تاریخ : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024

چشم‌انداز احتمالی سیاست و رویکرد طالبان در دولت جدید

  • ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۳
چشم‌انداز احتمالی سیاست و رویکرد طالبان در دولت جدید
درباره چشم انداز پیش روی تحولات افغانستان دو سناریو مطرح است، نخستین سناریو این است که طالبان از خود انعطاف نشان داده و ساختار سیاسی فراگیر و همه شمول را با حضور چهره‌های مطرح و با اعتبار که می‌تواند مشروعیت ملی و بین‌المللی داشته باشند، تشکیل می‌دهد.

 در این صورت ما با یک حکومت متمرکز یک دست با حمایت بین‌المللی روبرو خواهیم بود که با کمک‌های جامعه جهانی می‌تواند از بحران فعلی عبور کند. سناریوی دیگر این است که طالبان مقاومت کرده و انعطاف نشان نمی‌دهد، در این صورت افغانستان عملا منزوی خواهد شد. در صورتی که هرچه سریع‌تر یک حکومت باثبات و فراگیر در افغانستان روی کار نیاید، بر اثر تحریم‌های بین‌المللی، بحران اقتصادی و بسترهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مخصوصا امنیتی، افغانستان به کانون تولید، تقویت و تکثیر سلول‌های گروه‌های تروریستی و تکفیری تبدیل خواهد شد که امنیت ایران، روسیه، آسیای مرکزی، چین و هند را هم تهدید خواهد کرد.

به هماناندازه که روند تحولات افغانستان در هفتههای گذشته بسیار سریع و غیرمنتظره بود، اینروزها چشمانداز این کشور، بخصوص ساختار سیاسی و حکومت جدید افغانستان نیز مبهم بوده و میتواند به خصوص برای کشورهای همسایه و منطقه سریع و غیرمنتظره باشد. در نتیجه روند تحولاتی که پس از امضای توافقنامه صلح آمریکا با طالبان در افغانستان آغاز شد، امروز  تحریک طالبان، امارت اسلامی طالبان، گروه طالبان یا هر اسم دیگری که بر آن بگذاریم، توانسته بار دیگر قدرت و سیاست را در این کشور به دست گیرد. طالبان در هفتههای گذشته، هرچند به ظاهر از مذاکرات برای ایجاد یک دولت فراگیر با حضور همه جریانها، اقوام و اقشار مختلف جامعه این کشور خبر داده و روحیه انعطافپذیری را در برخورد با مردم از جمله اقلیتها با فرمان عفو عمومی رهبر آن به نمایش گذاشته است اما آیا به واقع، این تغییر بنیادی خواهد بود؟ چه عواملی سبب فروپاشی نظام سیاسی ۲۰ ساله مورد حمایت غرب افغانستان شد؟ و رویکرد طالبان در تعامل با احزاب، گروهها، اقوام و جریانهای مختلف چه خواهد بود؟ آیا دولت جدید در افغانستان تحت سلطه طالبان خواهد توانست مشروعیت داخلی و بینالمللی را کسب کند و در نهایت، چشمانداز تحولات این کشور چگونه خواهد بود؟! پاسخ این سئوالات را در گفتوگویی ویژه با دکتر جعفر مهدوی، دبیرکل حزب ملت افغانستان، نماینده پیشین مجلس این کشور و استاد دانشگاه مورد واکاوی قرار دادهایم.

سوال: افغانستان در دو سه هفته گذشته شاهد تحولات سریع و حیران کننده‌ای بود، از پیشروی طالبان تا پشت دروازه‌های کابل تا فرار اشرف غنی و فروپاشی دولت افغانستان. دید شما در مورد ماهیت واقعی این تحولات و عوامل آن چیست؟
مهدوی: در ارتباط با بحث ماهیت واقعی تحولات سیاسی، نظامی و امنیتی ماه و هفته‌های گذشته در افغانستان باید تاکید کنیم که این تحولات را باید در چارچوب منطقی جایگاه ژئوپولتیک و یا اهمیت ژئوپولتیک افغانستان در این جغرافیای خاص، یعنی حلقه اتصال حوزه فرهنگی تمدنی و در دهه‌های گذشته و سیاسی و امنیتی شبه قاره هند، آسیای مرکزی و خاورمیانه جستجو کنیم. یعنی تحولات سیاسی و نظامی افغانستان را باید در آن کانتکست مورد بررسی قرار بدهیم تا ماهیت این تحولات برای ما معنی دهد.

