تاریخ : چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 16 شوال 1445 Wednesday, 24 April , 2024

آمریکا، پیرو سیاست های انگلیس در افغانستان

  • ۲۱ تیر ۱۴۰۰ - ۷:۴۹
آمریکا، پیرو سیاست های انگلیس در افغانستان
سياست "تفرقه بينداز و حكومت كن" از معروف ترين سياست هاي رژيم سلطنتي بریتانیای کبیر است كه قرن هاست در حال اجرایی شدن است. از اختلاف افكني هاي قومي و مذهبي در درون كشورها گرفته تا ايجاد اختلافات و چالش ها در مرزهاي كشورها و حتي تجزيه آن ها با محوريت ايجاد مناقشات مرزي از جمله نمادهاي اين سياست است. شايد بتوان گفت كه يكي از ريشه هاي بحران هاي بسياري از مناطق جهان، برگرفته از همين سياست و مداخلات آشكار و پنهان انگليس است كه تلاش دارد تا از اين موازنه ها براي رسيدن به منافع استعماري خود بهره گيرد.

سید میثم موسوی، کارشناس افغانستانی و دانشجوی دکتری مطالعات منطقه ای

استعمار انگلستان در چند دهه باحمایت برخی از سران قبایل، تضاد و نزاع بین اقوام و قبایل را در افغانستان دامن زد و تلاش می کرد تا سیاست داخلی و خارجی این کشور را در کنترل خود بگیرد.

هر چند که این سیاست از ابعاد میراث انگلیسی ها است، اما گویی آمریکایی ها نیز درس هایی از این سیاست گرفته اند، پیرو آن شده اند و برآنند تا منافع خود را بر اساس این سیاست تأمین کنند. چالش های ایجاد شده میان همسایگان در غرب آسیا (خاورمیانه)، شرق آسیا به ویژه میان چین و همسایگانش در دریای چین، بحران جاری در آفریقا و آمریکای لاتین و در حال حاضر افغانستان را می توان نمادی از این وضعیت دانست.

در این نوشته کوتاه قصد داریم تا عنوان سازیم که ایالات متحده در حال تکرار سیاست های انگلیس در افغانستان است تا بتواند منافع خود را به نوعی از طریق سیاست و رفتارهای دوگانه در منطقه تامین نماید.

در ابتدا اشاره ای کوتاه به خروج غیرمسئولانه امریکا از افغانستان خواهیم داشت سپس به مسئله اصلی این نوشته می پردازیم.

خروج غیرمسئولانه امریکا

داستان از این قرار است که حکومت امریکا نوبت به نوبت و به گونه تدریجی پرسنل نظامی و غیرنظامی خود را از پایگاه هایش در ولایاتی همچون قندهار، هلمند، وردگ و اخیرا از بگرام خارج ساخته است.

جالب و حیرت انگیزترین خروج نیروهای امریکایی از پایگاه بگرام واقع در شمال ولایت کابل می باشد. مقامات امریکایی نیمه شب از این کشور نیروهای خود را خارج ساختند.

ژنرال میرعبدالله کوهستانی، فرمانده جدید پایگاه بگرام، به خبرنگاران گفت: «ما در مورد خروج آمریکایی‌ها از این پایگاه شایعاتی شنیدیم و ساعت هفت صبح متوجه شدیم که این خبر حقیقت دارد و آن‌ها بگرام را تخلیه کرده‌اند».

سربازان افغان از تخلیه بی‌خبر پایگاه بگرام گله دارند. یکی از آن‌ها گفته است: «آمریکایی‌ها با خروج شبانه و بی‌خبر از بگرام تمام حس نیت ۲۰ سال گذشته را از دست دادند».

پس از حضور ۲۰ ساله امریکا برای ریشه کن سازی تروریسم در افغانستان، اکنون دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده به هر نحوی تصمیم به خروج از این کشور گرفته اند.

برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، مقامات این کشور در دوره حکومت پیشین دونالد ترامپ، تصمیم گرفتند تا مذاکرات صلح را با طالبان آغاز کنند. پس از گذشت نزدیک به سه سال از مذاکرات برای تامین صلح و آرامش در این کشور، هنوز به آن صلحی که مردم افغانستان به آن امیدوار بودند، دست پیدا نکرده اند. از جمله مواردی که طالبان متعهد بودند کاهش خشونت ها بود.

