فارن پالسی در گزارشی به نقش گرجستان در ارتباطات استراتژیک دریای سیاه نوشت:مرکز تحقیقات سیاست خارجی در گزارشی به ژئوپولیتیک در حال شکل گیری دریای سیاه و نقش گرجستان در آن پرداخته است. این گزارش استدلال میکند که دولت گرجستان باید اولویتهای خود را در پیشبرد ارتباط استراتژیک خود در سه حوزه اصلی تغییر دهد: دولتداری دموکراتیک، مدرنسازی اقتصادی، و هویت ژئوپلیتیک. با اولویت بندی این سه حوزه، گرجستان میتواند مکان بهتری را به عنوان قطب اصلی حمل و نقل و لجستیک تضمین کند. در صورتی که تفلیس مشارکت های استراتژیک خود را تقویت کند، انجام اقدامات و اصلاحات مشخص، رشد اقتصادی پایدار را تضمین می کند. منطقه وسیع تر دریای سیاه به یک منطقه استراتژیک مهم تبدیل شده است زیرا اروپا را به خشکی اوراسیا متصل می کند و امکان توسعه پیوندهای چند بعدی و چند وجهی مرتبط با انرژی، زیرساخت ها، لجستیک، سایبری، نظامی، محیط زیست و مهاجرت را فراهم می کند.
این گزارش توصیههای سیاستی را در مورد حملونقل، لجستیک و زیرساختهای حیاتی ارائه میکند که از رویکردهای پیشگیرانه برای مدیریت ریسک و افزایش انعطافپذیری حمایت میکند. این توصیه ها شامل همکاری نوآورانه دولتی-خصوصی برای معرفی راه حل های فن آوری و مالی مدرن است. توصیه های دیگر شامل استراتژی غرب برای عقب راندن تجاوز روسیه و تقویت امنیت و ثبات است.
هالفورد مکیندر، نظریهپرداز ژئوپلیتیک مشهور، زمانی نوشت: «چه کسی بر اروپای شرقی حکومت میکند، به هارتلند فرمان میدهد. کسی که بر هارتلند حکومت می کند، جزیره جهانی را فرمان می دهد.
پس از پایان جنگ سرد، اتصال ابعاد ژئوپلیتیکی اهمیت پیدا کرد و چندین ابتکار بزرگ بین المللی را آغاز کرد. آن ابتکارات رقابت را برانگیخت و شالوده نظم جهانی کنونی را پیریزی کرد. این “اتصال استراتژیک” چندین مفهوم شناخته شده مانند وابستگی متقابل، قابلیت همکاری و تنوع در تمام زمینه های اصلی روابط بین دولتی مانند انرژی، زیرساخت ها، لجستیک، سایبری، نظامی، محیط زیست و مهاجرت را در بر می گیرد. نظم پس از جنگ سرد منجر به ایجاد “اروپا کامل، آزاد و در صلح” شد که شامل امواج گسترش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا (EU) بود.
گسترش جزئی ناتو در دریای سیاه، شتاب مهمی برای ادامه روند تبدیل دشمنان سابق به شرکای پس از جنگ سرد با سرمایهگذاری قابل توجه برای قابلیت همکاری ایجاد کرد. اعضای سابق پیمان ورشو از نظر زبانی، فنی و لجستیکی به استانداردهای غربی روی آوردند. مفهوم حمایت از کشور میزبان ناتو، زیرساختهای ناتو و کشورهای شریک را با استانداردهای مشترک ارتقا و هماهنگ کرد. رویه های عملیاتی برای حوادث احتمالی، ارزش تجاری اتصال لجستیکی را افزایش داد. علاوه بر قابلیت همکاری نظامی و فنی، اکثر این کشورها دموکراتیزه شدند و سپس به عنوان اعضای کامل به ناتو پیوستند. این روند صلح، امنیت و ثبات بی سابقه ای را در اروپا به ارمغان آورد. قرار بود گرجستان و اوکراین در این فرآیند چندین دهه بعدی باشند که در سال ۲۰۰۸ در دریای سیاه متوقف شد. مسکو جنگ هایی را علیه گرجستان و اوکراین به راه انداخت تا از ادامه گسترش ناتو و اتحادیه اروپا جلوگیری کند.
اهمیت استراتژیک منطقه وسیع تر دریای سیاه به طور چشمگیری افزایش یافته است. دریای سیاه به عنوان یک اتصال بین اروپا و خشکی اوراسیا عمل می کند و توسعه پیوندهای چند بعدی و چندوجهی توجه بیشتری را از سوی رقبای غربی به خود جلب کرد. منافع غرب مستقیماً با منافع استراتژیک فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین مواجه شده است. روسیه، یک کشور ساحلی دریای سیاه، از ابزار نظامی علیه منافع غرب برای افزایش جایگاه استراتژیک خود استفاده کرد.