فهم من این است، تا زمانی که افغانستان نتواند به یک حکومت متمرکز قدرتمند و باثبات دست پیدا کند، جایگاه ژئوپولتیک و اهمیت ژئواکونومیکی افغانستان همواره این کشور را به محل منازعه منافع قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی تبدیل خواهد کرد. وقتی ما ماهیت تحولات سیاسی نظامی افغانستان را در دهه‌ها و سال‌های گذشته، بخصوص سه جنگ معروف میان افغان‌ها و انگلیسی‌ها، جنگ دوران جهاد در مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی و دو دهه گذشته مبارزه با اشغال افغانستان توسط ۱۵۰ هزار نیروهای مسلح، آن هم با مصرف بیش از دو هزار میلیارد دلار و هزاران کشته و زخمی غربی‌ها بررسی کنیم، آن‌ها را می‌توانیم در همین قالب مورد بررسی قرار دهیم که افغانستان همیشه متاسفانه به دلیل همین جایگاه بسیار مهم و استراتژیک و حساسی که در این حوزه جغرافیایی دارد، همیشه به کانون توجهات و مداخلات و اشغال قدرت‌های جهانی تبدیل شده است.

اگر چه روحیه مبارزه‌جویی و بیگانه‌ستیزی ملت افغانستان هرگز اجازه نداده که افغانستان به مستعمره هیچ کشوری تبدیل شود، اما به هر حال هزینه‌های سنگین جانی و مالی را بر افغانستان و ملت آن تحمیل کرده، و به عبارت دیگر حجم این تحولات و حوادث باعث شده که افغانستان از رشد طبیعی در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بازبماند و صدها هزار و حتی میلیون‌ها شهروند این کشور به کشورهای همسایه و جهان آواره شوند و همچنین بیش از یک میلیون افغان در طول این جنگ‌ها جان خود را از دست دهند.
بنابراین ماهیت تحولات سیاسی، نظامی و امنیتی اخیر را هم می‌توانیم در همان چارچوب منطقی که عرض کردم، تحلیل کنیم.

سوال: افغانستان چرا به این مرحله رسید؟
مهدوی: در ارتباط به این‌که چرا افغانستان به چنین روزی رسید، بحث عمیق و کلی لازم هست و ما نمی‌توانیم در این فرصت وارد جزئیات شویم، اما به صورت اجمالی می‌توانیم بگوییم که دموکراسی تزریقی آمریکا در افغانستان بدون توجه به تحولات اجتماعی، فرهنگی و مخصوصا اقتصادی در این کشور، یک عامل بنیادی و اساسی وضعیت امروز است. متاسفانه بدون این‌که زیرساخت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دموکراسی در افغانستان فراهم گردد، آمریکایی‌ها و غربی‌ها با سرازیر کردن میلیاردها دلار و انواع پروژه‌های اجتماعی و فرهنگی، سعی داشتند از طریق تهاجم فرهنگی، نوع خاصی از برهنگی را تحت عنوان آزادی‌های فردی در برابر رسوم و فرهنگ سنتی جامعه افغانی قرار بدهند. از طرفی دیگر، متاسفانه حملات بدون بررسی آمریکایی‌ها به بهانه مبارزه با تروریزم، قربانیان زیادی از مردم افغانستان گرفت. حملات بدون مطالعه و بررسی خود نیروهای دولتی افغانستان هم متاسفانه باعث قربانی، آواره و یتیم و بی‌سرپرست شدن صدها هزار خانواده افغان شد.

مجموع این تحولات به اضافه ماهیت مزدور و دست نشانده بودن، تقلبات انتخاباتی و حکومتی که به صورت مستقیم در پیش چشم مردم افغانستان با تایید و مشروعیت آمریکایی‌ها روی کار آمد، سبب شد افغانستان به مرحله کنونی برسد.‌ در انتخابات ۲۰۱۴ غنی بر اساس تقلب روی کار آمد و با فشار آمریکایی‌ها مشروعیت پیدا کرد و در انتخابات گذشته ریاست جمهوری افغانستان نیز که مردم در آن شرکت نکردند، چون حکومت در اختیار غنی و تیم ‌او بود و آمریکایی‌ها هم او را حمایت می‌کردند، بار دیگر بر مردم افغانستان تحمیل شد.

مجموع این قضایا باعث شد که مردم افغانستان آسیب زیادی ببینند و صفوف طالبان بیشتر تقویت گردد. در نتیجه نیروهای زیادی به این جمع‌بندی رسیدند که این حکومت، یک حکومت مشروع و قانونی، حکومتی که ریشه در بین جوامع افغانی داشته باشد، نیست، بلکه یک‌ حکومت مزدور و دست نشانده آمریکا است. از طرفی، به دلیل حملات و آسیب‌هایی که از این حکومت به مردم افغانستان رسید و فساد و تبعیض گسترده‌ای که اعمال شد، بسیاری از شهروندان افغانستان و مخصوصا جامعه هزاره عمیقا از ساختار قدرت پاکسازی گردیده و عمیقا محدود شده بودند.‌

به دلیل همه این موضوعات من فکر می‌کنم که صفوف طالبان بیشتر تقویت شد و مردم بیشتر به این جمع‌بندی رسیدند که حکومت موجود، یک حکومت افغانی نیست و ربطی به افغان‌ها ندارد. بر این اساس، ما دیدیم که مردم افغانستان از این حکومت حمایت نکردند. برداشت و تحلیل مردم افغانستان این بود که مبارزه در برابر طالبان یعنی فرصت دادن به تداوم حکومت فاسد، مزدور و دست نشانده و نامشروع غنی، به این دلیل در برابر طالبان مبارزه نکردند و از طرفی، صفوف طالبان هم بیشتر تقویت شد. در نتیجه آمریکایی‌ها خود را مجبور دیدند که با طالبان وارد مذاکره مستقیم شوند. این موضوع هم مشروعیت سیاسی و بین‌المللی طالبان را افزایش داد و هم ماهیت خنثی و مزدور منش حکومت افغانستان به رهبری غنی را بیشتر به اثبات رساند.