ایالات متحده روند خروج نیروهای نظامی و غیرنظامی خود را در شرایطی آغاز کرده است، که طالبان توانسته اند در روزهای اخیر مناطق بی شماری را تحت کنترل و تصرف خود در آورند. خروجی که بایدن در نشست شب گذشته خود در کاخ سفید عنوان کرد که روند خروج نیروهایش تا ماه اگست سال جاری تکمیل خواهد شد.

امریکا در حالی افغانستان را ترک می کند که حکومت کابل تاکنون نتوانسته است نیازهای ابتدایی مردم خود را برطرف سازد. وضعیت بسیار ناامید کننده است. مردم به ناکارامدی حکومت خود یقین پیدا کردند. آنها به دنبال تغییر شرایط هستند. آنها در پی حکومت و نظامی هستند تا بتواند به خشونت ها پایان دهند. وضعیت ناامن به امن تبدیل شود.

نگرانی دیگر که میان مردم و سران قومی – قبیله ای افغانستان وجود دارد این است که آیا طالبان دوره پساصلح، همکار مردم افغانستان در امر بازسازی این کشور تبدیل خواهند شد و یا اینکه همچنان نقش ویرانگری را کمافی سابق ادامه خواهند داد؟ آنچه را که تاکنون شاهد بوده‌ایم، طالبان از خود نرمش و انعطافی نشان نداده‌اند. به یقین می‌توان گفت که این طالبانی که در سرتاسر افغانستان در حال جولان دادن هستند، دستاوردهای بیست ساله مردم را از بین خواهند برد.

از جمله موارد دیگر که بسیار مهم می باشد و باعث نگرانی مردم افغانستان است، مسئله بقای نیروهای ارتش کشور است. سوالی پیش می آید که آیا با خروج نیروهای بین‌المللی که با پایان حمایت های هوایی همراه خواهد بود، قادر به ادامه نبرد با گروه های تروریستی خواهند بود؟ آنچه که اکنون در میدان جنگ مشاهده می‌کنیم، تسلیم شدن نیروهای ارتش به گروه طالبان است. آنها مدعی هستند که حکومت به وضعیت آنها در میدان جنگ بی توجه بوده و به همین دلیل تصمیم به تسلیم شدن گرفته اند.

در پایان این بخش باید به گفته سناتور لیندزی گراهام اشاره کرد که در واکنش به تصمیم بایدن در خروج و رها کردن افغانستان به حال خود بوده است: “رئیس جمهور بایدن متوجه نیست که شرایط در افغانستان برای احیای مجدد القاعده و داعش که به طور مستقیم امریکا و متحدان را تهدید می کند در حال پیشرفت است. برای تحولات و آشفتگی های بزرگ آماده شوید زیرا این تصمیم رئیس جمهور بایدن یک فاجعه خواهد بود!”

با این تفاسیری که در فوق به ان اشاره شد، واقعیت این‌است که خروج آمریکایی‌ها در حد صفر در این برهه‌ زمانی غیرمسئولانه پنداشته می‌شود. جنگی که پاهای سربازان آمریکایی را بر خاک افغانستان گذاشت، جنگ بین‌المللی علیه تروریزم نامیده شد اما تروریزم ریشه کن نشد.

سیاست دوگانه امریکا در افغانستان

حکومت ایالات متحده زمانی افغانستان را در حال رها کردن به حال خود است که نه تنها طالبان به تعهدات خود مبنی بر کاهش خشونت ها عمل نکردند بلکه آن را تشدید بخشیدند. آمار تلفات نظامیان و غیرنظامیان افزایش یافته است. جنگ به سراسر افغانستان تسری یافته و ولسوالی های بی شماری توسط طالبان سقوط کردند.

متاسفانه شرایط به گونه‌ای است که توجهات جهانی به وضعیت شکننده امنیت در افغانستان جلب شده و در مجامع عمومی و نخبگانی اخیرا بحث می شود که طالبان مجددا در کشور سایه تسلط و نفوذ خود را گسترده خواهد کرد.