نمونه بارز این رقابت ژئوپلیتیکی در جریان عملیات نیروهای بین المللی کمک به امنیت ناتو (ISAF) در افغانستان رخ داد. هنگامی که روسیه شروع به ایجاد موانع در قلمرو خود در شبکه توزیع شمالی برای تامین لجستیکی نیروها کرد، این مسیر از طریق دریای سیاه و خزر به سمت جنوب منتقل شد و تا پایان عملیات به آرامی عمل کرد. این عملیات نمایش واضحی از تأثیر رهبری، منافع استراتژیک و اتصال لجستیکی ایالات متحده بود. گرجستان و زیرساخت های لجستیکی نرم و سخت استراتژیک آن نقش مهمی در تنظیم مجدد سریع مسیرهای تدارکاتی برای نیروهای ائتلاف ایفا کردند.این فرآیند پتانسیل تجاری این اتصال را برجسته کرد.
مسکو و پکن ایدههای ارتباطی رقابتی را معرفی کردهاند: ابتکار کمربند و جاده (BRI) و اتحادیه اوراسیا روسیه (“روسکی میر” و “وحدت ارتدوکس”). دو کشور به ابتکارات خود معنای سیاسی و استراتژیک زیادی داده اند. منطقه دریای سیاه، به ویژه گرجستان، تحت فشار قرار گرفته است تا اولویت های استراتژیک خود را به نفع این طرح ها تغییر دهد. مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق ایالات متحده، اهمیت استراتژیک گرجستان در دریای سیاه، به ویژه اهمیت پروژه دریای عمیق آناکلیا را تقویت کرد.
بدیهی است که ارتباط راهبردی پس از جنگ سرد دارای منطق ایدئولوژیک بسیار قوی فراتر از ارزش اقتصادی عملگرایانه آن است. بنابراین، اتصال به معنای امروزی بسیار فراتر از پیوندهای زیرساختی، لجستیکی و تجاری است – این ارتباط دارای یک ارتباط ژئوپلیتیکی و استراتژیک است. رقابت شامل تلاشهای مخرب مختلفی است که به عنوان «جنگ ترکیبی» نامگذاری شدهاند. این اصطلاح شامل وسایل نظامی متعارف، تبلیغات و فساد اقتصادی می شود. به همین دلیل است که گرجستان نقش بسیار مهم تری در امور جهانی نسبت به تفلیس دارد که توانسته است به آن دست یابد: گرجستان این پتانسیل را دارد که نقش، عملکرد و هویت ژئوپلیتیکی خود را در منطقه دریای سیاه و فراتر از آن گسترش دهد.
گرجستان به دلیل تلاشهایش در دموکراسیسازی، مدرنسازی حکومتداری و پیشرفت در مقابله با فساد، از زمان انقلاب رز در سال ۲۰۰۳ به عنوان یک رهبر در منطقه در نظر گرفته شده است. پیشرفت گرجستان همچنین آن را حتی پس از جنگ ۲۰۰۸ هدف کرملین قرار داد. جنگ هیبریدی روسیه در سراسر گرجستان ادامه دارد. در چند سال گذشته، اعتبار دموکراتیک گرجستان کم رنگ شده است. حکومت غیررسمی، نهادهای دموکراتیک ضعیف، و تمرکز قدرت همچنان دموکراسی گرجستان را تضعیف می کند. اقتصاد – پس از رشد قابل توجه بین سالهای ۲۰۰۳-۲۰۰۸ و رشد عادلانه بین سالهای ۲۰۱۱-۲۰۱۳ – از آن زمان کند شده است. با این حال، تعهد مردم گرجستان به توسعه دموکراتیک و ادغام غرب همچنان پابرجاست.
توسعه ارتباطات استراتژیک در قفقاز جنوبی، به ویژه در زیرساخت های انرژی، حمل و نقل و اتصال دیجیتال، به نفع گرجستان خواهد بود. اتصال استراتژیک برای گرجستان عملکردی است که می تواند امنیت را تقویت کند، از توسعه اقتصادی حمایت کند، همکاری های منطقه ای را ارتقا دهد و بر ادغام گرجستان در ناتو تأثیر مثبت بگذارد. برخی از پروژه ها قبلاً در استفاده از موقعیت استراتژیک گرجستان در دریای سیاه موفق بوده اند: خط لوله نفت باکو-تفلیس-جیهان (BTC)، خط لوله گاز باکو-تفلیس-ارزروم، اتصال ریلی پوتی-باکو و باتومی-باکو، باکو- راهآهن تفلیس – آخالکلاکی – قارص (BTAK).
توسعه اتصال استراتژیک از طریق منطقه دریای سیاه نقش مهمی در ارائه مسیرهای جایگزین برای انرژی، حمل و نقل، تجارت و اتصال داده به بازارهای غربی دارد. با بهبود و توسعه، امنیت منطقه ای، توسعه اقتصادی و همکاری نیز بهبود می یابد. این روند همچنین باعث تقویت حاکمیت این کشورها، کاهش وابستگی به روسیه و ایجاد فرصت های اقتصادی جدید می شود. توسعه ارتباطات استراتژیک در قفقاز جنوبی به نفع ایالات متحده و اعضای ناتو خواهد بود.
منبع: فارن پالیسی