مجموع این قضایا باعث شد که طالبان به صورت گسترده ولسوالی‌ها (شهرستان‌ها) و ولایات (استان‌ها) را تصرف کنند، چون کسی انگیزه جنگ نداشت و البته در اینجا نباید برخی مداخلات و دست‌های پیدا و پنهان استخبارات (سرویس‌های اطلاعاتی) کشورهای منطقه و برخی قدرت‌های جهانی را که می‌خواستند روند تحولات سیاسی افغانستان به این نقطه برسد هم نباید فراموش کنیم.
در نهایت طالبان به صورت باورنکردنی تمام ولسوالی‌ها و ولایات افغانستان از جمله کابل، پایتخت را تصرف کردند.

سوال: تحلیل شما از وضعیت کنونی افغانستان و مولفه‌های آن چیست؟
مهدوی: هیچ کس و خیلی از قدرت‌های بیرونی، منطقه‌ای، طالبان و مردم افغانستان این توقع را نداشتند که این حکومت به دلیل فرار ناجوان‌مردانه و خائنانه غنی با این سرعت سقوط کند و فرو بپاشد.

ما لازم است که در اینجا دو موضوع را از هم تفکیک بکنیم؛ یکی بحث موفقیت طالبان و توان نظامی آن بود که من فکر می‌کنم این توان نظامی در آن حد نبود که اگر یک جنگ واقعی صورت می‌گرفت، طالبان بتوانند با این سرعت پیشرفت کند.

به هر حال فعلا یک امنیت نسبی در افغانستان حاکم است و مردم بعد از چندین دهه ناامنی و انفجار و انتحار، سرقت‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی حداقل در طول دو سه هفته گذشته یک امنیت نسبتا خوب و آرامی را مخصوصا شهروندان کابل تجربه کردند. امیدوار هستیم که این موضوع بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و از وضعیتی که فعلا وجود دارد، عبور کند و تبدیل شود به یک ساختار نهادمند و پایدار و کاملا حرفه‌ای که ما بخش‌هایی از آن را در حکومت‌های قبلی افغانستان شاهد بودیم.

اما وضعیت فعلی افغانستان وضعیتی است که می‌توانیم بگوییم که هم باید نیمه خالی و هم نیمه پر لیوان را دید. در ارتباط با نیمه خالی لیوان، طبیعی است متأسفانه یک تعداد زیادی از مردم افغانستان قربانی شدند، مخصوصا نیروهای متخصص و نخبه‌های جوان و با تجربه افغانستان در طول این ماه‌ها و هفته‌های گذشته افغانستان را ترک کردند و این یک ضایعه بسیار بزرگ است. عملا ارتش، پلیس و امنیت ملی افغانستان که بسیار برای تجهیز و آموزش آن‌ها هزینه شده بود، در آستانه فروپاشی است. مگر این‌که تحریک طالبان هر چه فوری یک ساختار سیاسی حداقل موقت را معرفی کند و تلاش نماید که نیروهای متخصص ما کشور را ترک نکنند و آن‌هایی هم که ترک کردند، زمینه و فرصت‌هایی فراهم شود که بتوانند به افغانستان برگردند.

به هر حال این وضعیت آشفته وجود دارد و تأثیر ناگوار بر نگرانی‌های مردم از تحولات سیاسی آینده افغانستان بر زندگی شخصی و اقتصاد خانواده‌ها وجود خواهد داشت.
این وضعیت، نیمه خالی لیوان بود.
اما نیمه پر لیوان این است که ما در واقع بعد از مدت‌ها مبارزه، شاهد سقوط یک حکومت به شدت فاسد، ناکارآمد و تبعیض‌پیشه در افغانستان هستیم که هیچ حکومتی در تاریخ افغانستان به این اندازه فاسد و در عین حال مزدور و گوش به فرمان خارجی‌ها نبوده است. به هر حال بساط این حکومت مزدور از افغانستان برچیده شد و این نیمه پر لیوان است.

از سوی دیگر، ما شاهد یک امنیت نسبی در کابل و شهرهای افغانستان هستیم. الحمدالله امسال مراسم ایام محرم که نسبت به همه سال‌های گذشته که شاهد حملات ناگوار و اتفاقات تروریستی بودیم، با کمک تحریک اسلامی طالبان در یک امنیت خوب برگزار شد و من فکر می‌کنم که این ارزشمند است.

