آورد که نمایندگان زیادی از دوما تا کرملین دارند. اظهارنظرهای تحریککننده این افراد در قبال تمامیت ارضی قزاقستان، ترسیم سرزمین تاریخی اسلاوتباران و حتی تهدید قزاقستان برای بازپس گیری مناطق شمالی، گزارههایی است که طی سالهای اخیر خوراک بسیار خوبی برای تلاقی این دو جریان در مخالفین بوده است.
جمعبندی
آنچه امروز مشخص است این نکته است که ارتباط ملیگرایان قزاق با گروههای غربی و آمریکایی به محبوبیت آنها در بین مردم منجر نخواهد شد و مؤلفه مالی به وجود آمده نیز خود عامل درگیریهای مداوم در “جنبش اپوزیسیون” خواهد شد، زیرا کمکهای مالی بلاعوض به همه گروهها و جریانهای اپوزیسیون و الیگارشهای قزاق نخواهد رسید. با این وجود، برخلاف «فعالان حقوق بشر» که تلاشهای آنها بارها با شکست مواجه شده است، فی الحال ملیگرایان قزاق میتوانند به خطرناکترین نیروی مخالف دولت تبدیل شوند.
این جنبش اجتماعی میتواند در بین طبقه ی فقیر و متوسط و کم سواد و تحصیل کرده قزاقستان طرفدار داشته باشد که روسیه را سرچشمه همه مشکلات کشور خود می داند. اکنون، در پس زمینه سیاست تهاجمی روسیه، این ایده میتواند طرفداران بیشتری پیدا کند که مملو از آثار فاجعه بار خواهد بود که تنها یکی از آثار آن در کوتاه مدت تقویت شکاف قومی بین قزاق ها و روس تبارهای ساکن در قزاقستان باشد. این بدان معناست که توکایف اگر نمیخواهد در آینده شاهد تجربه گرجستان یا اوکراین در قزاقستان باشد نباید چشم خود را بر تلاشهای فزاینده برای بیاعتبار کردن دولت و برانگیختن نفرت علیه روسیه در قزاقستان ببندد.
این موضوع در حالی است که دولت قزاقستان پس از تحولات اوکراین و برای کنترل و مهار بخشی از هراس جداییطلبی مناطق روسنشین شمالی، و نیز در چارچوب استراتژی تدوین شده تا سال ۲۰۵۰، شماری از برنامههای ملیگرایانه نظیر گذار به الفبای لاتین و تقویت زبان قزاقی را در پیش گرفته است . این موضوع میتواند مشکلاتی را در کنترل این چالشها به وجود بیاورد. در عین حال، وجود گروههای تندروی ملیگرا در روسیه نیز به عنوان یک کاتالیزور عمل میکند. اظهارنظرهای مقطعی مقامات و برخی چهرههای روس در قبال تمامیت ارضی قزاقستان نیز منجر به ظهور برخی چالشها در این زمینه میشود.