همانطور که می دانیم حدود دو دهه از حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان می‌گذرد. در این مدت آمریکا همواره ادعای حمایت از افغانستان در تأمین امنیت و مبارزه با تروریسم را داشته اما اقدامات رئیس جمهور سابق این کشور، دونالد ترامپ و رئیس جمهور فعلی، جو بایدن آشکارا نشان داد که برای آمریکا امنیت و آرامش در افغانستان هیچ اهمیتی ندارد. رئیس جمهور سابق آمریکا با حضور در میز مذاکره با طالبان عملا به این گروه مشروعیت و اعتماد به نفس داد و توافقی با این گروه منعقد کرد که بسیاری اعتقاد داشتند که واقعیت‌های افغانستان در آن نادیده گرفته شد. دولت  بایدن هم با خارج کردن نیروهای نظامی از افغانستان عملا مردم این کشور را در مقابل حملات طالبان بی دفاع گذاشت.

ناامنی های گسترده در سرتاسر کشور از یک سو و ضعف نیروهای حکومتی از سوی دیگر، سبب شده است که خیزش های مردمی در قالب گروه های جنگ‌جوی وارد کارزار جنگ با طالبان شوند و برای دفاع از جان و مال خود بدون واسطه با دشمنان خود به مقابله بپردازند.

جوامع عام و خاص چه در داخل افغانستان و چه در خارج از این کشور، در روزهای اخیر از خیزش های مردمی به شدت حمایت و دفاع کرده اند، این را می دانیم که در مقابل متجاوزگر باید ایستاد اما نکته مهمی را نباید فراموش کرد که عامل این وضعیت هرج و مرج و بی ثبات کننده و در مقابل یکدیگر قرار دادن مردم به فرض آنکه طالبان افغانستانی را از جنس و بدنه این مردم بدانیم، به یقین می توان ادعا کرد که امریکا، کشورهای اروپایی و علی الخصوص رسانه های غربی عامل اصلی جنگ افروزی و تفرقه میان مردم می باشند.

فقط کافیست نگاه و رصد کاملی از نوشته های منتشرشده رسانه های غربی در مورد وضعیت اخیر بوجود امده افغانستان داشته باشیم. درخواهیم یافت که نویسندگان غربی همواره در پی این هستند تا با نگاهی مایوسانه و ناامیدکننده از وضعیت کنونی کشور، خیزش های مردمی را همواره برجسته تر جلوه بدهند، ضعف نیروهای امنیتی را پررنگ تر به مخاطبان خود نشان دهند و پیوسته سعی می کنند تا وضعیت آینده افغانستان را مبهم و تاریک به مردم عنوان کنند.

امریکا و متحدین غربی از یک سو از حکومت کنونی افغانستان حمایت و پشتیبانی می کنند و از سوی دیگر از گروه طالبان. گروهی که آرامش را از زندگی مردم افغانستان گرفته‌اند اما همچنان از حمایت امریکا برخوردارند.

ایالات متحده با سیاست دوگانه‌ای که در افغانستان در پیش گرفته است درصدد این می باشد تا به جهانیان نشان دهد که مسبب وضعیت فعلی، خود مردم افغانستان هستند نه حکومت امریکا و مسئله خروج آن. سیاستمداران این کشور تمایل دارند تا به مردم افغانستان القا کنند که اصلی‌ترین بهانه برای دوام‌دار بودن جنگ اگر حضور امریکایی ها بوده‌اند، در حال حاضر آنها در شرایط خروج قرار دارند، پس جنجال و آشوب کنونی برای چیست؟

نخبگان و سیاستمداران امریکایی به نوعی در حال نمایش و بازیگری هستند که بگویند حضور نیروهای خارجی بهانه‌ای بیش نبوده و آنچه که مشکل اصلی می باشد خود مردم افغانستان هستند.

آنها با راه‌اندازی مذاکرات صلح همواره مردم افغانستان علی‌الخصوص گروه های درگیر را متهم به عدم برخورداری از نیت و قصد برای تامین صلح می‌کنند. اما باید اشاره کرد، آن کسی که نیت خالص برای تامین صلح در افغانستان را نداشت، خود امریکایی ها بودند که مذاکرات خود را با گروه طالبان آغاز کرد و حکومت افغانستان را از مسیر مذاکرات صلح کنار زدند.