تحریک اسلامی طالبان فعلا در حد شعار تاکید می‌کند که هرگز یک حکومت یک‌دست و کاملا از یک طیف و جناح و یک قوم خاص را در افغانستان روی کار نمی‌آورد، بلکه یک حکومت اسلامی فراگیر را که همه ملت افغانستان از همه طیف‌های قومی، سیاسی و اجتماعی بتوانند چهره خود را در آن ببینند، ایجاد خواهد کرد.

ما هم امیدوار هستیم که سرنوشت و مقدرات سیاسی کشور که امروز به دست تحریک اسلامی طالبان است، به سمت ایجاد یک حکومت اسلامی فراگیر حرکت کند.

سوال: پس از سقوط حکومت اشرف غنی، چهره‌های مختلفی از طالبان در کابل دیده می‌شود و دیدارهای متعددی هم بین مقامات طالبان با چهره‌های سیاسی و مذهبی افغانستان گزارش می‌شود. از طرفی بین گفتار سخنگویان و مقامات این گروه با عملکرد نیروهای میدانی مغایرت‌هایی مشاهده می‌شود. به نظر شما در حال حاضر تمام فعل و انفعالات نظامی و سیاسی طالبان در کابل هماهنگ است یا بی‌نظمی و موازی کاری در این بین وجود دارد؟
مهدوی: در رابطه با دلایل بی‌نظمی طالبان، این وضعیت به چند دلیل طبیعی است؛ اولا طالبان تجربه حکومتداری ندارد و عموما مولوی‌ها، مفتی‌ها و شیخ‌الحدیث‌هایی هستند که در عرصه‌های علوم اسلامی صاحب مهارت، تبحر و در مدارس افغانستان و پاکستان استاد بودند. سربازان طالبان هم عموما افرادی هستند که از سواد کافی برخوردار نبوده و تخصص و تجربه کار اداری نداشتند. بیشتر آن‌ها در طول دو سه دهه گذشته مشغول جنگ و حضور در فعالیت‌های نظامی بودند. در عین حال، طالبان به گروه‌های متعددی تقسیم می‌شود که حول محور هر کدام از شخصیت‌ها و رهبران طالبان جمع شده‌ا‌ند. وضعیت موجود یک وضعیت ناگواری بود که همه را غافلگیر کرد، حتی خود طالبان. مجموعه وسیعی از این نیروهای نظامی از ولایات و ولسوالی‌ها به سمت شهرها هجوم آوردند تا بتوانند امنیت شهرها و ولسوالی‌ها را تامین کنند. در این صورت، طبیعی است در یک فاصله کوتاه و به این سرعت پیشروی و نداشتن تجربه لازم باعث می‌شود که تداخل در فعالیت‌ها و کارها و بی‌نظمی‌هایی به وجود بیاید که تقریبا طبیعی و قابل درک است.

اما مهم اراده تحریک اسلامی طالبان است که هرچه فوری باید به سمت ایجاد یک اداره سیاسی فعال و موثر و در عین حال متخصص و کارآمد حرکت کند. اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، خلاء قدرت ادامه یابد و یک حکومت ضعیف و غیرمتخصص در افغانستان روی کار بیاید، من مطمئن هستم افغانستان دچار یک بحران و عقب‌گرد تاریخی خواهد شد و ما ممکن است شاهد انواع بحران‌های سیاسی، اقتصادی و حتی جنگ‌های داخلی باشیم که باعث آواره شدن میلیون‌ها شهروند دیگر به ایران، پاکستان و کشورهای همسایه و حتی کشورهای اروپایی خواهد شد و این یک وضعیت ناگوار خواهد بود.

سوال: پس از تسلط طالبان بر کابل، یکی از مهمترین نکاتی که برای بسیاری مطرح است، چگونگی تشکیل حکومت بعدی است. از طرفی طالبان در‌این باره اطلاعات کلی ارائه کرده و بیشتر به حکومت فراگیر و تکیه بر اسلامیت آن اشاره دارد. به نظر شما که در حوزه طالبان مطالعاتی داشتید و با مقامات مختلف این گروه دیدار کرده‌اید، نحوه تشکیل حکومت از دیدگاه طالبان چگونه است؟
مهدوی: نحوه تشکیل حکومت از دید طالبان موضوعی است که هنوز واضح نیست و شفافیت لازم در مورد آن وجود ندارد، اگرچه رهبران و سران طالبان در ملاقات با سیاسیون و در جلسات بین خود عمیقا سعی می‌کنند و پی‌گیر هستند، که طی این روزها و هفته‌ها بتوانند به ساختاری دست پیدا کنند که هم مشروعیت ملی و داخلی و هم مشروعیت در بین مجامع بین‌المللی داشته باشد. همه این موضوعات به طالبان کمک می‌کند که ساختار سیاسی حکومت جدید از طرف سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شود و این مسأله می‌تواند بار دیگر فرصت‌های هم‌یاری و همکاری بین‌المللی را با حکومت و مردم افغانستان فراهم کند و یقینا حمایت‌های بین‌المللی برای یک حکومت تازه تاسیس موثر خواهد بود.

طالبان تلاش می‌کند که بتواند یک ساختار سیاسی فراگیر را به وجود بیاورد، چون بدون یک ساختار سیاسی فراگیر مشروعیت ملی به وجود نمی‌آید و وقتی مشروعیت ملی موجود نباشد، مشروعیت بین‌المللی نیز در کار نخواهد بود و یقینا که سازمان ملل متحد آن اداره و ساختار سیاسی را به رسمیت نمی‌شناسد و این می‌تواند آغاز انواع تحریم‌های اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بین‌المللی علیه اداره جدید باشد. این موضوع می‌تواند به بحران اقتصادی و فقر و بی‌کاری گسترده در افغانستان دامن بزند و یک بحران انسانی را ایجاد کند و میلیون‌ها مهاجر دیگر را به سمت ایران و پاکستان و کشورهای اروپایی سرازیر کند.

سوال: رسانه‌های بین‌المللی به نقل از منابع طالبان، خبرها و دیدگاه‌های متناقضی را از چگونگی ساختار آینده دولت افغانستان بیان کرده‌اند؛ طالبان از ایجاد یک دولت همه شمول و فراگیر صحبت کرده، برخی از ایجاد یک دولت با مدیریت شورایی و عضویت ۱۲ نفر خبر داده و گزارش‌های دیگر در مورد تعیین وزرا و مقام‌ها از سوی رهبران طالبان بدون حضور سایر جریان‌های سیاسی و قومی است، دید شما در مورد ساختار مورد نظر طالبان برای دولت آینده افغانستان چیست؟
مهدوی: ما اطلاعات خیلی دقیقی نداریم و من فکر می‌کنم که طالبان هنوز هم به این جمع‌بندی دقیق نرسیده که چه نوع ساختاری را به عنوان یک ساختار سیاسی مدنظر گیرد، اما تا جایی که ما می‌فهمیم، طالبان با اندک تغییرات علاقمند است که بتواند یک کپی از روی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان پیاده کند، با این تفاوت که در رأس آن امیرالمومنین و یک شورا از فقها و علما با صلاحیت‌های ویژه باشد و البته احتمالا در قندهار حضور خواهد داشت. اما کابل می‌تواند پایتخت سیاسی و اداری با حضور رئیس‌جمهور یا نخست وزیر و اعضای کابینه و پارلمان باشد.

این ساختار هنوز قطعی نشده، اما من فکر می‌کنم که طالبان تلاش می‌کنند تا بین مدلی از امارت اسلامی که قبلا در افغانستان حاکم بود و نوعی از ارزش‌های جمهوری که از آن طریق اراده مردم را بتواند در ساختار قدرت و در فرآیند تصمیم‌گیری‌ها دخیل کند، تلفیق ایجاد کند. البته این تلفیق باید با یک مهارت خاص بین برخی ارزش‌های امارت و فاکتورها، ارزش‌ها و هنجارهای یک ساختار سیاسی دموکراتیک ایجاد شود. این تلفیق می‌تواند به عنوان یک راه حل مطرح باشد و افغانستان را در حرکت به سمت صلح و ثبات پایدار کمک کند.

سوال: فکر می‌کنید مسأله مذاکرات طالبان با سایر جریان‌ها و شخصیت‌ها، به چه نتیجه‌ای خواهد رسید؟
مهدوی: بعید می‌دانم که طالبان بخواهد بار دیگر مشابه حکومت‌های قبلی با برخی از رهبران سیاسی که در بین مردم هم هیچ پایگاهی ندارند و از آن‌ها به عنوان رهبران معامله‌گر یاد می‌شود، بنشیند، مذاکره کند و احیانا به آن‌ها امتیاز بدهد. دلیل بعید بودن هم این است که اتفاقا طالبان کاملا این آگاهی را دارد که آن چهره‌ها علاوه بر این‌که مزاحم دائمی حکومت طالبان در افغانستان خواهند بود، دائم به دنبال توقعات و امتیازها از هر حکومتی خواهند بود و بعد از آن، در صورتی که آن امتیازات بیشتر به شکل خانوادگی همانند سال‌های اخیر به آن‌ها داده نشود، ممکن است باز با دادن شعارهای قومی، ثبات سیاسی کشور را با مشکل مواجه کنند. طالبان به مذاکره و تعامل و حتی دادن امتیاز به این رهبران سیاسی علاقه‌ای ندارد.