همانطور که رسول موسوی دستیار وزیر امور خارجه و مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه ایران در مصاحبه‌ای عنوان داشت: مذاکره‌ای که خلیلزاد انجام داد، مذاکره صلح نبود، بلکه به اعتقاد من یک مذاکره تغییر رژیم بود.  خلیلزاد تمایل داشت کاری را انجام دهد که در صحنه افغانستان شرایط را به سمت جنگ داخلی ببرد و آن همان چیزی است که الان شاهد آن هستیم.

بنا به گفته آقای موسوی، امریکایی ها با سیاست هایی که در پیش گرفته اند به نوعی مردم افغانستان را در مقابل یکدیگر قرار می دهند، این عمل باعث خواهد شد تا این کشور از وضعیت گل‌آلود افغانستان ماهی های خود را شکار کند و منافع خود را تامین بسازد. مردم این کشور تصور کنند که وجود امریکا در کشور برای آنها یک سرمایه گرانبهایی است و بدون حضور آنها، توانایی اداره کشور را نخواهند داشت.

برای درک موضوع بهتر است به این داستان هم توجهی شود: سه گاو نر بزرگ که یکی سیاه و دیگری سفید و سومی سرخ رنگ بود، در علفزاری با هم در کمال اتّحاد می چریدند. در آن علفزار شیری وجود داشت که هرگز قادر نبود به آن سه گاو آسیبی برساند. تا اینکه شیر نقشه ی ایجاد تفرقه بین آنها را کشید، نخست به گاو سیاه و سرخ گفت: «کسی نمی تواند از حال ما در این علفزار خرّم مطّلع شود مگر از ناحیه ی گاو سفید، زیرا سفیدی رنگ او از دور پیدا است، ولی رنگ من مانند رنگ شما تیره و پنهان است، اگر بگذارید به او حمله کنم و او را بخورم، پس از او این علفزار برای ما سه موجود باقی می ماند.

گاو سیاه و سرخ، نصیحت شیر را پذیرفتند، شیر به گاو سفید حمله کرد و او را درید و خورد.

چند روز دیگر که شیر گرسنه شده بود، محرمانه به گاو سرخ گفت: «رنگ من و تو همسان است، بگذار گاو سیاه را بخورم و این سرزمین پر علف برای من و تو که همرنگ هستیم باقی بماند.

گاو سرخ اغفال شد و اجازه داد. شیر در فرصت مناسبی به گاو سیاه حمله کرد و او را درید و خورد.

پس از چند روزی با کمال صراحت به گاو سرخ گفت: «تو را نیز خواهم خورد»، روز موعود فرا رسید، شیر به گاو سرخ رو کرد و گفت: «حتما تو را می درم و می خورم» گاو سرخ گفت: «به من مهلت بده تا سخنی را سه بار بلند بگویم بعد مرا بخور!» شیر به او مهلت داد.

گاو سرخ فریاد زد: «آهای چرندگان! از خواب غفلت بیدار شوید من در همان روز که گاو سفید خورده شد، خورده شدم!

یعنی همان هنگام که بر اثر غفلت، بین ما ایجاد تفرقه شد، سنگ زیرین سقوط ما پایه‌گذاری گردید و امروز دشمن از آن استفاده کرد و ضربه نهایی خود را بر ما وارد ساخت.

در پایان معتقدم که متاسفانه مردم افغانستان حدود دو دهه گرفتار سیاست انگلیسی – امریکایی شده اند، سیاستی که برای جامعه این کشور نامیست آشنا “تفرقه بیانداز و حکومت کن!” باید اعتراف کرد که هیچگاه تلاش نکرده ایم تا از تاریخ درس بیاموزیم، نقطه ضعف همیشگی که در وجود ما افغان ها بوده و خواهد بود!

*دیدگاه های مطرح شده در این یادداشت مربوط به نویسنده است.

نویسنده

لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=1934
  • نویسنده : سید میثم موسوی
  • منبع : ایراس
  • 1316 بازدید

برچسب ها