در این بین فقط محور کرزی و عبدالله می‌ماند که فکر می‌کنم در این میان کرزی به دلیل مواضع ضد غربی که در دوران حکومت خود و بعد از آن داشته و همچنین جایگاه و پذیرشی که بین تمام مردم افغانستان مخصوصا پشتون‌ها دارد، و یک چهره سیاسی شناخته شده و مطرح در سطح منطقه و بین‌الملل است، می‌تواند در حکومت انتقالی یا حکومت موقت یک چتر باشد که هم باعث جلب اعتماد مردم به ساختار سیاسی جدید شود و مشروعیت ملی را برای این ساختار ایجاد کند که طبعا این مشروعیت می‌تواند مقدمه‌ای برای مشروعیت بین‌المللی و به رسمیت شناخته شدن ساختار سیاسی جدید در سطح جهانی باشد. بنابراین کرزی یک جایگاه مهم و تعین‌کننده در تحول سیاست فعلی و تصمیم‌ گیری‌های آینده دارد.

در ارتباط به ولایت پنجشیر و بحث مقاومت که وجود دارد، برداشت من این است که به دلایل متعددی، آن مقاومت نمی‌تواند فراگیر باشد؛
دلیل اول این است که مردم پنجشیر به هیچ عنوان آمادگی یک جنگ سنگین و خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی از طرف طالبان بر خانه‌های‌ خود را ندارند.

دلیل دوم این است که مردم پنجشیر در طول این دو دهه گذشته شاهد فسادها و معامله‌گری‌ها و عدم توجه مسئولین و رهبران آنها به خود بودند و بنابراین، دیگر نمی‌خواهند فرزندان خود را قربانی توقعات سیاسی و معاملات کنند که متاسفانه مردم پنجشیر در طول بیست سال به شدت از این وضعیت خسته هستند.

موضوع دیگر این است که متاسفانه برادران ما در دره پنجشیر در طول بیست سال آن قدر به صورت انحصاری و تمامیت‌خواهانه حتی با حوزه تاجیک‌های غیرپنجشیری در پروان، کاپیسا، تخار، بدخشان، مزارشریف و هرات برخورد کردند که امروز پنجشیر حتی در درون برادران تاجیک هم تنها است؛ یعنی علاقمندی وجود ندارد که تاجیک‌های بدخشان یا کابل و یا سایر جاهای دیگر با پنجشیر همراهی کنند.
موضوع دیگر اختلاف شدیدی است که بین خود سران سیاسی پنجشیر وجود دارد. دو دهه تحولات با امتیازات بدون حساب و کتابی که برای پنجشیری‌ها در ساختار سیاسی افغانستان داده شد، باعث ایجاد یک قشر از نیروهای سیاسی به شدت سرمایه‌دار و در عین حال بدون پایگاه از این حوزه ظهور شد. در این بین، یک چهره قدرتمند که بتواند همه این نیروها را دور هم جمع کند، وجود نداشت و به شدت دچار اختلاف هستند.

به این دلایل پنجشیر و مقاومت در این منطقه موضوعی است که به هیچ عنوان نمی‌توان آن را در تحولات سیاسی مدنظر قرار دهیم اکثر کشورها و نیروهای سیاسی هم نمی‌خواهند بر روی حوزه‌ای که هیچ آینده ندارد، سرمایه‌گذاری کنند و یقینا که این حوزه نمی‌تواند در آینده سیاسی افغانستان هم مورد توجه جدی باشد.

سوال: رهبرانی از اهل تشیع افغانستان هم به تازگی نشستی را برگزار کرده و پس از آن، دیدارهایی با سران طالبان داشته‌اند. مهمترین دغدغه جامعه اهل تشیع افغانستان چیست؟
مهدوی: مهترین دغدغه اهل تشیع افغانستان زمانی می‌تواند مهم باشد که ما به واقعیت‌های جامعه‌شناختی جامعه اهل تشیع افغانستان بیاندیشیم و توجه کنیم و آن واقعیت جامعه‌شناختی، ماهیت رفتارهای سیاسی قومی در افغانستان است. به قول سیاسیون و تحلیلگران بین‌المللی، ماهیت تحولات، تصمیم‌گیری‌ها و رخدادها در افغانستان بیشتر قومی است و بعد ممکن است ماهیت سیاسی داشته باشد. بنابراین ما در افغانستان با مجموعه‌های قومی مواجه هستیم که کمتر در تاریخ سیاسی این کشور توانسته‌اند حول محور ارزش‌های ملت و یا یک ملت واحد کنار هم جمع شوند. در حالی که، یک قوم در طول تاریخ سیاسی افغانستان تلاش کرده قدرت مطلقه را در اختیار داشته باشد و اقوام دیگر را با امتیاز‌های اندک در کنار خود داشته باشد. تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دو سه دهه گذشته در افغانستان فضایی را به وجود آورد که باعث شد بقیه اقوام این شرایط و حاکمیت یک قوم را نپذیرند.

امروز هم اگرچه طالبان شعار می‌دهد که یک‌حکومت فراگیر را در افغانستان ایجاد می‌کند، اما تجربه نشان داده که در دوره‌های قبلی حکومت کوتاه و محدود طالبان، این پشتون‌ها بودند که در این دوره بر افغانستان حکومت می‌کردند و بقیه اقوام در ساختار سیاسی حضور نداشتند. همین موضوع باعث شد که محورهای مقاومت در برابر طالبان شکل بگیرد، و تحولات یازدهم سپتامبر و بعد از آن هم کمک کرد که جامعه جهانی بتواند توسط همین نیروهای مقاومت‌گر موسوم به اتحاد شمال، حکومت طالبان را برچیند. فعلا هم البته قضاوت زود است و باید منتظر تحولات بمانیم. در این دو هفته ما شاهد معرفی مقام‌هایی در شش یا هفت اداره و وزارت بسیار بزرگ در افغانستان از سوی طالبان به عنوان سرپرست هستیم، که همه از قشر مولوی یا ملا بوده، آن هم افرادی که از یک‌سو به هیچ عنوان تجربه کار اداری نداشته، و از سوی دیگر، همه از یک قوم (پشتون) به عنوان سرپرست در رأس وزارت‌ها قرار گرفته‌اند. این تعیینات و معرفی‌ها با شعارهایی که طالبان داده، در تناقض بوده، ولی باید باز هم صبر کنیم.

مردم افغانستان فعلا نظاره‌گر هستند و به این باور می‌باشند که شاید این تغییرات به خاطر جبران خلا قدرت در افغانستان و موقتی باشد، تا زمانی که حکومت و ساختار سیاسی جدید و فراگیر به وجود بیاید. مردم افغانستان این ظرفیت را دارند و برای طالبان مهلت می‌دهند و نظاره‌گر خواهند بود تا ببینند که طالبان تا چه حد می‌تواند به آن شعارهایی که قبلا داده و حالا هم می‌دهد، جامه عمل بپوشاند.

سوال: از نظر شما طالبان پس از تثبیت قدرت، چقدر به تعهداتی که درباره جامعه هزاره داده است، پایبند خواهد بود؟ فکر می‌کنید رابط بین طالبان و جامعه هزاره، فقط در حد به رسمیت شناختن آنها ختم خواهد شد؟
مهدوی: هزاره‌های افغانستان به شدت نگران این هستند که جایگاه سیاسی‌ آنها در ساختار سیاسی آینده این کشور به عنوان قومی که شاهد بیشترین قربانی در سرکوب‌ها و قتل عام‌ها در تاریخ سیاسی افغانستان بوده، به عنوان یک قومی که هویت مذهبی متفاوت و متمایزی دارد و به عنوان یک قومی که زبان و فرهنگ متمایزی دارد، در کجا قرار می‌گیرد؟ این نگرانی بسیار جدی است و دائما مردم این موضوع را مطرح می‌کند.

سوال: در بعد دیگر، مسأله مشروعیت بین‌المللی برای دولت آینده افغانستان تحت سلطه طالبان است. اعتقاد بر این است که نیاز طالبان به شناسایی این گروه از سوی نظام بین‌الملل و نیز وابستگی افغانستان به کمک‌های خارجی، این گروه را به سوی پراگماتیسمی شدن سوق خواهد داد. چقدر با این گذاره‌ها موافق هستید؟
مهدوی: البته طالبان امروز تفاوت‌های جدی با طالبان دو سه دهه قبل پیدا کرده و من فکر می‌کنم حداقل یک نکته مهم و خوش‌بینی این است که طالبان امروز درک کرده که حکومت کردن به شیوه دو سه دهه قبل، بدون این‌که یک مشروعیت ملی ایجاد کند و همچنین بدون یک مشروعیت بین‌المللی امکان‌پذیر نیست و در آن صورت، دنیا حکومت آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد، و یقینا وقتی به رسمیت نشناسد، تمام مبادلات اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک با این حکومت قطع خواهد شد. حکومت کردن بر جغرافیایی که کاملا از طرف دنیا فراموش و تحریم شده، عملا حتی برای یک روز هم امکان‌پذیر نیست. اگر طالبان این نکته را درک کرده باشد، باید حکومتی را ایجاد کند که هزاره‌ها، تاجیک‌ها، ازبک‌ها، بلوچ‌ها، پشه‌ای‌ها و تمام اقوام افغانستان در آن سهمی داشته و چهره خود را در آن ببینند.

سوال: فکر می‌کنید جامعه جهانی در نهایت چه رویکردی در برابر طالبان روی دست خواهد گرفت؟
مهدوی: کشورهای مختلف از همسایگان و کشورهای منطقه گرفته تا جامعه جهانی به رسمیت شناختن طالبان را به رفتارهای عملی آن در ارتباط با ارزش‌های اجتماعی، فرهنگی، احترام به حقوق زن، حقوق اقوام و اقلیت‌ها و آزادی مدنی و حقوق اساسی شهروندی مشروط و منوط کرده‌اند. ممکن است خیلی از کشورها به ارزش‌های حقوق اساسی شهروندی باوری نداشته باشند، اما از این‌ها به عنوان پوششی برای برنامه‌ها و خواست‌های خود استفاده می‌کند. اگر طالبان چنین انعطافی از خود نشان ندهد، من باور دارم که اراده جامعه جهانی و بسیاری از کشورهای منطقه بر این است که فرصت و مهلت فعالیت و تبارز چنین حکومتی را به ساختار سیاسی جدید افغانستان نخواهند داد.

سوال: چه چشم اندازی را برای تحولات پیش روی افغانستان ترسیم می‌کنید؟
مهدوی: دو راه‌حل و فرضیه قابل پیش‌بینی است؛
فرضیه اول این است که طالبان انعطاف نشان می‌دهد و یک ساختار سیاسی فراگیر و همه شمول را با حضور چهره‌های مطرح و در عین حال با اعتبار که می‌تواند مشروعیت ملی و بین‌المللی داشته باشد، به وجود بیاورد. در آن صورت ما با یک حکومت متمرکز یک دست با حمایت بین‌المللی روبرو خواهیم بود که با کمک‌های جامعه جهانی می‌تواند از بحران فعلی عبور کند.

فرضیه دیگر این است که طالبان مقاومت کرده و انعطاف نشان نمی‌دهد، در این صورت دنیا هم به راحتی حاضر نخواهد بود حکومتی را که هیچ گونه انعطافی نداشته و به ارزش‌های دموکراتیک و حقوق اساسی شهروندی و مطالبات و تعهدات بین‌المللی احترام نگذارد، بپذیرد. در آن صورت افغانستان را عملا منزوی خواهد کرد، بسیاری از مبادلات و روابط محدود خواهد شد و مورد تحریم قرار خواهیم گرفت.

اما در کوتاه مدت، ما با یک بحران عمیق اقتصادی مواجه خواهیم شد و پول‌های اندکی که در بانک‌ها مانده، بر اثر هجوم مردم خالی خواهد شد و اکثر مردم به دلیل این‌که یک چشم‌انداز روشن بر زندگی‌ آنها ندارند، افغانستان را ترک خواهند کرد، و در نتیجه، یک بحران عمیق نه تنها در افغانستان، بلکه در جهان به وجود خواهد آمد. اگر یک ساختار فراگیر و با حمایت جوامع بین‌الملل در افغانستان روی کار نیاید، ما شاهد یک بحران انسانی و پیامد ناگوار آن در سطح منطقه و جهان خواهیم بود.

سوال: ما شاهد حمله انتحاری فرودگاه کابل هستیم که گروه داعش مسئولیت آن را به عهده گرفت، فکر می‌کنید روند ناامنی‌ها و تداوم جنگ در افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد؟
مهدوی: یکی از بزرگترین نگرانی‌ها این است که دست‌هایی از کشورهای خارجی و قدرت‌های بین‌المللی تلاش کنند از افغانستان به عنوان یکی از پایگاه‌ها و جغرافیاها برای رشد، تکثیر و تقویت گروه‌های تروریستی و انتقال آن‌ها به سمت چین، آسیای مرکزی و ایران استفاده کند. این نگرانی بسیار جدی است.

در صورتی که هرچه سریع‌تر یک حکومت باثبات و فراگیر در افغانستان روی کار نیاید، این کشور بیشتر در انزوا قرار می‌گیرد، و توسط تحریم‌های بین‌المللی بحران اقتصادی به وجود می‌آید، زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مخصوصا امنیتی برای ظهور گروه‌های تروریستی مثل داعش در این کشور بیشتر فراهم خواهد شد. با تاسف می‌خواهم بگویم که در آن صورت افغانستان به کانون ایجاد، تولید، تقویت و تکثیر سلول‌های گروه‌های تروریستی و تکفیری تبدیل خواهد شد که امنیت ایران، روسیه، آسیای مرکزی، چین و هند را هم تهدید خواهد نمود. این بزرگترین نگرانی است که احتمالا غربی‌ها می‌خواهند چنین تهدیدی را با هدف محدود و شامل ساختن قدرت‌هایی که عملا نمی‌خواهند جایگاه آمریکا و غرب را تحمل کنند، مثل چین، روسیه و ایران در منطقه خاورمیانه، دنبال کرده و افغانستان را مشغول درگیری و جنگ و ناامنی جدید بسازند.

این رویکرد و این روش در سال‌های گذشته به عنوان یک روش و تاکتیک بسیار موثر و خطرناک برای تضعیف رقبای آمریکا در منطقه آسیا مورد توجه جدی استراتژیست‌ها، سیاست‌ها و رویکردهای کشورها قرار گرفته است.


تحریک اسلامی طالبان با درک وضعیت باید هر چه زودتر یک حکومت فراگیر را در افغانستان ایجاد کند تا با تامین ثبات سیاسی، شاهد ثبات اقتصادی نیز باشیم و این کشور به عنوان یک عضو مثبت و موثر جامعه جهانی‌ مطرح باشد.

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=2642
  • منبع : موسسه مطالعات راهبردی شرق
  • 1002 بازدید

برچسب ها